غول پیکر
فارسی به انگلیسی
colossal, elephantine, giant, gigantic, Herculean, hulk, monster, monstrous, titan, titanic
فارسی به عربی
بشع , عملاق , هائل
مترادف و متضاد
غول، ادمخوار، غول پیکر، ادم موحش
غول، غول پیکر، چیز غول پیکر و گنده، غول یا شخص بسیار بلند
غول، غول پیکر
غول پیکر، پست و فریبنده، زن جادوگر و ساحر
غول پیکر
فرهنگ فارسی
( صفت ) مانند غول بسیار بزرگ و مهیب غول پیکر : کارخانه غول آسای ذوب آهن .
لغت نامه دهخدا
غول پیکر. [ پ َ / پ ِ ک َ ] ( ص مرکب ) آنچه یا آنکه بسیار بزرگ و مهیب باشد. غول آسا. کوه پیکر. رجوع به غول شود.
فرهنگ عمید
غول آسا ، بزرگ و مهیب، کسی یا چیزی که جثۀ بزرگ مانند غول دارد.
کلمات دیگر: