کلمه جو
صفحه اصلی

عبوس بودن

فارسی به انگلیسی

sulk, sulkiness

فارسی به عربی

کآبة

مترادف و متضاد

gloom (فعل)
کش رفتن، تاریک کردن، تیره کردن، افسرده شدن، عبوس بودن، دلتنگ بودن، ابری بودن

لغت نامه دهخدا

عبوس بودن. [ ع َ دَ] ( مص مرکب ) اخمو بودن. ترش روی بودن. بداخم بودن.


کلمات دیگر: