که دندانی تیز و برنده دارد .
دندان تیز
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دندان تیز. [ دَ ] ( ص مرکب ) که دندانی تیز و برنده دارد. || بی رحم وظالم و جفاکار و متعدی. ( ناظم الاطباء ) :
هرکه را نوبتی ز دندان تیز
در جراحت بماند پیکانش.
هرکه را نوبتی ز دندان تیز
در جراحت بماند پیکانش.
سعدی.
|| بدخواه و حسود. ( ناظم الاطباء ).پیشنهاد کاربران
یشک
کلمات دیگر: