کلمه جو
صفحه اصلی

درکان

لغت نامه دهخدا

درکان . [ ] (اِخ ) شهری است بر حد میان پارس و کرمان و منزل کاروان است و سردسیر است . (حدود العالم چ دانشگاه ص 136).


درکان . [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چناررود بخش آخوره ٔ شهرستان فریدن واقع در 46 هزارگزی جنوب خاوری آخوره و 5 هزارگزی راه چادگان به تنگ گزی ،با 149 تن سکنه . آب آن از چشمه و رودخانه ٔ محلی و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).


درکان. [ ] ( اِخ ) شهری است بر حد میان پارس و کرمان و منزل کاروان است و سردسیر است. ( حدود العالم چ دانشگاه ص 136 ).

درکان. [ دَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان چناررود بخش آخوره شهرستان فریدن واقع در 46 هزارگزی جنوب خاوری آخوره و 5 هزارگزی راه چادگان به تنگ گزی ،با 149 تن سکنه. آب آن از چشمه و رودخانه محلی و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).

دانشنامه عمومی

درکان ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
درکان (چادگان)
درکان (سراوان)

پیشنهاد کاربران

درکان یعنی دیرگان به معنی قدیمی دیرینه


کلمات دیگر: