برابر پارسی : بیختن
غربال کردن
برابر پارسی : بیختن
فارسی به انگلیسی
to riddle or sift
screen, sift
فارسی به عربی
شاشة , لغز , منخل
مترادف و متضاد
سوراخ سوراخ کردن، غربال کردن، تفسیر یا بیان کردن، پر از سوراخ کردن، گیج و سردر گم کردن
الک کردن، غربال کردن
الک کردن، وارسی کردن، غربال کردن، بیختن
پاک کردن، افشاندن، بجنبش دراوردن، غربال کردن، باد دادن، بوجاری کردن، بادافشان کردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - الک کردن غربال زدن بیختن . ۲ - تفحص و جستجوی بسیار کردن کنجکاوی کردن .
1. جدا کردن ذرات زبر یا درشت از نرمه 2. جدا کردن ذرات جامد از مایع
لغت نامه دهخدا
غربال کردن. [ غ ِ / غ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بیختن. غربال را به دست زدن. الک کردن. غربال بیختن. غربلة. ( المنجد ). دحلاصة. ( منتهی الارب ). || کنایه از تفحص و جستجوی بسیار. ( آنندراج ) ( از فرهنگ نظام ). کنجکاوی. ( مجموعه مترادفات ) :
فلک خاک ایام غربال کرد
نشاند مگر ابر پیمانه کرد ( ؟ ).
نیست ممکن همچو من بیحاصلی پیدا شود.
فلک خاک ایام غربال کرد
نشاند مگر ابر پیمانه کرد ( ؟ ).
نورالدین ظهوری ( از آنندراج ).
گر کند غربال صد ره دور گردون خاک رانیست ممکن همچو من بیحاصلی پیدا شود.
صائب ( از آنندراج ).
فرهنگستان زبان و ادب
{sieving} [علوم و فنّاوری غذا] 1. جدا کردن ذرات زبر یا درشت از نرمه 2. جدا کردن ذرات جامد از مایع
کلمات دیگر: