کلمه جو
صفحه اصلی

غلتگاه

فارسی به انگلیسی

inclined plane

فارسی به عربی

تزلج

مترادف و متضاد

skid (اسم)
تخته پل، تیر پایه، ترمز ماشین، تیر حائل، غلتگاه، راه شکست، مسیر سقوط

فرهنگ فارسی

( اسم ) جای غلتیدن محل غلتیدن .

لغت نامه دهخدا

غلتگاه. [ غ َ ] ( اِ مرکب ) جای غلتیدن. غلطگاه :
ترا این خاک یکسر غلتگاهست
به غلت آسان درو و گردبفشان.
ناصرخسرو.

فرهنگ عمید

جای غلتیدن ، محل غلت زدن: تو را این جای ملعون غلتگاه است / بغلت آسان در او و گرد بفشان (ناصرخسرو: ۱۰۸ ).


کلمات دیگر: