کلمه جو
صفحه اصلی

طنین انداختن

فارسی به انگلیسی

echo, resonate, reverberate, to ring, to tingle, to resound

to ring, to tingle, to resound


echo, resonate, reverberate


فارسی به عربی

جرة

مترادف و متضاد

resonate (فعل)
تشدید کردن، طنین انداختن، پیچیدن

chink (فعل)
درز گرفتن، خنده کردن، درز پیدا کردن، شکافتن، طنین انداختن

jar (فعل)
تکان دادن، طنین انداختن، ناجور بودن، تصادف کردن، نزاع کردن، لرزاندن، لرزیدن صدای ناهنجار، اثر نامطلوب باقی گذاردن، مرتعش شدن

reverberate (فعل)
طنین انداختن، پیچیدن، منعکس کردن، ولوله انداختن

ting (فعل)
طنین انداختن

پیشنهاد کاربران

تشدید انداخت


کلمات دیگر: