برابر پارسی : ستایش کردن، ستودن، نیایش کردن، پريستاری
عبادت کردن
برابر پارسی : ستایش کردن، ستودن، نیایش کردن، پريستاری
فارسی به انگلیسی
to worship, to serve or obey
pray, worship
فارسی به عربی
تامل
مترادف و متضاد
ستودن، پرستش کردن، ستایش کردن، پرستیدن، عبادت کردن
بخش کردن، پرستاری کردن، خدمت کردن، کشیش کمک کردن، عبادت کردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) پرستش کردن .
لغت نامه دهخدا
عبادت کردن. [ ع ِ دَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پرستش کردن : یکی از معبدان شام سالها در بیشه عبادت کردی. ( گلستان ).
جدول کلمات
تعبد
کلمات دیگر: