impracticable
غیر قابل استفاده
فارسی به انگلیسی
impracticable
unuseable
مترادف و متضاد
خنثی، بیهوده، بی مصرف، عاری از فایده، غیر قابل استفاده، غیر ضروری، عاطل، زائد، نا کار، بی فایده، بلا استفاده، عبث، باطله
غیر قابل استفاده
پیشنهاد کاربران
ناکارا، ناکارآمد، بی کاربرد، کاربردناپذیر، به کارنبردنی، به کارنگرفتنی، به کارنرفتنی، بیهوده، بی سود
کلمات دیگر: