کلمه جو
صفحه اصلی

احمد لطفی

پیشنهاد کاربران


"معرفی فرخشاهیان آبدانان"



نویسنده: احمد لطفی - مدرس دانشگاه

مقدمه:
فرخشاهیان یا فرخشه ها اکنون یکی از طوایف مقتدر و گسترده ی ایل کولیوند از اتحادیه ی سله سله ( سلسله ) می باشند. آنچه از نقل و قولهای معمرین و روایات سینه به سینه به ما رسیده است. یکی از فرزندان رشید و شناخته شده ی فرخشاه پیروز نام داشته است، اگر فرخشاه قدمتی بالای هفتصد سال داشته باشد، احتمالا" پیروز از نوادگان او بوده است. اما ما به احترام راءی بزرگترها، که پیروز را فرزند بلافصل فرخشاه می دانند، و بخش پیروز آباد در الشتر به نام وی شهرت داشته و دارد. همان روایت را وجه تسمیه ی بخش پیروز آباد می دانیم ، زیرا محل سکونت پیروز فرزند یا نواده ی فرخشاه در این مکان بوده، و سالهاست که به پیروز آباد مشهور می باشند.
فرزندان پیروزعبارتند از؛
۱ - خیرالله ( خیرکه )
۲ - شویلا ( شکر الله ) یا شیر الله
۳ - بیرکه ( بهرام بگ )
۴ - شه وکه ( شه ولین )
۵ - هابیل
۶ - بی رون ( بهران ) یا بیرو
۷ - کرکر
۸ - طالو ( طالب )
۹ - کیقباد
۱۰ - خدای حنکه
برخی معتقدند، پیروز اول، دارای دوپسر به نامهای کیقباد و خدای حنکه داشته، و کیقباد دارای پنج پسر بوده است،
ا - پیروز دوم
۲ - هابیل
۳ - طالو ( طالب )
۴ - کرکر
۵ - بیرون ( بهران )
فرزندان پیروز دوم هم عبارتند از؛
۱ - خیر الله ( خیرکه )
۲ - شویلا ( شکر الله )
۳ - بیرکه ( بهرام بگ )
۴ - شه وکه ( شه ولین )
نگارنده دیدگاه اول را می پذیرد، زیرا دربین مردم بیشتر رایج است.
خیرالله دارای دو زن بوده است؛
۱ - ماه پاره ( ماپه )
۲ - جهان بانو ( جوبانو )
فرزندان خیر الله ( خیرکه ) از همسر اولش ماه پاره عبارتند از؛
۱ - دارا
۲ - سردار
۳ - بنیاد بگ
۴ - یوسف جان
فر زندان خیرالله ( خیرکه ) از زن دومش جهان بانو عبارتند از؛
۱ - علی پناه
۲ - علی میرزا
۳ - خدا رحم
۴ - خدای حنکه




شجره ی خاندان فرخشاهی های تیره ی خیرالله




شجره ی مختصر دودمان حیرالی ( حیدرعلی ) فرخشه

هرکسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگاری وصل خویش
انسان به دنبال هویت خویش است. شناخت اصل و نسب، و هویت افراد، از قدیم الایام برای ایرانیان دارای اهمیت بوده است.
با وجود آنکه، برخی ایلات و طوایف و تیره ها و دودمانها ی مردم کشورمان، از زمان گذشته تا به حال دچار پراکندگی شده ، و به درون سایر طوایف رفته اند، و با آنها پیوند فامیلی و همجریشی، و معاضدت بر قرار کرده اند، ولی اعقاب آن خانواده یاخاندان که از ایل و طایفه و تیره ی خود دور شده اند و به زبان امروزی به علت ضرورتهای زندگی مهاجرت کرده اند. ولی بدنبال شناخت اصالت و هویت خویش می گردند . یکی از اعقاب خسرو فرخشاهی به نام امید فرخشاهی به دنبال هویت واقعی خودش ، تلاشهای فراوانی کرده است. وی تا آنجا پیش می رود که فامیلی شکری که ربطی با نسب وی نداشته ، از طریق قانونی نام خانوادگی خانواده اش را به فرخشاهی پدر طایفه شان بر می گرداند ، همانطور که براخاص ( علی ) نام خانوادگی اش را کولیوند پدر ایلشان را بر گزیده است. ضمن احترام به تمام طوایف و تیره ها و تبار مهاجرپذیران، ولی شناخت هویت هر فرد و گروه یکی از حقوق فردی و اجتماعی اوست.
در بحث جابجایی و تحرکات جمعیت افراد ( ایلیاتی، روستایی، شهری و استانی و. . . ) قطعا" خرده فرهنگ هایی نیز در بطن جامعه بزرگتر شکل می گیرد.
بطور مثال سوره میری های مهران در بین زرگوشها یا بالعکس دارای اتحادیه شده اند و یا برخی از شوهانها درالشتر بین کولیوندها و حسنوندها پراکنده شده اند، و با آنها پیوند فامیلی و همبستگی اجتماعی بر قرار کرده اند. و گاه در آنها هضم شده اند و تغییر هویت داده اند. برخی نیز از اعقاب آنها بدنبال کسب هویت ، حقیقت هویت قومی و قبیلگی خود را شناخته اند.
واقعیت این است که طوایف و ایلات غرب کشور، با همدیگر دارای پیوستگی نژادی و در هم تنیدگی و خویشاوندی در قالب سببی و نسبی هستند.
گرد آوری و نوشتن و معرفی احوالات مردم ایلات و عشایر ایران، موجب شناخت افراد، و کسب هویت انها می گردد.
از طرفی دیگر نیز وجود دسته بندیهای سیاسی - اجتماعی، و اتحاد و انسجام آنها برای تداوم حیات جامعه ضرورت دارد.
فرخشه های پیشکوه و پشتکوه ایلام هم بسان سایر طوایف، بیشتر از راه دامداری و کشاورزی کسب معاش نموده اند. انها بسان سایر کولیوندها و عشایر و کشاورزان زحمتکش کشورمان مردمی فعال و وطن دوست هستند.
آنها گاه بطور مستقل و گاهی هم دربین سایر طوایف، به شکل همجریش و هم پیمان دمخور شده اند.
فرخشاهیان در سیمره ( دره شهر ) وکرمانشاه ، و نهاوند و شیروان چرداول و ایلام و آبدانان و بدره، و خرم آباد و شیراز و خوزستان و. . . دارای پراکندگی بوده اند البته در قدیم به نام طایفه کولیوند، و یا ایل سلسله مهاجرتهای اختیاری و اجباری ای داشته اند.
در اینجا ما به فرزندان علی میرزا فرزند خیرالله بطور دقیقتر، و گذری بر زندگی علی پناه فرخشه ، و برخی از فرزندان سردار فرخشه که در پشتکوه سکونت دارند، اشاراتی داریم.
یکی از معروفترین پسران خیر الله از همسرش "ماه پاره"، سردارخان فرخشاهی کولیوند فرزند فیروزشاه بوده است.
وی رئیس بسیاری از فرخشاهی ها ( رئیس تیره خیرالله و شکرالله ) از طایفه فرخشاه ( فرخشه ) ، و ایل کولیوندبوده، که در زمان خویش ازمردان بزرگ و نامی ایل کولیوند به حساب می آمده است.
ریاست فرخشاهی ها ی پیروز آبادالشتر بیشتر در نسل سردارفرزند خیرالله فرخشه ، از گذشته تا امروز باقی مانده است.
از سردار سه پسر به نامهای مرادخان، خنجرخان و حسن خان یا حسن بیگ باقی ماند، که از نسل آنها بزرگانی مانند زین العابدین خان، سردارخان دوم، بهرام خان، علی خان، سعادت خان، کوچک خان ( کرم خدا ) ، نامدارخان ( نام خدا ) ، قهرمان، نریمان خان، اسدخان، مهرعلی خان، موسی خان، هاشم خان، حسین خان، ابراهیم خان و . . . برخاسته اند.
شهر فیروزآباد الشتر محل سکونت فرزندان سردار بوده که به نام پدرجد سردارخان، ، و برادرانش، پیروزشاه نامگذاری شده، و بر محل سکونت فیروزشاه بنام قلعه فیروز بنا گردیده است.
( اقتباس از دیکشنری آبادیس )



شجره ی مختصر فرخشه های آبدانان از نسل ظاهر فرزند سرداردوم

ظاهر پسر سردار دوم پسر مرای ( مراد ) پسر سردار اول پسر خیرالله دارای چند پسر بوده، و گویا به پشتکوه مهاجرت می کنند، و اکنون اعقابش با نام خانوادگی سرداری، در شهرستان آبدانان و روستای چم کبود زندگی می نمایند.

ییلاق و قشلاق علی پناه فرزند علی میرزا، به پشتکوه، مربوط به دوران نورمحمدخان کولیوند خان سیمره است که با حسینقلی خان والی رابطه ی خویشاوندی سببی داشته اند.
در آن زمان کولیوندها در قالب عشایر از خاوه ( خاور ) و الشتر به صورت ییلاق و قشلاق تا پشتکوه در رفت و آمد بودند. حسینقلی خان والی که تلاش و ثروت و ادب و کمال و نجابت و اصالتِ علی پناه فرخشه را ملاحظه می کند، دختری از بستگان و گویا برادر زاده اش، و برخی معمرین می گویند دختر عمویش "بگ ماخه" ابوقداره را به عقد وی در می آورند. فرخشه ها از طریق علی پناه و همسرش "بگ ماخه" به والیان پشتکوه نزدیک می شوند، هر چند دامداری کولیوندها و طوایف سلسله گذشته از لرستان و ایلام کنونی تا خاک عراق هم به صورت ییلاق و قشلاق رواج داشته است.
علی پناه فرخشاهی که فرد با صلابت و لیاقتی بوده، و دامادخاندان ابوقداره نیز بوده است. بعد از ازدواج با همسرش" بگ ماخه" دارای دو فرزند به شرح زیر بوده اند؛
فرزندان علی پناه از همسرش "بگ ماخه":
۱ - شامیرزا
۲ - شاماهی
فرزندان علی پناه از همسر دیگرش:
۱ - مه تی ( محمد تقی )
۲ - مه نقی ( محمد نقی )
۳ - علی زمان



تصویر علی عسگر محمدی ( فرخشاهی )

یکی از افراد شاخص از نسل علی پناه در حال حاضر علی عسگر محمدی ( فرخشاهی ) فرزند کاظم فرزند مه تی ( محمد تقی ) فرزند علی پناه فرزند علی میرزا می باشند. ایشان فردی کشاورز و خردمند هستند.
مادر علی عسگر از خاندان حیرالی ( حیدرعلی ) بوده و گویا خواهر شاهرضا ( شهرضا ) فرزند "عمو رضا" بوده، وقتی قسم می خورد می گفت به زلف خسرو فرزند حیرالی قسم، گویا خسرو موهای قشنگ و خرمایی رنگ داشته و جوانی رشید بوده است. خسرو فرخشه ، احتمالا" در اوایل میانسالی و شاید هم در جوانی با داشتن سه بچه ی کوچک ، از دنیا رفته است.
شاماهی فرزند علی پناه، مادر زینت زنِ خسرو فرزند حیرالی فرزند علی میرزا فرزند خیر الله فرخشه بوده است.
شاماهی از طرفی دیگر نیز خواهر زاده ی ابوقداره های سلیورزی یا والیان پشتکوه بودند، وی بسیار زیبا رو و دارای وجاهت و نجیب زادگی بوده است. ابتدا به علی بگ فرزند خنجر فرزند سرداربزرگ ( سردار اول ) فرزند خیرالله شوهر می کند، آنچه که معمرین طایفه فرخشه می گویند؛ شاماهی از علی بگ فرخشه دوفرزند به شرح زیر داشته است؛
۱ - زینت همسر خسرو فرزند حیرالی ( حیدرعلی ) است، که از آنها سه فرزند به نامهای :
نورمحمد - شیخه - ماپه ( ماه پاره ) برجای می ماند. زینت و خسرو با فاصله ی کمی در روستای کلم بدره از دنیا می روند.
۲ - سلیم بگ، که فردی لایق و برجسته بوده است، دارای سه پسر به نامهای شیخ حسن و یارحسن و شیخ عباس بوده است .


تصویر مرحوم شادروان شیخ حسن سلیمی فیروزی - دایی براخاص ( علی ) کولیوند

نام یکی از نوه های سلیم بگ، قدرت سلیمی
فیروزی ( فیروز آبادی ) می باشند که فردی فرهنگی و معلمی روشن ضمیر است. قدرت فرزند شیخ حسن می باشند.



تصویر قدرت سلیمی فیروزی - پسردایی علی کولیوند



علی کولیوند - خواهر زاده شیخ حسن کولیوند
براخاص یا علی کولیوند فرزند شیخه و خدیجه بوده است. شیخه در عراق از دنیا رفته، و خدیجه سلیمی فیروزی در کرمانشاه فرمان حق را لبیک گفته است.

شاماهی بعد از مرگ علی بگ فرزند خنجر فرخشه ، با "شاباز کلهر" ( شهباز خان ) ازدواج می کند ، و صاحب دوپسر به نامهای "کِلَه" و "رشید" می شوند.
نواده های شهباز خان با نام خانوادگی شهبازی در تهران ساکن هستند.
شاماهی فرخشه بعد از مرگ شهباز خان، دیگر باکسی ازدواج نکرده است.

شجره ی یکی از اعقاب شامیرزا فرزند علی پناه فرخشه به شرح زیر است؛
مریدعلی دهقانی فرزندحسینعلی فرزند پنجشنبه فرزند شامیرزا فرزند علی پناه فرزند علی میرزا فرزند خیر الله ( خیرکه )

مریدعلی دهقانی معلم و عضو شورای بخش فیروز آباد می باشند.
خویشاوندی فرخشه ها با والیان پشتکوه از یکطرف، و نفوذ نورمحمدخان کولیوند از طرف دیگر، وهمچنین رونق همه جانبه ی ییلاق و قشلاق طوایف سلسله ( حسنوند و کولیوند و یوسفوند، و. . . ) در مناطق رومشکان و ماژین و سیمره و بدره و آبدانان و دهلران ، موجب می شود ، که خسرو برادر زاده ی علی پناه فرخشه که جوانی رشید و خوش سیما با موهایی خرمایی بوده است، در کلم که جایگاهی مساعد برای دامداری و منطقه ای با رونق کشاورزی بوده، رحل اقامت در انجا می افکند. ودر همانجا از دنیا می رود. نوادگان خسرو ابتدا در منطقه علی شروان، و سپس در آبدانان پشتکوه، با زرگوشهای نسار وتیره ی عالی فتح که اصالتا" بن ریزی هستند ، آشنا می شوند، و با آنها همجریش و هم پیمان می شوند. در این مدت خویشاوندیهایی چند بین فرخشه های پشتکوه و زرگوشها برقرار شده است.
زرگوشهای آبدانان گویا از نسل دونفر به نامهای حسن و حسین میباشند حسین جد زرگوشهای دهلران و مور موری است که خود را بن ریزی و بختیاری می دانند. معمرین معتقدند که اجداد آنها در جنگ نهاوند بوده اند . و فرزندان حسن در قالب عالی فتح ها در آبدانان و حومه ی آن هستند. خاندانهای راد و تمری و پناهی ها و بیگی ها ازنسل کربلایی صفی ( صفوی ) ابن حسن در آبدانان و خاندانهایی با شهرت غلامی ومیری و کولیوند در شهرستان دره شهر و خاندان شهبازی در آبدانان همگی به نور علی ابن حسن می رسند. نورعلی و صفی ( صفوی ) برادرند.
زرگوشهای مهران نیز از نسل عبده و شکر هستندبه آنها زرگوش یا زروش دَجله می گویند.
درهر صورت اعقاب خسرو فرخشاهی برای همیشه با زرگوشهای نسار همجریش می شوند. و الان از اقوام سببی همدیگر می باشند.

"بررسی اجمالی خاندان حیرالی فرخشه"

حیرالی فرزند علی میرزا فرزند خیر الله ( خیرکه ) دارای سه پسر به شرح زیر بوده است؛
۱ - خسرو
۲ - عمو رضا
۳ - فرهاد
عمو رضا و اعقابش در بخش فیروز آباد تابع شهرستان الشتر ( سلسله ) ساکن می شوند واکنون نوادگان عمو رضا در همانجا زندگی می کنند.
اعقاب عمو رصًا در شهرستان الشتر، با نام خانوادگی عمویی ، و رضایی معروف هستند.
فرزندان عمو رضا :
۱ - بگ رضا
۲ - شهرضا ( شارضا )
فرزندان شهرضا:
۱ - شاهمراد
۲ - یارمراد
آقای فیروز رضایی فرزند شاهمراد می باشند.
یارمراد هفت پسر داشته ، که یکی از آنها به نام باباعلی رضایی شهید شده است.
یکی دیگر از پسران یارمرادفرزند شهرضا، نجاتعلی رضایی نام دارد.




تصویر یار مراد رضایی

فرهاد فرخشاهی فرزند حیرالی فرزندعلی میرزا فرزند خیر الله ، به کرمانشاه مهاجرت می کنند. وی دارای یک پسر به نام محمدشا ( مه شا ) بوده است.
محمد شا با دختر عمویش ماپه ( ماه پاره ) ازدواج می کنند، و دارای سه پسر به نامهای؛
علیشاه - عین شاه - دوشنبه می شوند.
عین شاه دارای سه فرزند به شرح زیر بودند؛
۱ - اکرم
۲ - صبا
۳ - نعیمه
صبا و اکرم در استان مرکزی ، و شهرستان اراک زندگی می کنند.
نعیمه نیز به یک فرد دلفان شوهر می کند. نام پسر نعیمه بابک دلفانی می باشند.
فرزندان دوشنبه:
از فرزندان دوشنبه، اطلاعی در دست نداریم.

فرزندان خسرو فرزندحیرالی:
۱ - نورمحمد
۲ - شیخه
۳ - ماپه ( ماه پاره )
فرزندان نورمحمد فرزند خسرو:
۱ - نیمه ( نیمطلا )
۲ - صیدمحمد
۳ - عزیز
۴ - خانمحمد ( بلاعقب یا اجاق کور )
۵ - خسرو ( اجاق کور )
۶ - دوست محمد
همسر نور محمد فرزند خسرو فرخشه، مرحومه نوربانو ( نوره ) از طایفه رماوند می باشند.
وی دارای دو برادر به نامهای موسی و پیر زاد ( پیرزا ) بوده است.
- نیمه ( نیمطلا ) با فردی به نام شکرخان از طایفه هندمینی، در روستای گچ کوبان ازدواج می کنند، و حاصل این ازدواج دختری به نام سحر شکری است.
سحر نیز دوپسر و یک دختر به نامهای ؛
۱ - مرادجان نوری که معلم است و در هشتگرد کرج سکونت دارند.
۲ - عمران نوری با مدرک دکترای زبان انگلیسی و ساکن گوهر دشت کرج است.
۳ - اکرم نوری ساکن کرج
روستاهای بدره از گذشته تا به حال به علت کمبود اشتغال در منطقه ، روستاهای مهاجر فرستی هستند.
نیمه ( نیمطلا ) فرخشه، بار دوم با مزدک جشنی از طایفه زرگوش، تیره عالی فتح ازدواج می کند. حاصل این ازدواج سه دخترویک پسر به شرح زیر بوده است؛
۱ - نرگس جشنی
۲ - نورمحل "
۳ - ریحان "
۴ - امیرخان "

بنابر این مرحومه نیمطلا ( نیمه ) فرخشه ، نهایت دارای چهار دختر و یک پسر داشته است.




تصویر شادروان مرحوم صید محمد خسروی جابر ( فرخشاهی ) و همشرش مرحومه مغفوره بانو بیتوک بیگی والدین بانو کیفیه فرخشاهی مادر امید فرخشاهی

فرزندان صید محمدخسروی جابر ( فرخشه ) :
۱ - کیفیه خسروی جابر ( فرخشاهی ) -
ایشان همسر صیدحسن فرخشاهی می باشند با صبوری و تلاش فراوان به همراه شوهرش فرزندان ارزشمندی را تحویل جامعه داده است.




تصویر بانو کیفیه خسروی جابر فرخشه همسر صیدحسن فرخشاهی

۲ - نجیمه خسروی جابر ( فرخشاهی )
۳ - ثریا. " " "
۴ - شوکت " " "
۵ - کتان. " " "
۶ - علی کرم " " "



تصویر علی اکرم خسروی جابر ( فرخشاهی )

۷ - کیومرث خسروی ؛
[ ایشان یک پسر به نام پرهام دارند. ]




تصویر کیومرث خسروی جابر فرخشاهی

۸ - فریده خسروی جابر ( فرخشاهی ) ، همسر عیدی زرگوش می باشند.
۹ - محمد خسروی جابر ( فرخشه ) همسر آزیتا رضا علی از طایفه پایروند دره شهر می باشند.




تصویر محمد خسروی جابر فرخشاهی

اعقاب خسرو فرزند حیرالی بیشتر با طایفه زرگوش و تیره ی عالی فتح رابطه ی خویشاوندی بر قرار کرده اند.
فززندان عزیز فرخشاهی:
۱ - صیدحسن فرخشاهی




تصویر صیدحسن فرخشاهی فرزند عزیز فرزندنورمحمد فرزند خسرو فرزند حیرالی فرزند علی میرزا فرزند خیرالله از طایفه فرخشه ایل کولیوند
۲ - عبد الحسن فرخشاهی
۳ - والیه شکری ( فرخشاهی )
۴ - شهید علی شکری ( فرخشاهی )
۵ - محمد شکری ( فرخشاهی )
۶ - احمد شکری ( فرخشاهی )
۷ - فاطمه شکری ( فرخشاهی )
فرخشه های نسل حیرالی دوشهید تقدیم اسلام و انقلاب اسلامی کرده اند.
۱ - شهید علی شکری ( فرخشاهی ) - از فرخشه های آبدانان
۲ - شهید بابا علی رضایی از بخش فیروزآباد ( پیروز آباد ) الشتر

فرزندان صیدحسن فرخشاهی:
۱ - امید فرخشاهی




تصویر امید فرخشاهی - از جوانان شایسته و علاقه مندان به تاریخ کشور و منطقه ایلام و لرستان

۲ - نوش آفرین فرخشاهی



تصویر نوش آفرین فرخشاهی متخصص رادیو لوژی

۳ - سپیده فرخشاهی
۴ - زینب فرخشاهی
۵ - معصومه فرخشاهی




تصویر معصومه فرخشاهی

۶ - سهیلا فرخشاهی
۷ - مریم فرخشاهی؛ دانشجوی دکترای تخصصی پوست و مو
شیخه پس از مرگ پدرش خسرو به عراق می رود و برادرش نور محمد در همان کلم به زندگی روز مره ی دامداری و کشاورزی می پردازد.
شیخه فرخشه کولیوند بعد از مدتی به عراق می روند از وی پسری به نام برا خاص برجای می ماند براخاص بعداز آنکه در دوران حزب بعث ، از عراق به ایران می آیند به نام شناسنامه ای اش علی کولیوند مشهور می شود . وی با زنی از طایفه مالیمان ( مال هومان ) سوره میری ساکن کلم به نام زکیه ازدواج می کند. مادر زکیه از طایفه فرخشه بوده، ولی پدرش از طایفه مالیمان کُلم بوده است.
براخاص ( علی ) کولیوند در بغداد تاجری شناخته شده بودند. وی خواهری به نام قدمخیر داشته، که در عراق با حسن جایروند ازدواج می کند. حسن جایروندی در کرج ساکن می شوند ، سپس به سوئد مهاجرت می کنند. آنها الان درشهر مالمور سوئد سکونت دارند.
بعد از نابودی صدام حسین تکریتی، براخاص ( علی ) کولیوند به سوئد مهاجرت می کنند.



تصویر براخاص ( علی ) کولیوند - دوران جوانی که در بغداد بوده است.
فرزندان براخاص ( علی ) کولیوند:
۱ - حسین کولیوند ساکن اراک


تصویر حسین کولیوند ، انسانی مهربان و عاطفی

۲ - زینت کولیوند، ساکن شهر گوتنبرگ سوئد
۳ - ماجد کولیوند، ساکن تهران
۵ - امجد کولیوند، ساکن لندن




تصویر امجد کولیوند فرزند علی کولیوند

۶ - مصطفی کولیوند، ساکن شهر گوتنبرگ سوئد
۷ - مازن کولیوند، ساکن شهر گوتنبرگ سوئد
۸ - حیام کولیوند، ساکن شهر گوتنبرگ سوئد
۹ - شیما کولیوند، ساکن لندن
آنچه مسلم است خانواده ی پر جمعیت براخاص ( علی ) کولیوند، افرادی متدین، عاطفی و دلسوز هستند . آنها با دل پاک کولیوندی و ایمان اسلامی شان همواره با خویشاوندان و فامیلهای ایرانی شان هنگامی که تماس می گیرند، با کلماتدلسوزانه ، وسخنان عاطفی حرف می زنند.
آنها که در ایران هستند نیز با دیدن اقوام آبدانانی و الشتری شان از بس عاطفی هستند ، گریه می کنند،
به عبارت دیگر، این فرخشه ها ی اولاد براخاص ( علی ) کولیوند، بسیار عاطفی و مهربان و خونگرم و صاف دل هستند.
‏‪
زرگوشها ( زروشهای ) نسار؛
۱ - عالی فتح ( سیاه خانی )
۲ - هوتن ( هوز احمدی سیاخانی )
۳ - خیر ( خدر )
۴ - آهنگر
۵ - آینه وند
۶ - زروش ( زرگوش ) سی سر ( آردونی )
۷ - یاری های آبدانان که ازتیره گاولی عالی فتح هستند.






تصویر قدمخیر کولیوند فرزند شیخه فرخشاهی کولیوند ، ساکن شهر مالمو در کشور سوئد




تصویر بانو یی از تیره ی هابیلی، طایفه فرخشه و ایل کولیوند




تصویر بانویی الشتری الاصل از طایفه فرخشه



واعظ شهر چنین گفت - ۱۶



نویسنده: احمد لطفی

در روز شنبه مورخ سی ام آذرماه سال ۱۳۹۸ فردی از تیره ی هواسعلی و طایفه بمانشه و ایل کولیوند، به نام نورعلی کردی فرزند شیرولی فرزند گردعلی، در سن هشتاد سالگی به دیار باقی شتافت ، مردم خونگرم دره شهر به همراه بازماندگان در مراسم تشییع و تدفین شرکت کردند و یاد و خاطره ی این انسان زحمتکش و مردمدار را گرامی داشتند.



شادروان کربلایی نورعلی کردی

در بعد از ظهر روز شنبه، یکی از روحانیون بومی دره شهر به نام حاج آقا گلی به ایراد سخن پرداختند، وی از حضور مردم تقدیر و تشکر نمودند. و در مورد عالم مرگ سخنان آموزنده بیان کردند.
در صبح روز یکشنبه مورخ اول دی ماه سال ۱۳۹۸ در مسجد فاطمه ی زهراء ( س ) مراسمی برگزار شد و نهایت یکی از وُعاظ به ایراد سخنرانی پرداختند.
ایشان ضمن حمد و سپاس به درگاه حق، و عرض تسلیت به بازماندگان، به نیابت از بازماندگان از تمام کسانی که با آنها ابراز همدردی کرده اند، به انضمام آنان که درمسجد فاطمه زهراء ( س ) شرف حضور دارند، نهایت قدر دانی و تشکر را به عمل آوردند، سپس در باره ی موضوع زیر توضیحاتی همه کس دان را به سمع و نظر حضار رسانید.
" گفتار و کردار نیک"
انسان موجودی صاحب عقل است که یکسری وظایف برای شکوفایی استعدادهایش باید انجام دهد.
طبق متون دینی ، انسان باید در گسترش محبت و عمل نیک تلاش نماید.
پیامبر اسلام ( ص ) دارای خُلق عظیم و مکارم اخلاق بودند. آن حضرت در رفتار و کردار ش، با گفتار نرم و اخلاق حسنه با مردم برخورد می کردند، و همین اخلاق حسنه باعث شد که مردم گروه گروه به دین و مرام و آئین وی رغبت نشان داده، و به آن حضرت ایمان می آوردند ، و می پیوستند، و برای پیروزی دین اسلام مسئولیت می پذیرفتند.
رسول خدا ( ص ) می فرمایند؛
فرصت را برای اعمال نیک پیش از آنکه فتنه هایی مانند پاره های شب تاریک پدید آید، غنیمت شمارید، . . . . .

حضرت علی ( ع ) در کتاب غررالحکم حدیث ۵۹۵۵ فرموده است؛
طوبی لمن احسن الی العباد و تزوَّد للمعاد
خوشا به حال آنکه به بندگان خدا نیکی کند، ، و برای آخرت خود زاد و توشه برگیرد.
نیکی کردن به مردم، و مهربانی با آنها بزرگترین رسالت پیامبران است.
خداوند در قرآن، سوره ی بقره آیه ی۸۳ فرموده است؛
وَ قُولُوا لِلنّاسِ حُسناً
با مردم به زبان خوش سخن بگوئید.
سخن خوش موجب جذب مردم به روش درست می شود.
خوش فکری و خوش نیتی و خوش بیانی و خوش رفتاری عواملی برای همبستگی اجتماعی و ازدیاد همدلی و وفاق ملی یک جامعه هستند.
رفتار و کردار و گفتار نیک، نماد آبادانی و خوش اخلاقی، و انسجام اجتماعی و عاقبت به خیری افراد جامعه در این دنیای پر حادثه است.
امید است خوبیها و مثبت اندیشی در جامعه نهادینه شود.



"گذشته چراغ راه آینده است"



گرد آوری: حامیان پروفسور کاظم کرمی

آنها که برای مجلس شورای اسلامی در حوزه ی انتخابیه جنوب استان ایلام شرکت کرده اند، همه دارای شاخص ها و توانمندی هایی بوده اند، که ثبت نام کرده اند. در دنیای فرا مدرن انتخاب کردن هرکاندیدا از نامزدهای انتخاباتی، برای شهروندان امری آزاد است.
حامیان پروفسور کاظم کرمی بر مبنای شاخص های زیر به ایشان راءی خواهند داد؛
۱ - در همه ی دنیا معلمان و اساتید را موتور توسعه و پیشرفت می دانند، به همین خاطر فرهنگی و دانشگاهی بودن ایشان باعث شده که ما به ایشان راءی بدهیم. و از دیگران نیز درخواست همراهی و همکاری داریم.
۲ - خاندان پروفسور کاظم کرمی در گذشته، فردی به نام حاجی داشته اند ، که برای دفاع از حق و حقوق اجتماعی مردم در زمان رضا شاه پهلوی تلاشهایی داشته اند ، و اطلاعات بیشتر در باره ی این شخصیت را مُعمرین بهتر می دانند. پدر بزرگ پدرش هم شاعری منتقد بوده ، و از قدیم هم گفته اند گذَشته چراغ راه آینده است.
۳ - ساده زیستی و فروتنی پروفسور کاظم کرمی.
ایشان با ان همه رتبه و دانش علمی بسان درخت پربار سر به زیر و بردبار هستند. و ی خدمتگزاری بی ادعا و بدون تکبر هستند.
۴ - پروفسور کاظم کرمی با خردمندان و متخصصان سطح بالای جامعه دارای ارتباط و رابطه ی حسنه است، که در صورت نیاز از آن مشاوران و متخصصان جامعه، برای پیشبرد و پیشرفت طرحهای توسعه آفرین در حوزه ی انتخابیش کمک و مشورت خواهند گرفت. از طرفی خودش نیز تجارب ارزنده ای در سطح کلان دانشگاهی است، و سرنا پا آماده ی خدمتگزاری به حوزه ی انتخابیه ی جنوب استان ایلام می باشند.
۵ - ایشان فقر و بیکاری جوانان و خانواده های آنها را در جامعه لمس کرده است.
پروفسور کاظم کرمی بسیاری از افراد تحصیلکرده ی جامعه را که بیکار هستند به خوبی می شناسند، وی به خوبی می داند، انسانِ بیکار جویای کار، اگر کار برایش مهیا نباشد، نمی تواند ازدواج کند ، از طرفی دیگر شخص بیکار احساس مفیدیت نمی کند، معمولا" افسرده و نا امید است، و گاه همین افسردگی و انباشت غمها فرد را به سمت خودکشی و اعتیاد سوق می دهند.
۶ - در بین اعضای خانواده ی پروفسور کرمی آدمهای خدمتگزار بسیاری وجود دارند، ازجمله برادرانش به خصوص مرحوم مغفور ، سرهنگ ایوب کرمی را می توان نام برد. آنها متین و آرام و گمنام به مردم جامعه ی خویش خدمت کرده اند.
خود پروفسور کرمی هم دانشمندی پر تلاش با پشتکاری مثال زدنی است. ایشان همواره از امتحانات و فعالیتهای مدیریتی و شغلی اش سربلند بیرون آمده است.
با توجه به این مقدمات ، باید کار را به کاردانی متخصص و مردمدار سپرد.
درحقیقت این شاخصها فقط دیدگاه حامیان پروفسور کرمی می باشند، و قصد قضاوت در باره ی سایر کاندیداها را ندارند. همانطور که امام راحل ( ره ) فرموده است میزان راءی ملت است.
به امید راءی دادن مردم شهید پرور حوزه ی جنوب استان ایلام به پروفسور کاظم کرمی



《اختیار در انتخاب》


گرد آوری: حامیان پروفسور کاظم کرمی

خداوند انسان را آفریده، و در بسیاری از امور به وی آزادی و اختیار داده است، تا با اراده و خواست خود یکسری اعمال را انجام دهند. گرچه انسان بین جبر و اختیار واقع شده است، ولی در امور سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، اختیار دارد، که سرنوشت خود را در این قبیل امور تعیین نماید. البته برای انتخاب رشته، یا همسر و یا نماینده ی مجلس و . . . . نیاز مند مطالعه و بررسی دقیق می باشد.
بنابراین در این راستا نقل و قولها و گفته ها و نوشته ها را می شنوند و می خوانند، و با تفکر و تعقل از میانشان بهترین را انتخاب می کنند.
قرآن مجید نیز در سوره ی زمر ، آیه ی ۱۸ فرموده است؛
فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ
یعنی؛
"پس به بندگان من بشارت ( مژده ) ده، که چون سخن بشنوند، نیکو تر عمل کنند، آنان همان کسانی هستند ، که خدا آنها را به لطف خاص خود هدایت فرموده، و هم آنان به حقیقت خردمندان عالمند. "
خردمندان عالمند. "
در انتخابات امسال ، همه بدنبال نماینده ی اصلح و شایسته هستند ، هر دسته و گروهی برای انتخاب نماینده ی شایسته ملاکهایی دارد، ما حامیان پروفسور کاظم کرمی ، معیار انتخاب خود را خرد ورزی و اندیشه و تجربه ی بالا و شناخت ایشان از محیط حوزه ی انتخابیه ی جنوب استان ایلام می دانیم . به همین خاطر مشتاق همراهی سایر مردم شریف حوزه ی انتخابیه ی جنوب استان ایلام هستیم.
جامعه به دنبال تغییر سازنده در ابعاد اجتماعی و اقتصادی است. و این تغییرات از خود ما باید شروع شود. قرآن هم بر این مسئله تاءکید کرده است؛
" إِنَّ اللَّهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ "
یعنی؛
ماهیچ قومی را تغییر نمی دهیم مگر آنکه خودش بخواهد خود را تغییر دهد.
این یک قانون کلی و عمومی است، که به عنوان یکی از پایه های اساسی جهان بینی و روان شناسی اجتماعی در اسلام است.
انچه مسلم است که انسان با اراده و اختیار و خواست خودش می تواند مقدرات خود و جامعه ی خویش را رقم بزند.
تمام تغییرات و دگرگونی ها ، و خوشبختیها و بدبختیهای اقوام و افراد جامعه ، به خود آنها بر می گردد.
در حقیقت هر ملتی وقتی که خودش بخواهد، مقدراتش را مشخص و انتخاب نماید، گوی سربلند ی و سرفراز ی و پیروز ی را بدست خواهند آورد.
به عبارتی دیگر سعادت و شقاوت جامعه را خود افراد آن جامعه رقم می زنند.
همه ی ما قرار است در انتخابات دوم اسفند ماه سال ۱۳۹۸ شرکت کنیم و به نماینده ی دلخواه مان راءی دهیم.
مابه پروفسور کاظم کرمی راءی خواهیم داد، چون ایشان را نوید بخش تغییر درنجات جامعه ی محروم منطقه می دانیم.
پیش به سوی موفقیت




"انسانِ زمان خویش باشیم"


.
نویسنده: احمد لطفی

مقدمه:
در جهان گذرا انسانهای فراوانی پا به عرصه ی وجود گذاشته اند ، زندگی کرده، و در گذر عمر و زمان حیاتشان نقشهایی را پذیرفته اند، به عبارت ساده، وبطور خلاصه، آن انسانها؛ آمدند، زیستند و مُردند.
برطبق فرمایش حضرت علی ( ع ) "ما باید فرزند زمان خویش باشیم"، یعنی در زمان حال زندگی کنیم و به تمام جنبه های زندگی در زمانه ی خویش آگاهی و همزیستی داشته باشیم. اگر غیر از این باشیم، فرزند اشتباه زمان لقب می گیریم. و این فرزند اشتباه زمان از دوحالت خارج نیست؛
۱ - فرزند زمان گذشته
۲ - فرزند زمان آینده

"فرزند زمان خویشتن بودن" سخنی رایج در دنیای امروز ماست. کلامی که تصریح می کند که شرایط زمانی باید�شیوه زیستن، �سبک زندگی و ابزار زیست�انسان را تغییر دهد. این سخن رایج را می توان برداشتی آزاد از کلام امام علی ( ع ) دانست. آنجا که می فرمایند: �شباهت مردم به� مقتضیات زمان خود، بیشتر از شباهت آنان به پدران شان است�. �[1]
منظور آن حضرت، آگاه بودن مسلمان بیدار از اوضاع و احوال و شرایط زمانی است که در آن زندگی می کند. پیامبر گرامی اسلام ( ص ) نیز در روایتی در این باره می فرماید: �آن کس که آگاه از زمان و شرایط دوران خویش است مورد هجوم اموری که او را به اشتباه و شبهه می اندازد واقع نمی شود. ��[2]�پس فرد آگاه از اوضاع و احوال حاکم بر روزگار خود، فرزند زمان خویشتن است و با مسایل و موضوعات و امور جاری در زمان خود مانوس و آشنا است.
اندیشه ورزی انسان و انتخابگری او نیز به مقاومت یا انعطاف پذیری او در حرکت جاری زمان سنجیده می شود. چرا و در چه مواردی باید با تغییر همراه بود و در چه مواردی باید در برابر تغییر مقاومت کرد. گاهی تشخیص نادرست این دو مقوله سرنوشتهای اسف باری را برای اقوام و ملتها رقم زده است. شناخت مقتضیات زمان، چه در حوزه شخصی و چه از جنبه اجتماعی راز ماندگاری است.
پس پر بیراه نیست اگر ادعا کنیم: فرزند زمان خویش بودن، امری خردمندانه و لازمه ماندگاری حیات شخصی و اجتماعی است و این به معنی لجاجت بی�ثمر یا�سر�تسلیم فرود آوردن در برابر شرایط یا هر نوع نوگرایی کورکورانه�نیست. "
[سایت "پرتال امام خمینی" - صدقگو]

انواع فرزندان اشتباه زمان:

۱ - انسان گذشته گرا، یا انسانی که باتفکر گذشته اشتباهی جای یک فرزند را در زمان حال پر کرده است. چنان افرادی که بیشتر عمرشان را در گذشته می گذرانند، در اصطلاح فرزند گذشته و عهد بوق و عهد دقیانوس به حسابشان می آورند، و می گویند این شخص مال این زمان نیست ، اُمُل است، افکارش کهنه و خرافی و رفتار و کردار و گفتارش کمتر با عقل و دانایی و ویرایش جدید از سنن حتی ثابت همنواست. به راه آوردن چنان فرزندانی از بشریت بسیار دشوار است تا آنجا که عیسی مسیح فرموده است؛ " من مرده را زنده کردم ، ولی احمق کمر مرا شکست. "
طبق حدیثی از امام صادق ( ع ) به شفا بخشی و معجزه ی حضرت عیسی ( ع ) نسبت به برخی امراض پرداخته، و چنین فرموده است؛
" حضرت�عیسی�بن مریم ( علیه السلام ) گفت: من بیماران را مداوا کردم و به اذن خداوند شفایشان دادم؛ کور مادرزاد را به اذن خدا بینا کردم. مردگان را به اذن خدا زنده کردم، ( اشاره به آیه110 مائده ) ولی وقتی می خواستم شخص احمق را معالجه کنم، نتوانستم او را اصلاح کنم. پرسیدند: احمق کیست؟ حضرت عیسی ( ع ) پاسخ داد:خود رأیِ خودپسند؛ کسی که:
1ـ همه فضایل را برای خود می داند.
2ـ هیچ عیبی در خود نمی بیند.
3ـ هر چه حق و حقوق است برای خودش می داند. �
4ـ برای دیگران نسبت به خود، حقی قائل نیست.
این همان احمق است که برای درمان او، هیچ راهِ چاره ای وجود ندارد!
ازطرفی نیز چنین فردی تابع خرافات و متعصب در سنن و رفتار غلط گذشتگانی است که جهل را برعلم ترجیح داده اند.
متن اصلی حدیث:
قَالَ الصَّادِقُ ( ع ) : . . . . . . . . وَ إِنَّ عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ ( ع ) قَالَ: دَاوَیْتُ الْمَرْضَی فَشَفَیْتُهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أَبْرَأْتُ الاکْمَهَ وَ الابْرَصَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَالَجْتُ الْمَوْتَی فَأَحْیَیْتُهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَالَجْتُ الاحْمَقَ فَلَمْ أَقْدِرْ عَلَی إِصْلاحِهِ فَقِیلَ یَا رُوحَ اللَّهِ وَ مَا الاحْمَقُ قَالَ الْمُعْجَبُ بِرَأْیِهِ وَ نَفْسِهِ الَّذِی یَرَی الْفَضْلَ کُلَّهُ لَهُ لا عَلَیْهِ وَ یُوجِبُ الْحَقَّ کُلَّهُ لِنَفْسِهِ وَ لا یُوجِبُ عَلَیْهَا حَقّاً فَذَاکَ الاحْمَقُ الَّذِی لا حِیلَةَ فِی مُدَاوَاتِهِ. ( الاختصاص ، صفحه 221 )
[منبع: سایت تسنیم]
۲ - انسانهایی که فراتر از زمان خویش هستند و گویی به آینده تعلق دارند. اشخاصی هستند که در دنیای ما ( دنیای معاصر ) به دنیا آمده، ولی افکار و اندیشه های بلندی دارند ، و سالها بعد آیندگان معنی و مفهوم سخنان آنها را درک می کنند. به قول عیسی مسیح ( ع ) سخنانی که امروز در خفا گفته می شوند، در آینده بر سر هر کوچه و بازار ی نقل خواهند شد. به عبارت دیگر افکار و اندیشه و رفتاری که در سر دارند، در زمان خود مرسوم نیستند ، گاه چنین نو آورانی را هنجار شکن ، و منحرف می گویند، و در عصر خود بسیار شکنجه ی روحی و جسمی می شوند. آنها بسان سخنوران و دانشمندانی برجسته در بین مردم کر و لال هستند. که از سخنان و رفتار و کردارشان سر در نمی آورند و قادر به ارتباط و مفاهمه با آنها نیستند.
به تعبیر شاعر خوش قریحه یغمای جندقی؛
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ی من
آنچه البته به جایی نرسد فریاد است
نتیجه:
آنچه مسلم است ، برای داشتن یک زندگی متعادل و کم دغدغه با همنوعان همانا در زمان حال زیستن است، و از همه مهمتر توانایی در مهر ورزیدن و ارتباط سالم با جامعه است. کهنه اندیشی و نوگرایی افراطی هردو زندگی را بر صاحبان چنان اندیشه و افکاری سخت می کند. فرزند زمان خویش بودن، توازن و تعادل را در جامعه بوجود می آورد. چنین انسانهایی با مردم به اندازه ی سطح فکر و اندیشه ی آنها سخن می گویند، و تفهیم و تفهم در بین افراد جامعه بر قرار می گردد. صنایع و امور فنی و اقتصادی و روابط اجتماعی و سیاسی و گفتمان های متعدد را به راحتی متوجه می شوند. به تعبیر حضرت علی ( ع ) " اُکَلِمُ الناس علی قدر عُقُولِهم"
در نهایت در زمان حال زیستن غم و غصه و رنجهای انسان کاهش می یابد. درعین حال استعدادهای چنین انسانهایی بیشتر شکوفا می شوند. امید است همه ی اعضای جامعه متناسب با زمان حال زندگی کنند.

پی نوشت ها:
[1] - تحریر المواعظ العددیة، صفحه: 136
[2] - الکافی، ثقه السلام کلینی ج۱ص۲۶ ؛ تحف العقول ، حسن بن شعبه حرانی، ص ۳۵۶ ؛ بحارالانوار ، مجلسی ، ج۶۸ص۳۰۷ ؛




"نقش عقلانیت در شستن چشمها "



نگارش: احمد لطفی


گرچه عقل بسیاری از ما در چشم های ماست، اما گاهی چشم ها فریب ظواهر رامی خورند، و بینش لازم را برای تشخیص حقیقت پیدا نمی کنند، و در غفلت کامل واقع می شوند.
گاهی اوقات عشق مفرط و عُلقه های نفسانی یا عاطفی و یا تعصبات خشک جاهلی و قبیله ای موجب می شود اشخاص مطالعه ی دقیق در باره ی کاندیدا یا فرد و یا موضوع پیش رویشان را به خوبی انجام ندهند، و با تصمیمی که می گیرند زیانی به جامعه ی خویش وارد می کنند. آنچه از مطالعه ی کانالهای حامیان نامزدهای انتخاباتی بر می آید. برخی معتقدند که بعضی از نمایندگان قبلی برای رفتن به مجلس پختگی لازم را نداشته اند، در حالیکه آرای ما از روی دقت نظر کمتری برخوردار بوده است، و به قول سیاسیون؛ " مردم لایق حاکمانی هستنند که برآنها حکومت می نمایند. "
مقام معظم رهبری نیز در امر انتخابات بر دقت نظر و دوری از احساسات و تعصبات صرف، و . . . اشاراتی داشته اند. در شهرهای کوچک با وجود بافت قبیلگی و فامیلی و آشنایی که در بین مردم و نامزدهای انتخاباتی وجود دارد، بخواهیم یا نخواهیم شیوه ی انتخاباتی ما سنتی و تاحدودی طایفه ای است. امیداست ازبین این همه نخبه عقلهای ما به شایسته ترین آنها منعطف گردد. تا دچار پشیمانی نشویم. هرچند هرکدام به مجلس راه یابند طبق سیاق گذشته برای جماعتی مفید بوده اند ، اما در انتخابات جدید خواسته ی فرهیختگان جامعه آن است که برای عموم جامعه و حوزه ی انتخابی خویش مفید باشند، تا جامعه طعم عملکرد نماینده شان را بچشند. ( ان شاء الله )
در روانشناسی شعاری هست ، و می گوید؛
" من قهرمان زندگیم را در آینه می بینم. " منظور خود فرد است، که سعادت و شقاوت خود را رقم می زند . برخی بارها به آینه نگاه می کنند و بارها فعالیت خود را می بینند و کارهایی انجام می دهند، ولی بر توانایی های خویش آگاه نیستند. عطار نیشابوری در منطق الطیر بلاخره مرغها را متوجه کرد که آن سی مرغ افسانه ای که شاهکار خلق می کند، همانا خود شماهستید. فقط باید خودرا بشناسی و به توانایی های خویش باور و اعتماد داشته باشی. بنابراین بکار گرفتن اندیشه حتی در گزینش و انتخاب نماینده از سوی مردم دارای اهمیت است. برخی عنوانهای برره ای را عامل فریب خوردن مردم می دانند، در حالیکه عنوان اگر حقیقی باشد و صاحب آن به درستی و زحمت آن را بدست آورده باشد ، قابل اعتماد است، و برای بالابردن خویش، و خدمت صادقانه به جامعه ، از آن سوء استفاده نمی کند.
امامان ما هیچکدام شوقی برای بدست گرفتن قدرت نداشته اند. آنها مانند مولا علی ( ع ) حاکم شدن در جامعه را از آب بینی بزی کمتر می دانستند و فقط بر این مبنای عقلی در امر حکومت دخالت کردند. آن حضرت در نهج البلاغه فرموده است؛ خداوند از دانایان پیمان گرفته است، که برسیری ظالم و گرسنگی و محرومیت مظلوم بی تفاوت نباشند. حدیث آن حضرت دقیقا" به شرح زیر می باشد؛
امیرالمومنین، علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) می فرمایند:
خداوند از علما، عهد و پیمان گرفته که در برابر شکم بارگی ستم گران و گرسنگی مظلومان سکوت نکنند. "نهج البلاغه، خطبه۳"
تبلیغات سوء و گزافه گویی های بی حاصل از آسیبهای انتخابات به حساب می آید، البته اگر مدیران و شخصیتهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی به سمت عمل گرایی گرایش داشته باشند ، لازم نیست با شعارهای دهن پر کن و تعاریف نابجا و رزومه های غیر واقعی برای رسیدن به خواسته های خویش ، چنین اقدامات نابجایی بکنند و طرفدارانی از قماش نا کارآمدی را به دور خود جمع نمایند.
سیستم و نحوه ی تبلیغات نامزدهای انتخاباتی باید شیوه ی معرفی کردن خود را تغییر دهند قسم دادن و به درب منزل این و آن رفتن و. . . تاریخ مصرفشان در قرن بیست و یکم میلادی به سر آمده است، بلکه شیوه ی مدرن لازم است از طریق رسانه و نقد منصفانه و جلسات عمومی با مردم طرح و برنامه های خویش را تشریح نمایند، تا مردم با خرد و شعوری که دارند ، نماینده ی دلخواه خویش را انتخاب نمایند . در شهرهای کوچک وابستگی فامیلی انکار ناپذیر است و هرطایفه و دسته ای کاندیدایی برای احراز چنان مسئولیتی به میدان خدمت کردن در سنگر مجلس معرفی می نمایند. ازبس به شعار و کارناول و تصویر و. . . برای معرفی خود عادت کرده اند، که اصل دیدنِ عقلانیِ مشکلات و کمبودها و به عبارتی دیگر بینش کافی برای دیدن معضلات و نواقص در سطح خیابانهای شهرها و درون روستاها را نمی بینند و توجه لازم را ندارند. بر اثر پرداختن به تبلیغات، آنها از مشکلات عدیده ی مردم از جمله فقر و بیکاری و سالخورده شدن سن ازدواج جوانان و اعتیاد و پرخاشگری و خودکشی و افسردگی و سایر انحرافات و آسیب های اجتماعی آگاهی ندارند، و از زیر ساختهای حوزه ی انتخابیشان غافل می شوند.
نماینده ی خوب با گرفتن مشورت از صاحبنظران سعی در اصلاح امور دارد، وی باتمام وجود از پیله ی انحصاری و حصار کم بینی، خود را خارج می کند و به همه ی مردم حوزه ی انتخابیش نظر خدمتگزاری دارد. تا در دل تاریخ و حافظه ی تاریخی مردم عملکرد مثبتش در اذهان بماند .
نگارنده براین باور است، که نماینده و کاندیدای نمایندگی مجلس، چنانچه تجارب ارزنده و دید گاهی باز نسبت به کشور و جامعه جهانی داشته باشد، قادر خواهد بود گامی موءثر و سازنده برای حوزه ی انتخابیه اش بردارند.
آنها با روحیه ای تلاشگر و صادقانه می توانند، برای رفع مشکلات مردم عناصر مفیدی باشند. ان شاء الله



"انتخابات بهانه ای برای زندگی بهتر"


نویسنده : احمد لطفی

بارها شنیدید که افراد دردمند وقتی به همدیگر می رسند ، به یکدیگر امید می دهند ، و می گویند انشاء الله درست می شود ، یا می گویند؛ "خبری در راه است. " نگران نباشید اگر کار ها را به فلانی بسپارید، "می داند که چگونه کشتی طوفان زده رابه ساحل نجات برساند"، و یا " اگر فلانی ساربان است - می د اند شتر را کجا بخواباند. "
او کار بلد است، اصالت دارد، کار درست است، گرگ باران دیده است، ناخدا، خلبان، و شوفر قابلی است، و. . . .
در انتخابات بطور اعم ، و شرکت در انتخابات مجلس و . . . بطور اخص، فرد و افراد انتخاب کننده، دل به دریا می زنند، و با انتخابشان دل به وضعیت و زندگی بهتری می سپارند. در عمق وجودشان چراغ امید را برای رسیدن یک وضعیت و کیفیت مناسب در زندگی روشن می کنند.
اگر تعیین رشته کرده اند، باخود می گویند؛ "این همان رشته ی تحصیلی دلخواهم است، که مرا به آرزوها و کسب مدارج علمی بالاتر می رساند. "
اگر اقدام به انتخاب یک یاچند نفر از کاندیداهای شرکت کننده ی مجلس، در حوزه ی انتخابیه منطقه شان می کنند، با توجه به معیارها و برآورده شدن آرزوهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی شان مبادرت به شرکت عالمانه و عاقلانه در انتخابات می نمایند. درهرصورت این مشارکت سیاسی، بهانه ای برای وظیفه شناسی و ادای تکلیف و کسب وضعیت بهتر برای جامعه، و خودشان به عنوان یک شهروند است. درمقابل فردی که انتخاب می شود، نباید امیدها و آرزوهای مردم حوزه ی انتخابیه اش را فراموش کند، و فقط رتبه و قدرتی که از طرف دیگران به وی تفویض شده است، را به نفع خود مصادره کند ، و در مدت خدمتگزاریش تا می تواند به نفع خود و اقوامش از این پست و مقام سوء استفاده نمایند، و موجب دلسردی و بد بینی و نا امیدی مردم به حکومتشان می شوند.
دلیل این سوء استفادهی احتمالی نماینده ی مجلس از این لحاظ است که مردم اورا به حال خود رها کرده اند و خبر گزاریها و نشریات مختلف نیز گاها" دچار مصلحت اندیشی و ترس از صاحب منصب شده اند . همین بی توجهی و نبودن نقد و بررسی کافی موجب ظالم شدن صاحب منصبان می شود، از این غفلت پیش آمده، نمایندگان و صاحب منصبان بار و بنه مادی خود را می بندند و باعملکردی نمایشی افکار عمومی را نیز فریب می دهند. آن وقت ضرب المثل های "از ماست که برماست"، و "سزای نیکی بدی است" مصداق پیدا می کنند.
در خاتمه ، شهروندان گذشته از راءی دادن آگاهانه، شایسته است عملکرد نماینده ای که به مجلس و یا ریاست جمهوری و. . . . فرستاده اند را رصدنمایند ، تا از انحرافات و افسار گسیختگی های قدرت و سیاست بکاهند. انشاء الله



"مرگ مادران و یادمان آنها"


نویسنده: احمد لطفی

مقدمه:
مادران ، گلهای با طراوت هستی می باشند، که هر موفقیتی که مردان جامعه بدست می آورند ، مرهون کار و تلاش وتربیت و اصالت و عواطف مادران شایسته و تمدن ساز می باشند. مادران با تلاش خود ، و به تعبیر دانایان ؛"یک دست گهواره و با دست دیگر جهان را تکان می دهند. " آنها در شوهرداری و فرزند پروری خدمات زیادی به کانون خانواده و بشریت عرضه کرده ، و می کنند.
یاد مادران؛
گرچه خیلی از وعاظ و ادیبان و سخنوران و کاتبان و دانشمندان، وصف و یاد مادران را با زبان می گویند، و با قلم می نویسند، و به انحاء مختلف آنان را توصیف می کنند، امّا عظمت مادران را هرگز نمی توان بطور کامل وصف کرد.
درحقیقت؛ هر چه در مورد مقام مادران بگویند، تنها بخش کوچکی از کارها و الطاف مادرانه را تشریح می کنند.
مادران نام و یادشان آرام بخش فرزندان است.
متاءسفانه تا والدین از دست ما نروند، کمتر کسی قدر و منزلت آنها را می دانند.
واقعیت این است مادران برای فرزندانشان بسیار دل پذیر و از جایگاه بلندی برخور دار ند.
مقام شامخ مادران، در تمام ادیان و آئین ها و نحله های فکری به بزرگی و احترام یاد شده است، امّا در دین اسلام ، مجد و عظمت و ارزش آنها بطور ویژه تبیین شده است، تا آنجا که برطبق متون اسلامی، بهشت زیر پای مادران است، و رسیدن فرزندان به بهشت ، با رضایت مادران آنان ممکن می گردد، به عبارت دیگر، رضایت مادران کلید و مجوز داخل شدن در بهشت است.
مقام مادر از دیدگاه پیامبر اسلام ( ص ) جایگاه بالایی دارد . آن حضرت در کتاب مشکات الانوار صفحه ۲۷۲ فرموده است؛
" دعای مادر از موانع اجابت دعا می گذرد. "
در واقع دعای مادران ، در حق فرزندان ، راه را برای مورد فیض و رحمت و مساعدت خداوند قرار گرفتنِ فرزندان هموار می کنند.
حضرت ختمی مرتبت، در کتاب مستدرک الوسائل، زیارت قبر والدین در هر جمعه را موجب بخشیدن گناهان و از زمره ی نیکو کاران نوشته می شود. ( نقل به مضمون )

پیامبر عظیم الشاءن اسلام ( ص ) در کتاب کنز العمال ، جلد یازدهم، صفحه ۴۷۰ فرموده است؛
" آنکه پدر و مادرش را خشنود کند، خدا را خشنود کرده، و کسی که پدر و مادر خود را به خشم آورد، خدا را به خشم آورده است. "
واقعیت این است که مادران و پدران، در حالت طبیعی برای فرزندانشان ایثارگری های فراوان می نمایند. اگر خدای ناکرده، والدین فرزندان خود را عاق نمایند، آن فرزندان در همین دنیا مجازات می شوند.
بنابراین چقدر خوب است که فرزندان تا زنده اند، همواره بگویند؛
ربّ اغفر لی و لِوالدَیَ وَ لِلموءمنین یَوَمَ یقومُ الحسابُ
ای پروردگار ما!
مرا و پدر و مادرم را و موءمنین را در روزی که حساب برپا می گردد ، بیامرز



"سیری درسخنان شفاهی مردم پشتکوه"


نویسنده : احمد لطفی

مقدمه:
آنچه نگارنده سالها پیش در باره ی شیوخ پشتکوه از افراد بومی سوءالاتی پرسیده بود. نکاتی دست و پا شکسته و ناقص یاد داشت کرده است، که خلاصه ی آن یاد داشتها را برای آگاهی اذهان عمومی و چنانچه خوانندگان این سطور اطلاعات بیشتری دارند، درتکمیل و اصلاح این نوشته، نویسنده را یاری نمایند سپاسمند است.
۱ - پیرمحمد جابری :
درپشتکوه ایلام، در جنوب شرقی شهرستان آبدانان، بارگاه پیرمحمد از نوادگان شیخ شهره میر از نوادگان جابر ابن عبد الله انصاری، شیخ و عارف جلیل القدری درشرق روستای پشت قلعه، یا روستای ( پیر محمد جابری ) قرار گرفته است ، ایشان مورد احترام مردم بومی و شهرهای همجوار است. همه ساله افرادی از نقاط مختلف استان ایلام و لرستان و خوزستان و کرمانشاه و. . . به زیارت این پیر طریقت می آیند. پیر محمد ، شیخی با کرامت است، که مردم بومی از کرامات وی اطلاعات خوبی دارند.
کرامتی از شیخ پیرمحمد جابری:
یکی از مهندسان شرکت سرا در دهه ی پنجاه قرن چهاردهم شمسی، که در حال کار و فعالیت در ساخت و ساز جاده ی مواصلاتی دره شهر به آبدانان بوده، از مردم بومی منطقه در باره ی کرامات شیخ پیرمحمد جابری، از جمله در برآوردن حاجات و مشکلات جامعه، مطالب بسیاری شنیده است. آن مهندس برای رفع مشکلش به زیارت پیر محمد جابری می رود، و می گوید اگر آرزو، و نیاز مرا برآورده نمایند، من بقعه ی این امامزاده را تعمیر و زیبا درست می کنم. دست بر قضا آرزوی مهندس بر آورده می شود. ایشان نیز بقعه ی پیر محمد جابری را تعمیر می کند.
طبق سایت پایگاه اطلاع رسانی سازمان حج و اوقاف و امور خیریه استان ایلام، در معرفی امامزاده پیرمحمد چنین آمده است؛
"این امامزاده در شهرستان آبدانان بخش مرکزی روستای جابر واقع شده است.
شجره نامه اش نیز به شرح زیر است؛
محمدشاه ابن پیرمحمد بن حیدر بن ابراهیم بن داود بن ابراهیم بن جابر انصاری
زندگی نامه پیرمحمد:
�امام�زاده پیرمحمدشاه، محل تولدش کربلا، محل دفنش الکاء پش�کَبَر ( آبدانان کنونی ) است. مادر ایشان دختر سید صاحب ولایت سید حسن زعافی بوده است. که مدت ۱۲ سال کلید�دار حرم مطهر حضرت امام �حسین علیه السلام�بوده، چون امام علی �بن�موسی� الرضا ( ع ) به �خراسان رفت، ایشان را به همراه خود برد، زیرا که ایشان عالم، فاضل و قائم �الیل بود و همیشه با حضرت امام �رضا ( ع ) ��مباحث��علمی داشته است. "
لازم به ذکر است ، آنچه معمرین نقل و قول کرده اند. ایشان معاصر با سید صلاح الدین فرزند سید یعقوب فرزند سید ابراهیم ( سوراهم ) بوده است. پسری به نام محمد داشته است که در رکاب امامزاده سید سیف الدین محمد ( باباسیف الدین ) بوده و این شجره از نام پسرش محمد شروع شده است. و نام اصلی وی برمبنای تفکر ایرانیان پیرمحمد ابن حیدر بوده است.
ازطرف دیگر پیر محمد به سید صلاح الدین ( ع ) می گوید، هرکدام زودتر از دنیا رفتیم ، مراسم را غسل ، و کفن و دفن وی را بجا آوریم.

۲ - شیوخ منصور ابن الحسن ( ع ) :

در سایت امامزاده سید صلاح الدین در باره ی امامزاده سید منصور ابن الحسن چنین آمده است؛
"امامزاده سید منصور ابوالحسن ( ع ) ابن زید ابن امام حسن مجتبی ( ع ) در ۴۰ کیلومتر شهرستان آبدانان از توابع استان ایلام�در عشایر قدح بالا واقع شده است� بنای این امامزاده منوط به دوره اسلامی است و از ملات گچ وساروج تهیه شده است که این بنا به علت بی توجهی مسئولین ذیربط و دور بودن از مرکز، مرمت وباز سازی نشده است، � ودر حال حاضر این بنا در مظلومیت و انزوا ونابودی بسر میبرد . در شجره نامه ایشان که به تایید مراجع عظام منجمله مرحوم حضرت ایت الله بروجردی رحمت الله علیه قرار گرفته است که متن آن بشرح زیر است؛
( ( منصور ابن حسن ابن زید ابن حسن مجتبی ( ع ) که در قبله کبیر کوه آبدانان واقع در قدح واقع شده�و شیخهای آن منطقه خادم این امامزاده میباشند ) )
آنچه مسلم است، زید فرزند امام حسن مجتبی ( ع ) حدود صد سال عمر کرده است. وی در سال صد و بیست ه. ق از دنیا رفته است. نوه اش سید منصور، به همراه امامزاده های دیگر، هم برای تبلیغ دین اسلام و مذهب تشیع و هم برای دفاع و خونخواهی امام رضا ( ع ) و شاید هم آن امامزاده ی گرامی، از طرف آن حضرت در منطقه ی باستانی قدح ، به تبلیغ و ارشاد مردم می پرداخته است.
در حوالی تنگ قدح گاوسوارهای بومی منطقه امامزاده بابا زید برادر امام رضا راشهید می کنند. طبق گفته های شفاهی ، از ادامه ی گِلال آردون و تنگ قدح به طرف بیشه دراز، تنگی واقع است، که گویا شیخ شهره میر و دو فرزندش در آن تنگه زندگی می کرده اند. شهره میر دوپسر به نامهای قاسم و شمس الدین داشته است. کسانی که به زیارت قاسم فرزند شهره میر می روند گویا باید خون گوسفند یا حیوان نذری را درحواشی آن امامزاده دفن کنند.
معمرین می گفتند وقتی در تنگه راه می روی، با آنکه در عمق گودی است ، احساس آرامش می کنی، و آرامش داری.
ولی هنگامی که در عمق گودی که امامزاده قاسم و یا شیخ شمس الدین را ترک می کنی، ناراحت و نگران می شوی.
شیوخ امامزاده منصور ابن الحسن متولیان و دراویش بارگاه آن حضرت بودند. و در حد توان به ارشاد مردم می پرداختند، و گاه برای رفع مشکلاتشان دعا می کردند. این دراویش گاه برای باران دعا می کردند و به اِذن خداوند باران می آمد یک نمونه در زمان شادروان شیخ مرتضی درویش منصور ابن الحسن، در سیمره برای آمدن باران دعا می کند، و بعد از چند ساعت باران رحمت الهی نازل می شود.
شیخ مرتصی و اعقابش هرچه از دهانشان بیرون می آمد و یا پیش بینی بکنند، درست در می آمد . بعد از شیخ مرتضی منصور ابوالحسنی، فرزندش شیخ نبی کار دعا نویسی و مردمداری را ادامه می دهد، ایشان نیز مانند پدرش ، برای رفع مشکلات روحی ومعنوی مردم تلاش می کردند. بعد از وی، پسرش شیخ حیدر به آن امور می پرداخت. شیخ حیدر، در کار دعانویسی و حرفهای سنجیده بسیار متبحر بودند. این دراویش برخی در قدح و برخی در شهرستان آبدانان زندگی می کنند. این شیوخ و دراویش سید منصور ابن حسن ابن زید ابن امام حسن مجتبی ( ع ) طایفه ای مورد احترام و وثوق مردم هستند . گاهی نیز از بس پیش بینی و سخن دقیق می گویند، برخی از مجرمان از مواجه با آنها وحشت دارند. ( الله اعلم )

محمد بن بشیر، در باره ی زید فرزند امام حسن مجتبی ( ع ) چنین سروده است؛
إذا نَزَلَ ابْنُ الْمُصْطَفی بَطْنَ طَلْعَةٍنَفَی جَدْبَها وَاخْضَرَّ بِالنَّبْتِ عُودُهاوَ زَیدٌ رَبیعُ النّاسِ فی کلِّ شَتْوَةٍإذا اخْلَفَتْ انْوارُها وَرُعُودُهاحَمُولٌ لِأَشْناقِ الدَّیاتِ کأنَّهُسِراجُ الدُّجی إذْ قارَنَتْهُ سُعُودُها
"هنگامی که پسر مصطفی به سرزمینی درآید خشکسالی آن را بزداید و چوب خشک آن وادی به سبزی بگراید.
و زید بهار مردم است در هرزمستانی که نزولات و بارندگی نباشد.
همه خونبهاها را می پردازدگویی هنگامی که ستاره اش برآید چون چراغی در تاریکی ها است. "
[شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۱؛ بلاذری، أنساب الأشراف، ج۳، ص۷۲ - ۸۴]



"رمز لب فروبستن "


نگارش : احمد لطفی

مقدمه:
لب فرو بستن، و سکوت و خاموشی، از جانب اهل خرد و بزرگان معرفت، بیشتر از سخن گفتن، توصیه شده است. برخی هم رعایت تعادل و توازن در بین سکوت کردن، و سخن گفتن را توصیه کرده اند. برخی نیز سخن گفتن به جا و به موقع را ضروری دانسته اند.
آنها که گوش دادن و سکوت را بر سخن گفتن ترجیح می دهند. پشتوانه ی این تئوری آن است که خداوند به انسان دوگوش و یک زبان عنایت کرده است. بنابراین شایسته است دو کلمه بشنوی، و یک کلمه حرف بزنی، به عبارت دیگر اگر یکساعت سخن می گوئیم ، بایستی دوساعت گوش بدهیم و شنونده باشیم.
پیامبر اسلام ( ص ) آنقدر سخنان اهل خرد و مردم را گوش می داد، و کمتر سخن می فرمود، که اعراب منافق، و بد خواهان، به وی لقب "اُذُن" داده بودند. و ایشان را زود باور می پنداشتند، در حالی که ایشان به عنوان رهبر جامعه صفت پسندیده ای را دنبال می کرد، تا حرف مردم را به دقت بشنود، بعد آنها را ارشاد و راهنمایی نمایند.
دسته ی دوم ، که رعایت تعادل و مفید بودن بین سخن گفتن و سکوت کردن را مطرح می کنند، در حقیقت یک اصل اخلاقی و ادب انسانی است که تا شنونده سکوت نکند سخن گفتن ِگوینده بی فایده است. گاهی نیز باید سخن گفت، زیرا روشنگری لازم است.
گاهی نیز باید سکوت کرد، چون وقتی که سخن گفتن تاءثیر ندارد، و شنونده ها شلوغ می کنند، در چنین شرایطی فرد خردمند با سکوتش هزاران سخن را فریاد می زند.
شیخ سعدی بزرگ، در فراز ی از نوشته هایش چنین آورده است؛
�دو چیز طیره عقل است: دم فرو بستن/ به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی�؛
یکی از توانایی هایی که خداوند به انسان داده توانایی قضاوت کردن است، یعنی هر انسانی می تواند ارزیابی کند چرا، چگونه، کجا و چه طور رفتاری را انجام بدهد و یا ممنوعیتی برای آن در نظر بگیرد. مهارت هایی که افراد دارند نیز با توجه به این قدرت و توانایی، کاربرد پیدا می کنند. یکی از این مهارت ها سکوت کردن است، اینکه شما کی سکوت کنید و کی تصمیم بگیرید حرف بزنید بسیار مهم است. سکوت کردن همیشه مثبت و مفید نیست. سکوت نکردن و حرف زدن هم همین طور. این ما هستیم که باید یاد بگیریم و بسنجیم کجا باید سکوت کرد و شنونده ای فعال بود و برعکس کجا نباید سکوت کنیم. [1]
خواهی که نیاری به سوی خویش زیان را
از گفته ناخوب نگه دار زبان را
ای برادر سخن نادان خاری است درشت
دور باش از سخن بیهده آسیب آسیب
"سخن در سخن گفتن"
یکی را از حکما شنیدم که می گفت:�هرگز کسی به جهل خویش اقرار نکرده است، مگر آن کس که چون دیگری در سخن باشد همچنان� تمام ناگفته، سخن آغاز کند
سخن را سرست، ای خردمند و بُن
میاور سخن در میان سُخن
خداوند تدبیر و فرهنگ و هوش
نگوید سخن، تا نبیند خموش
باتوجه به سخنان و اشعار حکیمانه، انسان نباید به میان کلام دیگری بپرد و چیزی بگوید، سخن وقتی ارزش دارد که گوش شنوایی برای آن باشد.
سعدی، به اقتباس از مولای متقیان حضرت علی ( ع ) ، که فرموده بودند؛ "حرف بزنید تا شناخته شوید" و "انسان در زیر زبان خویش نهفته است. "چنین سروده است؛
تامرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد.
ما آدمها گاهی تناسب بین سکوت و سخن را نمی دانیم. و همین عاملی برای بی کمالیها و عدم رعایت اخلاق و ادب خواهد شد. گاهی بدون علم به موضوعی اظهار نظر می کنیم و یا قضاوت بیجا می نمائیم، به قول شاعر؛
بی کمالی های انسان از سخن پیدا شود پسته ی بی مغز چو لب وا کند رسواشود
هر که گردد پاک طینت محرم دلها شود
هر که در خون صاف گردد قابل مینا شود
از دهان گل شنیدم بر سر بازار گفت
هر که با ناکس نشیند عاقبت رسوا شود
گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی
صبر کن گوهر شناس قابلی پیدا شود
این زبان را چون کلیدی دان در گنج سخن
پسته بی مغز چون لب واکند رسوا شود
تخم در هر شوره زاری کاشتن بی حاصلی است
صبر کن تا یک زمین قابلی پیدا شود
آسیاب رزق ما در گردش است ای مدعی
با دو صد خون جگر یک لقمه نان پیدا شود
باتوجه به سایت گلستانه، سعدی شیرازی چنین آورده است؛
" یکی از دوستان که در کجاوه انیس من بود و در حجره جلیس به رسم قدیم از در درآمد چندان که نشاط ملاعبت کرد و بساط مداعبت گسترد جوابش نگفتم و سر از زانوی تعبد برنگرفتم رنجیده نگه کرد و گفت؛
کنونت که امکان گفتار هست�
�بگو ای برادر به لطف و خوشی
که فردا چو پیک اجل دررسد�
به حکم ضرورت زبان درکشی
کسی از متعلقان منش بر حسب واقعه مطلع گردانید که فلان عزم کرده است و نیت جزم��که بقیت عمر معتکف نشیند و خاموشی گزیند��تو نیز اگر توانی سر خویش گیر و راه مجانبت پیش��گفتا به عزت عظیم و صحبت قدیم که دم برنیارم و قدم برندارم��مگر آن گه، که سخن گفته شود به عادت مألوف و طریق معروف��که آزردن دوستان جهل است و کفارت یمین سهل���و خلاف راه صواب است و نقض رأی اولوالالباب��ذوالفقار علی در نیام و زبان سعدی در کام
زبان در دهان ای خردمند چیست�
��کلیـد درگنــج صــاحب هنــر
چو در بسته باشد چه داند کسی�
�که جوهر فروش است یا پیلور
اگر چه پیش خردمند خامشی ادب است�
�به وقت مصلحت آن به که در سخن کوشی
دو چیز طیره عقـل است دم فـرو بستن�
�به وقت گفتـن و گفتــن به وقت خامــوشـی"
منابع و پی نوشته ها:
[1] - سایت آفتاب آنلاین - پیرامون دو چیز طیره ی عقل است
۲ - سایت گلستانه
۳ - نهج البلاغه -
امام علی ( علیه السلام ) در حکمت ۱۴۸ نهج البلاغه فرمودند:الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ. �انسان زیر زبان خود پنهان است ( و تا سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد ) .
همچنین امام علی ( علیه السلام ) �به دنبال این جمله مى فرماید:��فَزِنْ کَلاَمَکَ وَاعْرِضْهُ عَلَى الْعَقْلِ وَالْمَعْرِفَةِ فَإِنْ کَانَ لِلَّهِ وَفِی اللَّهِ فَتَکَلَّمْ بِهِ وَإِنْ کَانَ غَیْرَ ذَلِکَ فَالسُّکُوتُ خَیْرٌ مِنْه; �حال که چنین است کلام خود را بسنج و بر عقل و معرفت عرضه دار هرگاه رضاى خدا در آن است آن را بر زبان جارى کن و اگر غیر از آن است سکوت از چنین سخن گفتنى بهتر است�.
۴ - قرآن مجید -
آیه اُذُن�یا�آیه تصدیق� ( سوره توبه:۶۱ ) درباره عده ای ازمنافقان�نازل شد که با سخنان خود�پیامبر ( ص ) �را آزار می دادند و او را زودباور معرفی می کردند. این آیه اهتمام و توجه پیامبر به سخنان مردم را صفتی مثبت برای رهبر جامعه می داند که باعث خیر برای همه است و موجب حفظ حرمت و آبروی افراد می شود.



واعظ شهر چنین گفت - ۱۳



نویسنده: احمد لطفی

مقدمه:
انسان در این دنیای نا آرام و پر جنب و جوش، به دنبال گذر گاهی است، که خود را از شر و شور دنیا نجات دهد.
انسان با جلوه های دنیا و تعصبات کور جاهلی، متاءسفانه دل و عقل به خالق هستی نمی سپارد، و ایمان واقعی به هستی بخش پیدا نمی کند.
واعظان و بزرگان معرفت، با گفتار و کردار خویش ما را به راه نجاتبخش اسلام دعوت می کنند. اما بسیاری از ما ابناء آدم، دل به دین خدا نسپرده ایم، و در این دایره هستی سرگردان و بلا تکلیفیم . تفکر ما بین سنن اجتماعی و بومی محلی و یا تفکر و عملکرد گذشتگان خویش دست و پا می زنیم و دل صد دله را یکدل نمی کنیم. هر حدیثی از ناجیان بشر و امامان طاهرین ( ع ) مکملی و تفسیری بر متون قرآن است، تا فهم و درک و باور ما را به حق نزدیک نماید. اما گوش دل و چشم عقل ما گویی کر و کور هستند، وهنوز تکلیفمان را باخودمان حل نمی کنیم. به عبارت دیگر با خودمن در ویرایش متون و درک معنای مشترک، واقعا" مشکل داشته، و داریم .
ما در ساختار فکری و عملی دچار یک ضعف و نقیصه ی کلی هستیم. شب تا صبح به یک نوع سبک زندگی عادت کرده ایم، و درچنبره ی روز مرگی و عادتها گرفتارگشته ایم، و از این عالم دهشتناک و بیم آلود گاه غافلیم و خواب آلود و گاه خود را به خواب و خیال می زنیم، و گاه از وحشت این بیغوله ی زندگی خود را با دود و دم و مواد مخدر و الکی خوش بودن و بی مسئولیتی مشغول می کنیم، شاید این زندان بزرگ را با روحی بزرگ در هم بشکنیم. و رستگاری ابدی بدست آوریم.
حضرت علی ابن الحسین ( ع ) در باره ی رابطه ی گناه و و عدم استجابت دعا مطالبی چند به شرح زیر ذکر کرده است ؛
برطبق کتاب میزان الحکمه، جلد چهارم صفحه ی ۲۸۷ حضرت امام سجّاد علیه السلام، فرموده، است؛
گناهانى که از استجابت دعا جلوگیرى مى کنند عبارتند از:
بد نیّتى،
خبث باطن،
دورویى با برادران،
باور نداشتن به اجابت دعا،
به تأخیر انداختن نمازهاى واجب تا آن که وقتشان بگذرد،
تقرّب نجستن به خداوند عزّ و جلّ با نیکوکارى و صدقه،
بد زبانى و زشت گویى
ثدعا در حقیقت درد و دل و راز ونیاز بنده ی گرفتار و دردمند و غمگین به درگاه خداوند است. همین دعا ها و استغاثه های ما گاهی بر اثر خطاها و گناهانی چون نیت بد، و بد زبانی و بی اهمیتی به نماز، و. . . . . مستجاب نمی شوند، به همین دلیل اگر می خواهیم به تعادل روحی و روانی و آرامش باطنی و در یک جمله به تقرب خدا دست پیدا کنیم، ضمن علم و آگاهی به عواقب عوامل بازدارنده ومنفی که ذکر شد ، باید تغییر در نگرش و رفتار خویش بوجود آوریم.
زندگی ماشینی امروز، رقابتها، حسادتها و امراض روحی و روانی و جسمانی فراوانی ایجاد کرده، و این آسیبها ما را احاطه کرده است. شتاب تغییرات و سرعت علم در هر موضوعی، شهروندان را گیج و مبهوت ساخته است. برخی ندانستن و نگفتن را حلّال مشکلها می دانند، ولی پیمانی که خدا از دانایان گرفته را چگونه توجیه کنیم. واقعیت این است که زمانه ی ما تفاوت فرهنگی و دیدگاه ها را در هر موضوعی تاء ئید می نماید.
راهی که بر تقریب افکار و مذاهب اشاره و درخشش دارد، انسانهای متعصب، و ماجرا جو، با برحق دانستن افکار و سلائق خویش در هر نوع سبک زندگی، راه تثبیت شده ی فرهنگی و اصول کلی انسانیت را زیر سوءال می برند، و برای پویایی آزادگی و سالم زیستن در این جهان پر راز و رمز ، عوامل سازنده ی آنتروپی های منفی بیکار نمی نشینند و جهان را نازیبا و پر از فتنه و شر کرده اند. راه های صلح و ادب را به خاطر تبعیت از هوای نفس، مسدود می کنند. در چنین شرایطی نیت خیر جایش را به نیت بد، اشتیاق در عبادت جایش را به سهل انگاری در نماز و. . . می دهد، و زیبایی باطن جایش را به باطن زشت می دهد.
تقوا و یگانگی روحی و اجتماعی و یکرنگی جایش را به دو رویی و نفاق می دهد.
امید و توکل برخدا وند، برای بر آورده شدن آرزوها و دعا هایشان، جای خویش را به نا امیدی و افسردگی و گمراهی و بی باوری به اجابت دعا مُبدل می کنند.
آدمِ امروز، تنها و بی سامان، و نا امید حال و روزی پریشان پیدا کرده ، از کار خیر خالصانه و عاقلانه و عاشقانه عاجزند، برعکس رو به پرخاشگی و بد زبانی و بد رفتاری آورده اند و محیط اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و. . . را نا زیبا ساخته اند.
موانع استجابت دعا هرکدام عاملی برای سقوط انسان از انسانیت می باشند. امیدوارم این سخنان در نجات همگان و نگارنده ی سرتا پا تقصیر تاثیر داشته باشند.


Ahmad Lotfi:
Ahmad Lotfi:
واعظ شهر چنین گفت - ۱۴
نویسنده: احمد لطفی

مقدمه:
واعظ، گاهی خود را درس می دهد. وی گوش جان به کلام بزرگان می سپارد، و از محضر علماء یا کتب آنها بهره می برد.
در روزیکشنبه مورخ ۲۸ مهرماه سال ۱۳۹۸، مراسم فاتحه خوانی مادر یکی از شهدای هشت سال دفاع مقدس بود، مطالبی آماده شد، که خلاصه ی آن به شرح زیر است.
حضرت امام حسین ( ع ) در باره ی عدم دل مشغولی به دنیا و نپر اختن به تجمل گرایی در کتاب نهج الشهاده صفحه ۴۷ فرموده است؛
عباد اللهِ لاتشتغلوا بالدُّنیا، فإنّ القبر بیتُ العمل، فاعملوا ولاتغفلوا
یعنی:
ای بندگان خدا، خود را مشغول و سرگرم دنیا نکنید[خود را مشغول و سرگرم دنیا وتجملات آن قرار ندهید] نکنید، که همانا قبر خانه ای است که عمل ( صالح ) می خواهد، پس عمل و فعالیتی کنید ( که در قبر مفید و نجات بخش باشد ) و از آن غافل نشوید. [پس مواظب باشید که غفلت نکنید. ]
این کلام نورانی و کوتاه حقیقتی پر معنا را به ما آموزش می دهد. زیرا لقمان حکیم نیز به فرزندش فرمود؛
"فرزندم! خدا و مرگ راهرگز فراموش نکن. " چون مرگ عقبه ای برای پایان زندگی دنیوی هر فرد است. و راه برزخ از دنیا می گذرد.
بر طبق فرمایش پیامبر اسلام ( ص ) ؛
"دنیا کشتزار آخرت است" و ما در دنیا توان و امکان انجام عمل خوب یا بد را داریم، و بهشت و دوزخ را خودمان با اعمالمان می سازیم، و تلاشها ی ما در دنیا نتیجه اش در پیشگاه خدا رقم می خورد، و با قضاوت کردگار فرد به رستگاری و یا گرفتاری دچار می شود. دنیا بسان گهواره، کودک وجود ما را به خواب رهنمون می سازد، زیرا که شهوات و ظواهر دنیا طوری است که انسان محو و مبهوت آنها می شود. در حالیکه اگر غافل نباشیم مظاهر دنیا راهم هنر نمایی خدا می دانیم . و به قول شاعر؛
هرآنچه دیده بیند
خدایش آفریده
بنابراین شیوه ی صحیح از مواهب دنیا را خداوند گذشته از فطرت و عقل باطنی، پیامبران و اوصیاء و علماء را هم فرستاده تا رفتار و کردار و گفتار ما را به قاعده در آورد.
در حقیقت پیامبران و رهبران دینی برای این آمده اند که ما را از غفلت برهانند. و در بارگاه ربوبی هم آنچه ارزش دارد، عمل صالح است و ایمان آوردن به حق و به عالم غیب و عمل نیکو انجام دادن و صبر و مقاومت در راه هدف والا و مقدس است.
برآیند این سه مقوله نجات از آتش جهنم و رسیدن به فردوس برین است. عبرتها غفلت را ازبین می برند، اما برخی از ما هشیار و بیدار و دانا به معنای واقعی نمی شویم. و حال ِ غافل ما را فردوسی سالها پیش چنین بیان فرموده است؛
جهان سر به سر همه عبرت است
چرا بهره ی ما فقط غفلت است

Ahmad Lotfi:
مشارکت سیاسی، از حرف تا عمل
نگارش: احمد لطفی

انسان تا زمانی که به صورت جوامع کوچک زندگی می کرد، و مالکیت خصوصی معنا و مفهومی نداشت و حیات آنها مبتنی برسنت خاص خودشان بود. به دنبال تشکیل حکومت نبودند، زمانی که جمعیت رو به افزایش گذاشت، سنت ها تا حدودی درهم شکستند، ویا پایبندی به آنها کاهش یافت ، ویا آنها را طوری تبیین کردند، که قوا ی حاکمه و دنیا طلبان می خواستند، جامعه ی بشری، دارای تنوع فکری و فرهنگی شد، تمدن ها بوجود آمدند، و مالکیت خصوصی به رسمیت شناخته شد. صاحبان قدرت و ثروت و احترام، برای اداره ی ممالک خویش از نحله های متفاوتی استفاده می کردند.
نحله های فکری صاحبان قدرت برای اداره ی جوامع، عموما" بدون رعایت عملی دستوراتی که پیامبران بزرگ خصوصا" پیامبر آخر الزمان ( ص ) برای نجات بشر آورده است، جوامع خود را اداره کردند. گر چه آن حاکمان بیشتر شان حکومت ظالمانه ی خود را با پوسته و رنگ ولعاب دینی اداره و سازماندهی می کردند
نحله های فکری با وجود تفاوت های ظاهری، که دار ند، ولی در همه ی جهان شباهت های مشترکی دارند، که به چندتا از آن شباهتها اشاره می شود.
۱ - همه ی آنها مردم راگرسنه می خواهند تا مردم چشمانشان بدست صاحبان قدرت باشد.
۲ - همه ی آنها مقدسات را در حد دعا کردن و مظاهر تمدنی مانند کلیسا و . . . می خواهند، و دوست ندارند باطن و - حقیقت راه انبیاء و دین آنها آشکار شود.
۳ - همه ی آنها دوست ندارند معناو مفهوم واقعی دین انبیاء بزرگ در جامعه درک شود، اگر مسئولیت پذیری مردم افزایش یابد، راه را بر مستکبران و سیاسیون دنیا طلب می بندند.
۴ - همه ی آنها گرچه در ظاهر با همدیگر درتخاصمند، ولی در باطن و در عمل دستشان در یک کاسه است.
۵ - همه ی آنها نفع و بقاء حاکمان را بر جامعه ترجیح می دهند. و دراین راستا تمام تبلیغات خود را بکار می گیرند.
۶ - صاحبان قدرت منهای آزادگی و دینداری عملی فورا" همدیگر را پیدا می کنند و برای رسیدن به دنیا و ابقاء در قدرت ، با هم وارد معامله می شوند. آنها فقط به دنیا داری و استفاده از مواهب آن فکر می کنند.
۷ - صاحبان قدرت در جامعه، بلی قربان گو و انسان تسلیم شده وطرفدار می خواهند. به همین خاطر دانایی و رفاه تابعان خویش رابیشتر از قوت لایموت و مختصر سواد ی را بر نمی تابند.
۸ - جنگ صاحبان قدرت هم برای رسیدن به بهره و سود می باشد وقتی به آن رسیدند ، آتش بس اعلام می شود، والبته پیامدهای آن خونریزی های وحشتناک، ایجاد زندگی نا زیبا تواءم با فقر و بدبختی و نقص در اموال و انفس است. به قول شاعر؛
بریزند خون از پی خواسته
شود زندگی بد آراسته
در دنیای نامتعادل جامعه ی بشری، فقط آنها که دل از جان شسته ، و دست از محافظه کاری برداشته اند، آنها انسانهایی شریف و پیرو واقعی انبیاء هستند. و همان ها امیدوار کننده ی آزادگان و مستضعفان آگاه جهان هستند.
در آخر؛
مُردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم کی زمُردن کم شدم


"منشوری برای حاکمان، مجاهدان ومروجان دین "


گرد آورنده : احمد لطفی

مقدمه:
قرآن مجید، کتاب مقدس مسلمین و موحدان جهان است، که خلعت خداوند به پیامبر اسلام ( ص ) ، به عنوان رحمت للعالمین، نازل شده، تا مردم را از جهل ظلمت و نادانی به سوی نور رحمت و هدایت رهنمون سازد.
این کتاب قرآن ، هدایتگر کسانی است که مشتاق هدایت و کسب معرفت و فضائل انسانی می باشند. دریای رحمت قرآن به قدری ژرف و عمیق و پر معناست، که بزرگان دین و مفسران کبیر قرآن در این اقیانوس دانش و کمالات، به قدر همت و علم خویش غواصی و پژوهش و کنجکاوی کرده اند و برای بدست آوردن معانیش، دُّرهای شاهواری نیز صید کرده اند، و بشریت هُشیار را به مطالعه ی قرآن و دستاوردهای فکری و علمی خویش دعوت می کنند.
ما بنی نوع آدم براثر اسارت در روزمرگی و غفلت از معارف حقه، در تاریکی ضمیر و محیط آلوده ی خویش دست و پا می زنیم و سرگردان به دور خود می پیچیم . در حالی که قرآن سرتاسر حکمت وادب می باشند، و هر آیه اش معانی بسیار و هدایتگری فراوانی را در بطن خود دارند، اما نگارنده، امروز مورخ ۹۸/۸/۲۵درمعنی یک صفحه از قرآن دقّت نظر و تدبر کردم ، معنای آیه ی ۴ ۹ سوره نساء با ترجمه ی آیت الله محمد رضا الهی قمشه ای نظرم را جلب کرد، و با مطالعه ی آن به یاد کشور گشایان و جهادگرانی که به نام دین به حقوق برخی از انسانها تجاوز کرده اند، افتادم، و شاید بخشهایی از کتاب دوقرن سکوت ، سید عبدالحسین زرین کوب ، تفسیری از این آیه قلمداد کرد، و قرآن چه زیبا انسانهایی که در پوسته ی تسلیم و مسلمانی بوده اند و هنوز به ایمان ناب و مرحله ی موءمن شدن نرسیده اند،
هشدار می دهد، به بهانه جمع غنیمت و طمع ورزی نفسانی به افرادی که تسلیم خدا شدند و به خداوند گرایش پیدا کردند، را ازبین نبرید. بنده چون مفسر نیستم ، عین ترجمه ی الهی قمشه ای را باز نویسی می کنم.
خداوند در قرآن ، سوره نساء - آیه ۹۴ فرموده است؛
"یاَ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَىٰ إِلَیْکُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ کَثِیرَةٌ ۚ کَذَٰلِکَ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیْکُمْ فَتَبَیَّنُوا ۚ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا"
[ سوره نساء - آیه94]
ترجمه آیه ی ۹۴ - سوره ی نساء:
"ای اهل ایمان چون در راه دین خدا بیرون روید ( درکار دشمن و دوست ) تحقیق و جستجو کنید، و به آن کس که اظهار اسلام کند، و به شما سر تسلیم فرود آورد، نسبت کفر مدهید، تا ( به بهانه ای ) مال و جانش را برخود حلال کنید، و متاع ناچیز دنیا چیزی غنیمت برید، که غنائم بیشمار نزد خداست. اسلام شما هم اول امر، همچنین اظهار و تسلیمی بیش نبود تا وقتی که خدا برشما ( به نور ایمان ) منت گذاشت ( تا ز ظاهر اسلام به حقیقت ایمان رسیدید ) پس اکنون باید تحقیق کنید و به هوس طمع در جان و مال مردم کسی را به کفر نسبت مدهید، که خدا به هرچه کنید کاملا" آگاه است. "
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام نازل شده است،
شأن نزول آیه ی ۹۴ - شوره نساء:
�شیخ طوسی� گوید: در سبب نزول آیه اختلاف است: اول، عمر بن شبه گوید: درباره مرداس که مردى از غطفان بود، نازل گردید زیرا گروه مسلمین بر سر قبیله او فرود آمده بودند قوم او بر سر کوه رفته و موضع گرفته بودند ولى مرداس برجاى ماند و چون مسلمان بود، اسلام خود را آشکار ساخت ولى او را کشتند و آنچه با او بود، گرفتند. [ تفسیر الکتاب - علی ابن ابراهیم معروف به شیخ طوسی]
در تفسیر اطیب البیان ضمن تشریح آیه ، چنین آمده است؛
" موضوع دین اسلام بر ظاهر است هر کس اقرار بشهادتین کرد باید پذیرفت تا مادامی که کشف خلاف نشده چنانچه منافقین یا از ترس یا طمع اظهار اسلام کردند و پذیرفته شدند تا مادامی که نفاقشان ظاهر نشده محکوم باحکام اسلام هستند جان و مالشان محفوظ است . "
آنچه از آیه ۹۴ سوره ی نساء استنباط می شود، احتمالا" موارد زیر را در بر گیرد؛
۱ - ما علم غیب نداریم و معصوم نیستیم که از باطن و ضمیر درونی افراد اطلاع داشته باشیم ، بنابراین هرکس اظهار اسلام نمود ، ما باید سخن وی را به پذیریم، مگر آن که عکسش ثابت شود.
به عبارت دیگر همه ی افراد بی گناه هستند، مگر آن که خطایی از آنها سر بزند
۲ - برای رسیدن به درجات معنوی، و ایمان واقعی، معمولا" ابتدا فرد تسلیم اید ئولوژی و نکات ارزشمند پیامبر آن دین می شود، سپس با تدبر و کسب اطلاعات بیشتر به مرحله ی ایمان و مقام موءمن می رسد. انتظار مقام موء من از فرد تازه مسلمان، انتظاری درست نیست . زیرا دانایی و کسب فضایل نیازمند تمرین و ممارست است.
۳ - قران به اعراب تند رو و مغرور که تازه مسلمان شده بوده بودند و ادعای موءمن بودن و مجتهد ی در دین اسلام را داشتند، تا اینکه قرآن به آنها هشدار داد شماهنوز در مرحله اَسلمنا هستید.
۴ - حریص و طمّاع نباشید ، و به بهانه ی مصادره، و غارت و غنیمت گرفتن اموال طرف مقابل ، خود سرانه توجیه مذهبی نکنید و فردی که اسلام آورده و تسلیم شده است را نکشید. کشتن و کشته شدن با نیت جمع آوری مادیات ، اجر معنوی ندارد.
۵ - برطبق متن وترجمه ی آیه ی ۹۴ سوره ی نساء، بدون شناخت و پژوهش ، تصمیم گیری نکنید.
۶ - در ترویج دین و اداره کردن حکومت همواره باید واقع بین بود، وبا شناخت کافی از خود و کیفیات و روحیات بشری ضعفهای همنوعان را باچشم اغماض نگاه کند، بطور مثال افرادی که در یک سیستم دیکتاتوری زندگی می کنند، همه مجرم نیستند. بلکه اگر قصد محاکمه کردن و یا نقد وبررسی و قضاوت کردن آنها را داری عجولانه تصمیم نگیر.
۷ - برای کسب علم و ثروت ، منبعی غنی تر از خداوند نیست. پس به جای توطئه گری و برچسب ناروا زدن به دیگران، برای تصاحب اموال آنها ، که کاری ناشایست و نا پسند است، طلب روزی حلال و ثروت بیشتر را ازخداوند متعال بخواهیم . به عبارت دیگر از راه مشروع طلب ثروت و علم کنیم، زیرا که از طریق نامشروع ثروت و دانایی و خوشبختی بدست نخواهد آمد.
پی نوشته ها و منابع:
۱ - قر آن مجید - ترجمه ی الهی قمشه ای
۲ - تفسیر نور - حجه الاسلام محسن قرائتی
۳ - تفسیر البیان - سید عبدالحسین طیب
۴ - کتاب التفسیر علی ابن ابراهیم ( شیخ طوسی )



واعظ شهر چنین گفت - ۱۶


نگارنده: احمد لطفی

در روز سه شنبه مورخ دوازدهم آذر ماه سال ۱۳۹۸ مادری گرانمایه، به نام بانو خاتون غلامی از طایفه زرگوش از دنیا رفت، ایشان همسر مشهدی امیدعلی صیدی، و مادر آقایان درویشعلی و عزیز و عبدعلی و حسین صیدی می باشند. از آن مرحومه فرزندان شایسته و نوه های ارزشمندی برجای مانده، که هرکدام برای جامعه مفید هستند. نماز و تلقین آن را جناب آقای حاج عبدالرحیم کرمخدایی قرائت کردند، و بنا به پیشنهاد دکترمحمد ابدالبیگی، سخنرانی ختم آن مراسم در گلزار شهدای قلعه گل ، به نگارنده سپرده شد.
از آنجا که مرگ و میر زیاد است، و هر روز در مراسمات وعظ و سخنرانی است لذا گویی گوش مردم از سخنان مرگ و قبر و قیامت اشباع شده، به همین خاطر حوصله ی سخن شنیدنِ شنوندگان کم شده است. به همین خاطر بیشتر از ۵ دقیقه طاقت شنیدن سخنرانی ندارند ، شاید هم دلیل اجتماعی ، سیاسی دارد، و ما که فقط نصیحت می کنیم چون در مسائل روز و مبتلا به ورود نمی کنیم، از طرفی نیز ماسخنرانان در بدنه ی قدرت اجرایی و قضایی و قانون گذاری نیستیم. حرف دل و نیاز روزمره ی آنها را نمی گوییم و وعده ی امید بخش اخروی می گوئیم و از دنیایشان بطور عملی غافلیم، بنابراین به سخن امثال ما توجه کمتری می نمایند.
درفیلمنامه ی تئاتر" مرگ یزدگرد" نوشته ی بهرام بیضایی چنین آمده است؛
《موبد: باید به سراسر ایران زمین پندنامه بفرستیم
زن: پندنامه بفرست ای موبد، اما اندکی نان نیز بر آن بیفزای ما مردمان از پند سیر آمده ایم و بر نان گرسنه ایم. 》
متن بالا حکایت از آن دارد، که سخنان معنوی و پندهای مختلفی که سخنرانان مطرح می کنند، برای مردمی که دغدغه ی رفع نیازهای زندگی دارند، به همین خاطر کارکرد مثبتی برای آنها ندارد. به عبارتی دیگر تئوری عدم معاش مردم ، منجر به عدم معاد آنها می شود.
در هرصورت نگارنده، ضمن عرض تسلیت به بازماندگان، از مردم و زنان و مردانی که از راه های دور و نزدیک برای مراسم تشییع و تدفین آمده بودند، تقدیر و تشکر به عمل آوردند.
نگارنده ، ضمن گرامیداشت مقام مادر، پیامبران را زاده ی مادر دانست. مادران عضو ثابت خانواده و سنگ زیرین آسیاب هستند، تلاشگری و هنرمندی و تمدن سازی آنها هرانسانی را در برابر مقام مادران به کُرنش و احترام وا می دارد،
ما در یادمان مادری شرکت کردیم که فرزندان شایسته ای را به جامعه تحویل داده است. گرچه ما سخنرانان مراسم مرگ و میر کمتر به مسائل روز و جریانات سیاسی می پردازند، ولی پیامبر ( ص ) فرموده؛ ویران کننده ی خوشیها را زیاد یاد کنید، عرض شد، ای رسول خدا ( ص ) ویران کننده ی خوشیها چیست؟
فرمود؛ مرگ
زیرکترین موءمنان کسی است، که مرگ را بیشتر یاد کند و برای آن آماده تر باشد. [ کنز العمال - حدیث ۴۱۱۰۵]
اگر مردم و حاکمان آنها خدا و مرگ را فراموش نکنند، و جلوی دنیا طلبی خود را برمبنای مرگی که در پیش دارند و خدایی که ناظر بر آنهاست، به یقین راستی و درستی پیشه می کنند، همانطور که قرآن در سوره ی فاطر آیه ی ۲۸ فرموده استتنها عالمان عامل را خداترس معرفی می کند. به عبارتی هرفردی که به دانائیش عمل میکند رستگار واقعی است چه باسواد و چه بیسواد، ولی علم و عمل همراه نباشند، خسرانی جبران ناپذیر واقع می شود.
انسان متقی و دارای دین و دنیا، به دیگر خواهی و مسئولیت پذیری و نقش آفرینی سیاسی و اجتماعی فکر می کند، و عمل می نماید. اگر جامعه را نا امید و تحقیر کنیم ، نسبت به مقدرات کشور خویش بی تفاوت می شوند، و روح ملی آنها به تدریج کشته می شود.
مارتین لوتر کینگ، درباره ی سهیم بودن مردم در حاکمیت چنین گفته است؛
"هیچ چیز خطرناکتر از این نیست که جامعه ای بسازیم که در آن بیشتر مردم حس کنند که هیچ سهمی در آن ندارند. مردمی که حس می کنند سهمی در جامعه دارند از آن جامعه محافظت می کنند، ولی اگر چنین احساسی نداشته باشند، نا خودآگاه می خواهند که آن جامعه را نابود کنند. "
منابع:
۱ - قرآن مجید
۲ - کانال سیمره فرهنگ - ذیل کلیپی از تئاتر مرگ یزدگرد
۳ - علاء الدین علی ابن حسام معروف به متقی هندی - کنز العمال فی سننالاموال و الافعال - ویکیپدیا


Ahmad Lotfi:
"سرای خاموشان"
نگارنده: احمد لطفی

اگر زرین کلاهی عاقبت هیچ
اگر خود پادشاهی عاقبت هیچ
اگر ملک سلیمانت ببخشند
در آخر خاک راهی عاقبت هیچ
"بابا طاهر عریان"
وقتی به این سرای خاموشان نگاه می کنیم ، همه در منزل ابدی خویش بدون هیچگونه حرکتی از حال همدیگر خبر ندارند تا در روزموعودخداوند مجددا" آنها را زنده نماید. شعر باباطاهر ناپایداری عمر دنیوی را به زیبایی گوشزدکرده است. تنها آنچه می توان از این دنیا در لابلای فعالیتهای شیطان رجیم و هوای نفس و حُب شهوات و گناهان در دنیا بدست آورد، عمل صالح و تقوای نجاتبخش است ، وگرنه دشمن کینه توز بشر ، شیطان وسوسه گر تمام همتش را در گمراه کردن نسل بشر به کار گرفته است. خداوند به بشر یت رحم کند و انسانها را از توطئه های شیطان رجیم در امان نگاهدارد، ان شاء الله
شاعر دیگر گفته است؛
جهان یادگار است و ما رفتنی
زمردم نماند به جز گفتنی
شاعرل لک زبان هم چنین سروده است؛
جاجای نَمَنیَن ژَه پیغمبران
آخر مِردِنَن ای بی خبران


"حضور در انتخابات ضرورتی تاریخی "



نویسنده: احمد لطفی

مقدمه:
گرچه نمایندگان مجلس شورای اسلامی در حوزه های شهرهای کوچک و کم جمعیت ، نمودی آن چنان پویا و مثبت در رفاه و توسعه ی زیر بنایی آن شهرها در سطح ملی و محلی نداشته اند، و به عبارتی، در این بیست سال اخیر، تا کنون فعالیتهای زیر ساختی ، و جذب نخبه ها در جامعه، روندی کند داشته است، واین خود معضلی برای عدم توسعه و پیشرفت درچنین شهرهایی است.
متاءسفانه عملکرد ما و آن نمایندگان طوری رقم خورده ، که در شهرهای کوچکی مانند بدره و دره شهر خیلی از جوانان از دست بیکاری و به زعم خویش عدم آینده، و رسیدن به رفاه و زندگی بهتر ، و مناسبتری، آواره ی شهرهای بزرگ ( کلان شهرها ) و سایر کشورها از جمله استرالیا و . . . شده اند. جناب بوچانی نویسنده ی بدره ای نمونه ای از این پناهندگان به استرالیا بود، که چه سختی هایی را تحمل نمود. در هرصورن ندانم کاری ها موجب مهاجرت و پناهنده شدن خیلی از نیروهای این کشور شد. امیداست برای نجات کشور مسئولان و مردم تمهیداتی بیاندیشند.

در این دوره از انتخابات مجلس شورای اسلامی که نام نویسی افردی جویای خدمت ، با داشتن یکسری مدارک و توانائ ها برای کاندیدا شدن، و بدست آوردن کرسی نمایندگی اقدام به ثبت نام و مسئولیت پذیری در این راستا کرده اند. این نام نویسی در روز هفدهم آذر ماه ۱۳۹۸ پایان پذیرفته است. و هر حوزه ای آمارش مشخص شده است.

********
مردم برای برون رفت از این فقر و گرانی و بیکاری و شیوع آسیهای اجتماعی و روانی که زندگی آنها را تحت تاءثیر قرار داده است، و همانطور که در پائیز سال ۱۳۹۸ اعتراضات و شورشهایی نیز صورت گرفت، اما مردم ایران وابسته و دلبسته به تاریخ و ایدیولوژی و مکتب و جغرافیای مشترکی هستند، که همه ی اقوامش در جغرافیای فلات ایران قرار دارند. بنابراین مردم ایران با تکیه بر اتحاد و برادری و انسجام و همدلی نیروهای نخبه، و مسئولیت پذیر خویش، امیدوارند که اصلاحاتی در وضعیت و ساماندهی به زندگی شان بوجود آید. به همین خاطر با تکیه بر چنین نیروهای مردمی و انتخاب کردن نماینده ی دلخواه خویش، مشارکت و صلح را جایگزین تحریم و تفرقه و جنگ و خونریزی می کنند.
مردم ما دل به نیروهای کار آمد خودی، برای هموار کردن راه های توسعه و ترقی و کاهش مشکلات در جامعه شان سپرده اند. اکنون هر حوزه ی انتخابی می طلبد ازبین آن ثبت نام شده ها و کاندیداهای محترم، جلسه ای برپا نمایند و اهم و مهم کنند، و در تقسیم مسئولیتها ، و خدمتگزاری به جامعه شان ، عده ای به نفع عده ای دیگر کنار بیایند، تا در صورت موفقیتِ هرشخصی از آن نخبه ها، سایرین را برای مسئولیتهای مهمِ اداره ی آن حوزه جغرافیایی استفاده شود، تا آن نیروهای نخبه احساس مفیدیت کنند، و خود را جزو شیفتگان خدمت به حساب آورند.
نمایندگان قبلی نیز اگر افکار عمومی آنها را قبول ندارند، در برکناری از کاندیدا شدن در اولویت باشند. اگر هم افکار عمومی از عملکردشان راضی هستند ، خود را از مسابقه و ماراتن خدمت و قدرت کنار نکشند. در هر صورت مردم شایسته است راءی دهند، وفرد ی که بیشترین راءی را آورند، خود را منتخب همه ی مردم بدانند، و از کسانی که به او راءی نداده اند انتقام و کینه ورزی به عمل نیاورند.
در کانال "حکایت دل" سخنی از سقراط حکیم، و حاشیه ای بر آن نوشته شده بود، که نگارنده برای رعایت کردن موارد آن از سوی مسئولان و نمایندگان آینده، عینا" آن را در پایان این نوشته آورده است.

سقراط می گوید:
"وقتی دیدید سایه انسان های کوچک در حال بلند شدن است. . .
بدانید آفتاب سرزمین شما در حال غروب کردن است. . . "
در ادامه ی سخن سقراط چنین آمده است؛
"سرزمینی که متفکرانش بیکار باشند و بیسوادان شان شاغل
مشاورانش بیمار باشند، و وکلایش ساکت
جوانانش دل مرده باشند، و سالخوردگانش بلند پرواز
مردانش لحن زنانه داشته باشند، و زنانش ژست مردانه
اغنیایش دزدی کنند، و فقرایش کارگری با حقوق بخور و نمیر
صادراتش فیلسوف باشد، و وارداتش مواد مخدر
قبرهایش خریده شوند، و مغزهایش فروخته

گورستان تاریخ است . . . "
[ کانال حدیث دل]



" تایید کاندیداها و مشارکت مردم"



نویسنده: احمد لطفی

به نظر می آید، بین تایید حداکثری کاندیداها ی مجلس شورای اسلامی و مشارکت حداکثری مردم رابطه ی معنا داری وجود دارد.
حضور و مشارکت بالای مردم از چند جهت اهمیت دارد؛
الف ) - از لحاظ بُعد سیاسی:
آنچه در سطح رسانه ها قابل ملاحظه است ، بسیاری از کشورها و جریانات سیاسی، عدم حضور مردم در انتخابات را هشداری جدی به دولتمردان و نمایندگان دوره ها ی قبل می دانند، زیرا که عملکرد مسئولان و صاحبان قدرت در ایران، برای رفع مشکلات مردم ، تا حدودی قابل قبول نبوده است. و مردم در محافل خویش، به شرکت در انتخابات رغبت چندانی نشان نمی دهند.
صرف نظر از این دیدگاه بدبینانه ، که ذکر شد، تایید شدن درصد بالایی از کاندیداهای مجلس شورای اسلامی ، شور انتخابات را بالا برده ، و تنور آن را گرمتر خواهد کرد.
پر واضح است ، که افراد ذینفع و طرفداران کاندیداها باتمام وجود برای پیاده شدن اهداف و آرزوها و تفکرات شان، وهمچنین برای بر آورده شدن نیازها ی مختلفشان ، حلال مشکلات را در راءی دادن به کاندیدای مورد نظرشان جستجو می کنند.
آنها با مشارکت و حضورشان در انتخابات مجلس شورای اسلامی، مشروعیت حکومت را نیز تاءیید می نمایند، و از لحاظ بین المللی به معاندان وتحلیگران سیاسی آنها پاسخی شکننده و قاطع ابراز می کنند.
ب ) - از لحاظ بعد اقتصادی:
وضعیت نامناسب اقتصادی قاطبه ی مردم جامعه ی ما، موجب شده است که دل به ناجی و چهره های جدید در انتخابات این دوره ی مجلس شورای اسلامی ببندند. آنها به زعم خویش رفع مشکلات اقتصادی شان را در علم و دانش این افراد متخصص که سالها دور از قدرت بوده اند، تصور می کنند. به همین خاطر با مشارکت حداکثری خویش یکبار دیگر به دولتمردان کشور اعتماد می کنند، شاید با انتخاب کردن نیروهای جدید، کشور را از حالت کلیشه ای و شعاری خارج کنند . در حقیقت، تفکر اسلام با دیدگاه متعالیش در بعد اقتصادی به جامعه کمک نموده، ومجلس آینده با کمک سایر قوا وضع معیشتی مردم را می توانند، سامان بخشند. در متن قرآن نیز هر مسلمان شبانه روز در قنوت نمازش حسنه ی دنیوی و اخروی رااز خداوند خواستار است.
[رَبنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه]
بنابراین اقتصاد پویا قادر است مشکل بیکاری و بی مسئولیتی در امر تشکیل خانواده را رفع نماید، و امید به زندگی سالم در جامعه را گسترش دهد.
ج ) - از لحاظ اجتماعی:
مشارکت حداکثری برای انتخاب کاندیداهای زیادی که اکثرا" تایید شده اند، شور و هیجان جامعه را به اوج خود می رساند و تضارب آراء نمایندگانی را برای احراز مسئولیت در شورای اسلامی ازدل صندوقهای اخذ راءی مشخص شده، و به مردم معرفی می شوند.
انتخاب شدگان اگر حساسیت اوضاع و مشکلات جامعه را ملاحظه کنند، از بُعد اجتماعی تحکیم بنیان خانواده را در اولویت قرار می دهند، و خانواده ها را برای تولید نسل سالم، برا ی آینده ی کشور تقویت می کنند . از طرفی نیز به وضعیت نهاد آموزش و پرورش بایستی اورژانسی رسیدگی کنند، زیرادر تمام دنیا این نهاد زیر بنای توسعه و ترقی هر کشوری به حساب می آیند.
نمایندگان شایسته در کاهش آسیبهای اجتماعی نهایت تلاش را به کار می برند، و صدالبته این نماینده ها در قبال حوزه های انتخابی شان باید احساس مسئولیت کنند و خود را خدمتگزار و وامدار مردم بدانند.


"مختصری در باره ی کدخدا سعادت فرخشاهی"


نویسنده: احمد لطفی


مقدمه:
طایفه فرخشه تیره ها و خاندانهای زیادی دارد، پراکندگی نیز در طول تاریخ داشته اند. از سال ۱۳۱۲ شمسی فرخشه ها ی خیرکه ( خیرالله ) در حواشی قلعه ی پیروز آوا ( پیروز آباد ) اسکان می یابند. سایر تیره ها نیز درحواشی پیروز آباد مانند خیاط و تملیه و. . . . ساکن می گردند. خاندان حسن بگ فرخشه در طول این یکصد و هفتاد سال اخیر فراز و نشیبهای زیادی داشته، گاه نزاع های برادری با هابیل ها، گاه درگیری با کرمشه ها ( جنگ دُم شرّان ) و ده هاحادثه ی کوچک و بزرگ برایشان اتفاق افتاده است. با این حال افراد برجسته و شاخصی نیز ازاین خاندان به منصه ی ظهور رسیده اند. از جمله کدخدا سعادت و اعقابش ، و فرزندان نامخدا و اعقاب سایر برادرانش را می توان نام برد.



دستور برای یکجانشینی طوایف کولیوند الشتر به خان کولیوند شادروان حسن خان چنگیزی در سال ۱۳۱۲ شمسی

فرزندان حسن بگ فرخشه:
حسن بگ فرخشه دوزن داشته است.
زن اولش شاه بانو از طایفه کاکاوند بوده و دارای هفت پسر به نامهای زیر داشته است؛
۱ - سعات ( سعادت )
۲ - گجر ( کرمخدا )
۳ - نومه ( نامخدا )
۴ - سبزخدا
۵ - رحم خدا
۶ - شکر خدا ( شکرالله )
۷ - فرزند هفتم از بطن شابانو، نامش را نگارنده نمی داند، ولی معمرین گفته اند؛ بدون فرزند از دنیا رفته است. ( اجاق کور )

حسن بگ از همسر دومش بانو لیلی، که از طایفه زوله بوده، یک فرزند به نام محمد داشته است.

- اعقاب سعادت نام خانوادگی شان سعادتی فرخشاهی و قاسمی می باشند
- اعقاب گجر ( کرمخدا ) نام خانوادگی شان، فرخشاهی و کرمپور می باشند.
- اعقاب نومه ( نامخدا ) نام خانوادگیشان فرخشاهی می باشند.
- اعقاب سبزخدا نام خانوادگیشان فیروزی و فرخشاهی می باشند.
- اعقاب رحم خدا نام خانوادگیشان فرخی و فرخیان می باشند.
- اعقاب شکرالله ( شکرخدا ) نام خانوادگیشان فرخی می باشند.
- اعقاب محمد نام خانوادگیشان احمدی می باشند.
در زمان حسن بگ و فرزندان و نوه هایش مانند سایر طوایف کولیوند بین الشتر و رومشکان و دره شهر و پشتکوه ییلاق و قشلاق داشته اند . کولیوندهای فرخشه، در حدود صد سال پیش ملک رماوند خوشناموند را به رماوندها می فروشند. کولیوندهای فرخشه با رماوندها پیوند فامیلی نیز داشته اند. بطورمثال نوره ( نوربانو ) رماوندی همسر نورمحمد فرزند خسرو فرزند حیرالی فرزند علی میرزا فرزند خیرکه ( خیر الله ) بوده است.
"کدخدا سعات ( سعادت ) فرخشه"
ایشان فرزند سردار فرزند خیرالله ( خیرکه ) . . . فرزند پبروز . . . فرزند فرخ شاه . . . . فرزند قلی ( کولیوند ) بوده است.
سعادت، در زمان خویش کدخدایی متشخص، و متدین به حساب می آمد. وی. آنقدر اهل ادب و عدل و دانایی و درایت بودند، که مردم می گفتند ، کاش سه سعات ( سعادت ) می بود.
آنچه معمرین نقل می کنند، کدخدا سعادت ، فردی مُصلح و دارای قامتی رشید و بلند بوده است.
کدخدا سعادت فرخشه، همواره برای برقراری صلح و سازش بین اقوام و خویشان، تلاش می کرده است. گاه برادرانش از جمله گجر ( کرمخدا ) فرخشه، معروف به "بال چرمی" درگیریها و زد و خوردهایی را با سایر تیره ها و طوایف بوجود می آوردند. و نهایت کل خاندان دچار درگیری و نزاع فامیلی و طایفه ای می شدند. در حقیقت کدخدا سعادت کولیوند برای فیصله دادن به این درگیری ها متحمل رنجها و گرفتا ری های زیادئ می شدند.
در دوران این کدخدای صلح جو ، فرخشه ها دچار یکسری نزاع ها می شوند از جمله جنگ فرخشه و کرمشه ، معروف به "جنگ دُم شرّان" که بین سالهای ۱۲۹۰ تا ۱۳۰۰ شمسی اتفاق افتاده است. در آن جنگ ، ازدوطرف حداقل ده نفر کشته، و تعدادی زخمی می شوند.
دردوران کدخدا سعادت ویا کدخداعلی محمد خان ، اعقاب خیرکه ( خیرالله ) با اعقاب برادرش هابیل فرخشه، در گیری هایی داشته اند.
فرزندان کدخدا سعادت فرخشه:
کدخداسعادت فرخشاهی با دختری از طایفه آدینه وند از ایل سوره میری ازدواج می کنند، و صاحب چند فرزند به شرح زیر می شوند؛
۱ - عادل فرخشاهی
۲ - غلامرضا فرخشاهی ( درجنگ با نظرعلی خان طرهانی توسط طرهانی ها کشته می شود. حکایت از این قرار بوده که طرهانی ها و برخی از دلفانها به سرکردگی نظرعلی خان سردار اشرف، که طی جنگ با سلسله گوسفندهای نامخدا ( نومه ) فرخشاهی را غارت می کنند، غلامرضا نیز که دخترِ نامخدا عمویش نامزدش بوده، به تعقیب غارتگران می پردازند، و توسط سپاهیانِ نظرعلی خان طرهانی، کشته می شوند. غلامرضا داماد عمویش نامخدا فرخشاهی بوده است، آن جوان رعنا در آن جنگ کشته میشوند. و ناکام از دنیا می روند.
۳ - علی رضا فرخشاهی، ایشان دارای دوپسر به نامهای فرهاد میرزا و ملک میرزا بوده است.
۴ - قدمخیر فرخشاهی؛ ایشان بافردی از طایفه ی پادروند ازدواج می کند. حاصل این ازدواج دو پسر به نامهای؛
- ابراهیم خان ( اورام خان ) حسن پور
- بساط حسن پور
فرزندان اورام خان ( ابراهیم ) عبارتند از؛
- بهرام حسن پور
- صی مخو ( صیدمحمد خان ) حسن پور
فرزندان بساط حسن پورعبارتند از؛
- کیومرث حسن پور ، قاضی تجدید نظر دادگستری تهران
- فرامرز حسن پور، قاصی دادگستری آبادان
- هدایت حسن پور، روحانی می باشد ، وی اکنون رئیس زندان شهرستان دورود است.
۵ - خیره فرخشاهی، با پسر عمویش صید احمد فرزند محمد فرزند حسن بگ فرزندخیرالله ازدواج می کند.
۶ - تاج فرخشاهی با فردی از طایفه هرباخ ازدواج می کند، و صاحب دو پسر به نامهای عبد المیرزا و باویله ( بهرام ) می گردد.
دو تا از نوه های تاج فرخشاهی، به نام دکتر عبدالله جمشیدی، قاضی در کرمانشاه، و دیگری براعزیز جمشیدی، فرهنگی در خطه ی رومشگان می باشند.
۷ - فرزندان محمد فرخشاهی، عبارتند از ؛
- صید احمد فرخشاهی
- شیخ احمد فرخشاهی
- دخترش نیز بافردی از طایفه باولین دلفان ازدواج کرده، و دارای پسری به نام علیشاه باولی ( باولین ) می باشند.

معرفی مختصر حاج کاظم خان سعادتی:
ایشان فردی متدین و متین، و آگاه به زمانه بوده است. مرد کار و تلاش و علم و ادب هردو بوده است. حاجی کاظم خان سعادتی، با اخلاص تمام درجبهه ی دفاع مقدس علیه بعثیان عراق شرکت می کردند. از بس اخلاص و تدین داشتند، فرزندان ارزشمندی را تحویل جامعه دادند.
دو تن از فرزندان دلبندش به نامهای صفر سعادتی، و رضا سعادتی در جبهه های حق علیه باطل حضور به هم رسانیدند. صفر سعادتی ، که درجه دار بودند، درمورخه ی دوم اردیبهشت سال ۱۳۶۲ به شهادت رسیدند، و فرزند دیگرش نیز رضا سعادتی در مورخه ی هفتم مهرماه سال ۱۳۶۶ شربت شهادت نوشیدند و برای همیشه درجوار رحمتِ الهی آرام گرفتند.
بنابراین ازنسل کدخدا سعادت فرخشه دوشهید سرفراز را به حضرت امام خمینی ( ره ) رهبر فقید انقلاب اسلامی، و مردم کشور بزرگمان ایران تقدیم شده است.
شادروان حاج کاظم خان سعادتی فرخشاهی، که رزمنده و مجاهدی سخت کوش بودند، به عنوان پدر دوشهید والامقام در سال ۱۳۷۴ شمسی چهره در نقاب خاک کشید، و ازدنیای فانی به جهان ابدی هجرت کردند. روحش شاد و یا دش گرامی باد.
اسامی فرزندان حاجی کاظم خان سعادتی فرزند عادل فرزند کدخدا سعادت فرخشه به شرح زیر می باشند؛
۱ - شهید صفر سعادتی
۲ - شهید رضا سعادتی
۳ - حسن. سعادتی
۴ - علی مردان سعادتی
۵ - عباد الله سعادتی
" معرفی حاجی فاضل خان سعادتی" :

ایشان فردی نوگرا، متدین و آگاه به زمانه بوده است. در سال ۱۳۵۲ شمسی مشرف به حج می گردد . حاج فاضل خان سعادتی اهل دیانت بوده و خمس مالش را به شادروان آیت الله سید احمد طاهری خرم آبادی پرداخت می کرده است. وی به فقرای زمانش نیز زکات می داده است.
حاجی فاضل خان سعادتی، فردی کار آفرین بودند، که با ثروت و مکنت خویش در بخش پیروز آباد وشهرستان خرم آباد سرمایه گذاری کرده، و زمین مسکونی و مغازه هایی نیز خریداری کرده بودند. آن مرد بزرگ به قدری اخلاص و تدین داشتند، که فرزندانی ارزشمند و کار آفرین را تحویل جامعه داده است. فرزندانش اکنون منشاء خیر برای مردم جامعه و کشور عزیزمان هستند. آنها گذشته از تلاش در امور فرهنگی و اجتماعی، با کار و کسبی که ایجاد کرده اند. در رشد و توسعه ی اقتصادی کشور نیز فعالیت چشمگیری دارند.

فرزندان حاجی فاضل خان سعادتی فرخشه کولیوند عبارتند از؛
۱ - اکبر سعادتی،
ایشان فرهنگی بازنشسته، و شخصیتی برجسته ، و خوشنام هستند که ریاست نمایندگی آموزش و پرورش بخش فیروز آباد و همچنین معاونت آموزش و پرورش همان سامان را در کارنامه ی خدمات فرهنگی خویش دارند.
۲ - عظیم سعادتی، که تکنیسین اداره ی مخابرات الشتر می باشند.
۳ - کرم سعادتی ، دارای شغل آزاد بوده، و جانباز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران می باشند.
۴ - اسماعیل سعادتی ، دارای شغل آزاد می باشند.
۵ - احترام سعادتی، تنها دختر حاج فاضل فرخشه
۶ - عبدالحسین ( حسین ) سعادتی، ایشان مهندس عمران می باشند. وی فردی کار آفرین و برجسته در استانهای لرستان و کرمانشاه است، و افراد زیادی از خدمات و مدیریت ایشان بهره مند می شوند. این مهندس تلاشگر فردی با اصالت و طرفدار توسعه ی اقتصادی و فرهنگی است. ایشان باتمام وجود به تاریخ کشور و استان لرستان، خصوصا" دیار الشتر و دره شهرعشق می ورزند.



تصویر مهندس حسین سعادتی فرزند حاج فاضل فرزند عادل فرزند کدخداسعادت کولیوند

۷ - محمد سعادتی ، ایشان مهندس عمران می باشند.
۸ - ایرج سعادتی، ایشان مهندس عمران می باشند.
آنچه مشهود است فرزندان حاج فاضل سعادتی دارای تحصیلات عالی می باشند. آنها در مجموع خانواده ای فرهنگی و کار آفرین هستند.
سحر سعادتی ، فرزند عادل فرخشاهی هستند، که با حاجی عباسی نظری ازدواج می نمایند. حاجی عباسی نظری از خاندان علاء ، و فرخشه های فیروز آباد می باشند.
این بانو ی محترمه ( سحر سعادتی ) در سال ۱۳۸۶ شمسی از دنیا می روند.
فرزندان شادروان سحر سعادتی عبارتند از؛
۱ - میرزا نظری
۲ - حمید نظری، در حال حاصر رئیس اداره مخابرات شهرستان نور آباد ( دلفان ) می باشند.
۳ - رضا نظری
۴ - آیت نظری ، داماد بساطی های عباس آباد از توابع شهرستان دره شهر می باشند.





تصویر سنگ مزار مرحوم مغفور شاد روان کدخدا سعادت ، از تیره خیرکه ( خیرالله ) ، طایفه فرخشاه ( فرخشه ) ، ایل کولیوند، اتحادیه ی سله سله ( سلسله ) ، زیر مجموعه ی چهار ستون لرستان ( بیرون، باجول، سلسله و دلفان )
عکاس : مهندس حسین سعادتی
سنگ قبر مرحوم کدخدا سعادت فرزند حسن بگ فرزند سردار فرزند خیرالله ( خیرکه ) را در خطه ی بخش پیروز آباد شهرستان سلسله ( الشتر ) که در بالا آمده است، مربوط به یکی از افراد برجسته ی
خاندان حسن بگ ، که از خاندانهای مطرح از طایفه ی فرخشاه ( فرخشه ) است. کدخدا سعادت در سال ۱۳۴۹ یا ۱۳۴۵ قمری از دنیا رفته است . این کدخدای بزرگ حدود ۹۵ سال است که به حق پیوسته است. ایشان در اوایل قرن چهاردهم هجری شمسی از دنیا رفته است.
[احتمالا" سال ۱۳۰۶ شمسی]

فرخشاهیان الشتر شامل تیره های؛
هابیل،
خیرالله ( خیرکه ) ،
شویلا ( شکر الله ) ،
کرکر،
بیرون ( بهرون ) ،
طالو ( طالب )
می باشند. آنها خودشان در منطقه سلسله طایفه ای استخوان دار و برجسته هستند. هرکدام از طوایف کولیوند ویژگی خاصی دارند. بطور مثال اصلانشه ها ( نورمحمدی ها، فرج اللهی ها، اسد اللهی ها، چنگیزی ها و . . . ) در شعر و ادب و قلم ، و دفاع از حقوق اجتماعی و سیاسی و. . . کولیوندها زبانزد مردم لرستان هستند و خوانین کولیوند ، لااقل در این چهار قرن اخیر از این طایفه ( اصلانشه ) بوده است. فرخشه ها نیز در شجاعت و رک گویی و تعصبات فامیلی مستحکم و زبانزد مردم هستند.



تصویر رئیس فیروز آباد؛ کدخدا مهرعلی خان فرخشاهی کولیوند

فرزندان نومه ( نامخدا ) فرخشاهی:
۱ - مهرعلی خان فرخشاهی
۲ - موسی خان فرخشاهی
۳ - علی محمد خان فرخشاهی
۴ - اسد خان فرخشاهی
کدخدایان تیره ی خیرکه در این ۱۴۰ سال اخیر:
۱ - کدخدا سعادت فرخشه
۲ - کدخدا علی محمد خان فرخشه
۳ - کدخدا قهره ( قهرمان ) فرخشه
۴ - کدخدا مهر علی خان فرخشه
۵ - کدخدا ابراهیم فرخشه



تصویر شادروان گجر ( کرمخدا ) فرخشهِ کولیوند


فرزندان گجر ( کرمخدا ) فرخشه:
۱ - قهره ( قهرمان ) فرخشاهی
۲ - جهانشاه فرخشاهی
۳ - نریم ( نریمان ) فرخشاهی
۴ - فرنگیس فرخشاهی مادر غلامحسین هابیلی و مادر بزرگ حاج رستم خان محمدی هابیلی
۵ - دختر دیگر زنده یاد گجر ( کرمخدا ) همسر ماشاء الله خان ساسانی درروستای" لیل یاس" نهاوند
ماشاء الله ساسانی از اعقاب ساسانیان بوده که در روستای بسیار قدیمی" لیل یاس" زندگی می کرده است.
وجه تسمیه" لیل یاس" بدین شرح است، که از زمانِ شب شکست جنگ ایرانیان با اعراب، نهاوندی ها به آن روستا یا محله ی قدیمی "لیل یاس" می گویند.
قهره ( قهرمان ) فرخشاهی ، داماد رضا اکبری از خوانین یوسفوند بوده است، وی دارای فرزندانی چند به شرح زیر بوده است؛
۱ - حاجی صید هاشم
۲ - سکینه ،
۳ - سلطنه
فرزندان صیدهاشم:
۱ - ایلخانی فرخشاهی
۲ - حاجی لطیف
۳ - سردار
۴ - نادر
۵ - نصرت
۶ - حشمت
۷ - صورت
۸ - کیهان
فرزندان جهانشاه کرمپور:
۱ - چراغعلی
۲ - آنازار
۳ - هدایت
۴ - اکرم
۵ - حاجی امیر کرمپور
۶ - حلیمه
۷ - نجیمه
۸ - یعقوب

فرزندان نریمان فرخشه:
۱ - علی ابدال نریمانی
۲ - خان ابدال نریمانی
فرزندان علی ابدال نریمانی:
۱ - زینت نریمانی
۲ - ملک ناز نریمانی
ملک ناز زنی شایسته و به عبارت امروزی شیر زنی به تمام معناست.
فرزندان خان ابدال:
۱ - شیخ ابدال
۲ - اشرف
سبزخدا فرخشاهی:
سبز خدا فرزند حسن بگ فرزند سردار فرزند خیر الله ( خیرکه ) مردی سرسخت بوده است، در یکی از جنگهای محلی وقتی رحم دلی برخی از اقوامش از نسل حسن بگ را ملاحظه می کند، که چرا بردشمنانی که با آنها نسبت خویشاوندی دارند، سخت نمی گیرند و آنها را ضبه ی سنگین نمی زنند ، به همین خاطر بعد از جنگ طایفه ای، زندگی کردن درملک و سرزمین پیروز آوا ( پیروز آباد ) را برخود حرام می داند وزن و بچه اش را می گذارد، و از آنجا به سمت طرهان مهاجرت می کند، و در خدمت نظرعلی خان طرهانی به فعالیت در قشون او می پردازد وی که از هواداران و فردی از همراهان و عوامل نظرعلی خان به حساب می آید، نظرعلی خان امیر اشرف خواهر زن خود را به اومی دهد، حاصل این ازدواج یک پسر و یک دخترمی شود. نام پسرش حسینی بوده است. وی در جنگ ساوه که همراه قشون نظر علی خان طرهانی بوده، تیر می خورد، و بعد از مدتی از دنیا می رود، و جنازه اش را در برستان درب گنبد شاهزاده محمد ( ع ) در هلیلان دفن می کنند.
سبزخدا فرخشاهی از زن اولش یک پسر و چهار دختر داشته است. نام پسرش کرمی بوده است.
سبزخدا بطورکلی از دو همسرش روی هم دو پسر و پنج دختر داشته است.
فرزندان کرمی فرزند سبزخدا فرزند حسن بگ فرخشه عبارتند از؛
۱ - شهید حبیب سبزی فیروزی، ایشان در نبرد با بعثیان عراق شهید می شوند.
یکی از فرزندان ایشان ایوب سبزی فیروزی است، که پزشک فوق تخصص می باشند.
۲ - امان الله سبزی فیروزی
۳ - سنگین سبزی فیروزی
نگارنده نام سایر فرزندانش را نمی داند.
شگر ( شکرخدا ) فرخی یا شکر الله فرزند حسن بگ فرخشه ، پسری به نام عزیزالله داشته است، که در سال ۱۳۳۰ یا ۱۳۳۲شمسی دراثر اختلاف با نوکرش کشته می شود. عزیز الله بدونفرزند از دنیا می رود.
مه تقی ( محمد تقی ) فرخی دارای سه پسر به شرح زیر می باشند؛
۱ - حسن فرخی، معاون بانک توسعه و تعاون بوده، و اکنون باز نشسته هستند. ایشان یک پسر و یک دختر دارند، که هردو پزشک می باشند.
۲ - عبدل فرخی، مدیرکل بیمه نیروهای مسلح استان کرمانشاه می باشند.
۳ - محمد رضا فرخی ، کارمند پارسیلون می باشند.
رحم خدا فرخی فرزند حسن بگ فرخشه کولیوند، انسانی با فضیلت و اهل تقوا و عبادت بودند.
ایشاندارای دوپسر و یک دختر به شرح زیر می باشند؛
۱ - حاجی احمد شاه فرخی
۲ - صیدیوسف فرخی
۳ - سوسن فرخی
خاندان حسن بگ دارای افراد متشخص و سرشناسی هستند که نگارنده، در کنار معرفی کدخدا سعادت فرخشاهی، به سایر فرزندان حسن بگ فرخشه کولیوند نیز اشاراتی کرده است.
زمان پایان نگارش: ۱۳۹۸/۱۰/۲۹




Ahmad Lotfi:
" در محضر فاطمه زهرا بانوی دوعالم"
تهیه کننده : احمدلطفی
�قالَتْ فاطِمَةُ الزَّهْراء سلام اللّه علیها:
۱ - نَحْنُ وَسیلَتُهُ فى خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ خاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ، وَ نَحْنُ حُجَّتُهُ فى غَیْبِهِ، وَ نَحْنُ وَرَثَةُ اءنْبیائِهِ. ( شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید: ج 16، ص 211. )
ترجمه:
ما اهل بیت پیامبر وسیله ارتباط خداوند با خلق او هستیم ، ما برگزیدگان پاک و مقدّس پروردگار مى باشیم ، ما حجّت و راهنما خواهیم بود؛ و ما وارثان پیامبران الهى هستیم .
قالَتْ علیها السلام :
۲ - وَ هُوَ الا مامُ الرَبّانى ، وَ الْهَیْکَلُ النُّورانى ، قُطْبُ الا قْطابِ، وَسُلالَةُ الاْ طْیابِ، النّاطِقُ بِالصَّوابِ، نُقْطَةُ دائِرَةِ الا مامَةِ. ( ریاحین الشّریعة : ج 1، ص 93. )

در تعریف امام علىّ علیه السلام فرمود : او پیشوائى الهى و ربّانى است ، تجسّم نور و روشنائى است ، مرکز توجّه تمامى موجودات و عارفان است ، فرزندى پاک از خانواده پاکان مى باشد، گوینده اى حقّگو و هدایتگر است ، او مرکز و محور امامت و رهبریّت است.
قالَتْ علیها السلام :
۳ - ابَوا هِذِهِ الاْ مَّةِ مُحَمَّدٌ وَ عَلىُّ، یُقْیمانِ اءَودَّهُمْ، وَ یُنْقِذانِ مِنَ الْعَذابِ الدّائِمِ إ نْ اطاعُوهُما، وَ یُبیحانِهِمُ النَّعیمَ الدّائم إنْ واقَفُوهُما. ( بحارالا نوار: ج 23، ص 259، ح 8. )
ترجمه:
حضرت محمّد صلّى اللّه علیه و آله و علىّ علیه السلام ، والِدَین این امّت هستند، چنانچه از آن دو پیروى کنند آن ها را از انحرافات دنیوى و عذاب همیشگى آخرت نجات مى دهند؛ و از نعمت هاى متنوّع و وافر بهشتى بهره مندشان مى سازند.
توضیح:
اگر فردی خیر و سعادت دنیا و آخرت را بخواهد، این پیام و راهنمایی حضرت زهراء ( س ) برایش کافی است. جمع الجمع تلاش و کلام انبیاء در خاندان عصمت و طهارت ( ع ) است. همانها که برگزیدگان خدا و نفس قدسی آنها از حضرت آدم و نوح ( ع ) و تا قیام قیامت هدایتگر و سعادت بخش بشریت هستند. کلام آن بانوی دو عالم به قدری واضح است که احتیاج به تشریح ندارد. خلاصه ی سخن ترکیب و همدلی و پیوستگی نبوت و امامت در آیه های عُظمای الهی چنان مشهود است. که فردوسی هم کشتی رسالت، ولایت و امامت را ناجی خود و هر آزاده در دنیا معرفی کرده است.
[ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ]

"خوشه چینی در روزگاران"




نویسنده: احمد لطفی

مقدمه:
در گذشته رسم بود افراد خوش نشین ، یا فقیر و یا خانواده های بی سرپرست، که در یک روستا بودند، زمانی که فصل درو کردن جو و گندم می شد، آن مردم بی بضاعت یا فقیر به خوشه هایی که از دم داس پریده بود و به زمین می افتاد، و یا دروگران ساقه و خوشه ای را سهوا" درو نکرده بودند. با اشتیاق از زمین بر می داشتند. و برای امرار معاش از آن خوشه ها استفاده می کردند.
مردم هم معتقد بودند آنچه بر زمین می افتد و یا از دم داس به جا می ماند، حق دیگران است چه انسانهای فقیر و چه حیوانات و یا حشرات . و هر وقت بخواهند ، می توانند آنها را مورد استفاده قرار دهند.
همچنین رسم بود، دروگران آخرین مشت ساقه و خوشه ا ی که در پایان درو در دست داشتند ، به هوا پرتاب می کنند تا نصیب حشرات و حیوانات گردد.
دانشنامه آزاد ( ویکیپدیا ) در باره ی خوشه چین و خوشه چینی ، چنین آورده است؛
۱ - فرهنگ دهخدا در این باره نوشته است؛
خوشه چینی �گردآوری محصول جا مانده و پراکنده درکشتزار، پس از برداشت محصول اصلی است. خوشه چین آنکه پس از درو کردن کشت زار �جو�و�گندم� و جمع آوری حاصل، تک خوشه هایی که در آنجا مانده برای خویشتن جمع می کند. �گاه در نوشته های ادبی خوشه چین کسی است که از حاصل کار یا دانش یا هنر یا خرمن کسی اندکی برگیرد، که از هر جا برای خود چیزی اندوخته کند.
واژه های خوشه چین و خوشه چینی به�ادبیات پارسی�راه یافته اند. همچون این بیت از�حافظ شیرازی؛
ثوابت باشد ای دارای خرمن
اگر رحمی کنی بر خوشه چینی

در شعری امروزی ، �کریم فکور چنین گفته است؛
من که فرزند این سرزمینم
در پی توشه ای خوشه چینم
شادم از پیشه ی خوشه چینی
رمز شادی بخوان از جبینم



خوشه چینان، اثر ژان فرا نسوا میله

در رمان سووشون اثر سیمین دانشور آمده است:
"زری به کنار مزرعه آخری می رسد. مردها هنوز در حال درو کردن هستند و�زنهای خوشه چین، به قطار کنار مزرعه نشسته اند و سرشان به طرف مزرعه است. همه شان چارقد سیاه بر سر دارند. می دانند که یوسف همیشه به مردها می گوید: �شلخته درو کنید تا چیزی گیر�خوشه چین ها بیاید� و به همین جهت است که زن های خوشه چین دو تا جوال با خود می آورند. "
در دنیای امروز حرص و تنگ نظری به قدری شیوع پیدا کرده است. که اگر مزرعه گندمی کمباین شده است کاه آن را هم به قیمت گزاف می فروشند . گاه از حسد، برای این که دامداران آبادیشان از آن کاه ها و پوشالها برای گوسفندانشان استفاده نکنند ، بقایای مزرعه را آتش می زنند.
متاءسفانه مشاهدات عینی حکایت از آن دارد، که در دوران مدرنیته، افراد به حق همدیگر بیشتر تجاوز می کنند، دنیای جدید ، دنیای خود خواهی هاست. برخی از هواداران ثروت و قدرت نیز در مراودات اجتماعی ، و اقتصادی به هم می گویند ؛
شعارما در روابط حسا ب گرایانه است، وبا خود زمزمه می کنند، از این رابطه،
" چه نفعی به من می رسد ".
دنیا پریشان است، اما پریشانی های بسیاری نیز در آینده ه خواهد داشت . زلزله ها و بارانهای وحشتناک و تغییرات بسیار، با شتاب مبهوت کننده ای که عقول را از چاره سازی باز می دارد. اینها و از این ها بدتر هم در پیش است . چه خوب است حداقل به سیاق گذشته خوشه چینی دیگران را به عنوان یک قانون و قاعده ی انسانی بپذیریم. بزرگان فرموده اند؛ "ارحم تُرحم"
یعنی؛ رحم کنید تا به شما رحم شود .
خیر مشترک را برای همه دوست داشته باشیم.
و شاعر گرانمایه چه زیبا سروده است؛

به خواری منگر ای منعم ضعیفان و نحیفان را

که صدر مجلس عشرت گدای ره نشین دارد

چو بر روی زمین باشی توانایی غنیمت دان

که دوران ناتوانی ها بسی زیر زمین دارد

بلاگردان جان و تن دعای مستمندان است

که بیند خیر از آن خرمن که ننگ از خوشه چین دارد

صبا از عشق من رمزی بگو با آن شه خوبان

که صد جمشید و کیخسرو غلام کمترین دارد

در نهایت ، خوب دیدن و مهر ورزیدن و دل نشکستن هنر باشد.
بنابراین مستمندان امروز مشتاق قدمی منصفانه برای سلامتی و رفاه و سعادت خویش هستند،
ای که برخوشه چینان سخت می گیری، و دوستدار بهره مندی بیشتر از مواهب این جهان هستی، هُشدارکه؛
"دل بدست آور که حج اکبر است. "
خردمندان اهل دل می گویند؛
نیک دیدن شرط معرفت باشد.
شیخ آبادی ما هم همیشه می گفت ؛ هرکه عیالمند است و دارای اطفال . . . زیاد باشند، همان مستضعف است ، گرچه به ظاهر مُنعم باشد.
و دکتر شریعتی هم در سالها پیش، در باره ی شادمانی از بدبختی دیگران و نفرت و غمگینی از خوشحالی و خوشبختی دیگران چنین فرموده است؛
مردم کشور من با نفرت بیشتری به صحنه بوسیدن دو عاشق نگاه میکنند تا صحنه اعدام . . .
با چنین مردمی زندگی دردناک است . . .




"زندانِ زندگی"



نویسنده: احمد لطفی

درمسیر زندگی فراز و نشیب ها بسیار است، آدمی هرچه از امور اجتماعی و سیاسی خود را به کنار بکشد، و کنج انزوایی بگیرد، باز هم مردم او را رها نمی کنند. زیرا انسان محکوم به قضاوت از جانب مردم است. اگر ساکت باشی، آنها به حرفت در می آورند. برای افکار و اندیشه ات لباسهای سلیقه ای می دوزند.
انسان امروز تشنه ی قدرت و ثروت است. اگر به آن دو هم برسند اشتهایشان سیری ناپذیر، و اشتیاقشان به دنیا کاهش نمی یابد.
برخی از انسانها در مسیر و بطنِ آبِ شور حُبِّ دنیا تشنه کام ابدی هستند. هرچه بیشتر می نوشند و از مایملک دنیا بیشتر بدست می آورند. تشنه تر و حریص تر هستند . سعدی شیرین سخن خدایش بیامرزد ، چه نیکو گفته است؛
آن شنیدستی که در اقصای غور
بار سالاری بیفتاد از ستور
گفت: چشم تنگ دنیادوست را
یا قناعت پر کند یا خاک گور
این دنیا که سِجن موءمن و جنّت کافر است[1] ، و در عین حال مزرعه ی آخرت نیز به حساب آمده است. از طرفی بطنش بسان زهرمار ، و ظاهرش چون عروس ماه سیماست. دنیا بسان افسونگری است که دام پهن کرده، و غافلان در دامگه او گرفتار می شوند. در این که جهان جایگاه نبرد حق و باطل است شک نیست. آدمیان در زندان بزرگ جهان اسیرند و در آن دست و پا می زنند، طبق متون دینی شکستن و گسستن بندهای دنیا با پرهیز از "دنیا دوستی" آنها را به طیران و وارستگی از دنیا می کشاند.
این جهان زندان و ما زندانیان
برشکن زندان و خود را وارهان
و یا؛
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد دراین دیر خراب آبادم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند در بدنم
وپیامبر آخر الزمان ( ص ) فرموده است؛
بمیرید قبل از آنکه مُرده شوید.
به راستی جهانی که ما در آن زندگی می کنیم و پر از زشتی و زیبایی است، بلاخره تکلیف ما با او چیست؟
و نهایت دنیا دوستی به کدام سمت و مسیر رهسپار است؟
مولانا جلال الدین بلخی، در بحثِ "زندان دنیا دوستی"، و آزادسازی خود از چنگال نفس پرستی، و شهوات و کالاهای دنیوی ، اشعاری به شرح زیر آورده است.
این جهان زندان و ما زندانیان
حفره کن زندان و خود را وارهان
چیست دنیا از خدا غافل بدن
نی قماش و نقره و میزان و زن
مال را کز بهر دین باشی حمول
نعم مال صالح خواندش رسول
آب در کشتی هلاک کشتی است
آب اندر زیر کشتی پشتی است �
چون که مال و ملک را از دل براند
ز آن سلیمان خویش جز مسکین نخواند
کوزه ی سر بسته اندر آب زفت
از دل پر باد فوق آب رفت
باد درویشی چو در باطن بود
بر سر آب جهان ساکن بود
گر چه جمله ی این جهان ملک وی است
ملک در چشم دل او لا شی است
پس دهان دل ببند و مهر کن
ر کنش از باد کبر من لدن
جهد حق است و دوا حق است و درد
منکر اندر نفی جهدش جهد کرد
خلاصه ی ابیات فوق، مال و قدرت در دست رجل صالح که رعایت تقوای الهی و مبارزه با تکبر و نخوت، و آلوده نشدن به دنیا در سیره ی عملی او قابل ملاحظه است، اشکال ندارد.
"دنیا دوستی" با "دنیا داشتن" تفاوت دارد، آنکه از حُب دنیا تهی است. مانند کشتی سالمی است که بر روی دریای حوا دث سالم عبور می کند.
بیشتر بدبختی انسان از آلودگی به دنیاست. این دنیا طلبی افراد را به جان هم می اندازد. گاه برادر با برادر و گاه کشورها را در مقابل هم قرار می دهد. فردوسی سخنسرای حماسی ایران زمین، در این باره چنین فرموده است؛
بریزند خون از پی خواسته
شود زندگی بد آراسته
پی نوشته ها ، ومنابع:
[1] - پیامبر فرموده است؛
الدنیا سجن المومن و جنت الکافر
۲ - سایت گنجور - مثنوی معنوی۰



"واقعیتهایی در باره ی انتخابات مجلس"



نویسنده: احمد لطفی

▪ابتدایی ترین و بدیهی ترین واقعیت در باره ی انتخابات این است که هر استان و شهرهایی، نهایتا" تعداد مشخصی به مجلس شورای اسلامی راه پیدا می کنند.
•مردم با انتخابشان نتیجه ی این ماراتون را اعلام می کنند. به شرط آنکه نظارت کامل بر انتخابات اعمال شود، بطور مثال خدای ناکرده، آرایی خریداری نشود، و افرادی بیش از یکبار راء ی ندهند، و کلا" هر تخلف احتمالی در امر انتخابات صورت نگیرد. خوشبختانه انتخابات در استان ایلام همواره کمترین تخلفات را داشته است.
• در شهرهای کوچک، نحوه ی انتخابات بیشتر جنبه ی طایفه ای، و روابط چهره به چهره دارد. همین کوچکی محیط جغرافیایی، باعث می شود، که مردم، شناختی دقیقتر از نوع درون گروهی هر کدام از کاندیداها را بدست آورند.
از طرفی نیز اگر عملکرد کاندید یا کاندیداهایی در حیات اجتماعی و سیاسی، و. . . آنها در چنین جوامعی، مورد قبول مردم حوزه ی انتخابیشان واقع نگردد، قطعا" شانس انتخاب شدن چنین افرادی کاهش می یابد.
• در هر جامعه ای که مردم از کاندیداهایشان شناخت کاملی داشته باشند، بهتر می توانند، دست به گزینش و انتخاب بزنند.
• واقعیت تلخ در انتخابات شهرهای کوچک آن است ، که اولا" تعداد زیادی از نخبه ها کاندیدای انتخابات مجلس شورای اسلامی می شوند. به طوری که، گاهی از یک روستا و یا یک طایفه و یا یک ایل افراد زیادی کاندید می شوند، که نتیجه ی آن تشتت در آرای حزب و گروه طایفه ای می شود. چنین رفتاری، باعث می شود، افرادی با طنز به گویند، لطفا" سهمیه ها را در این شهرهای کوچک اضافه کنید، زیرا کاندیداهای فلان طایفه یا روستا و یا ایل ، مدعی ارائه خدمت و یا کسب قدرت هستند. آنها دوست دارند افراد بیشتری را به مجلس بفرستند. ای کاش صندلی های مجلس را نیز اضافه نمایند.
• سالها پیش از یک طایفه ی کوچک، شخصی کاندیدای مجلس شورای اسلامی گردید. همه ی آن طایفه و سایر مردم همّت کردند. و به پای صندوقهای جمع آوری آراء رفتند، و به کاندیدای مذکور راءی دادند. گرچه از دور رقابتها حذف شد، اما کاندیدای مورد نظر در بین سایر مردم شناخته شد.
وقتی دوستان و هواداران آن کاندیدا برای دلجویی به نزد بستگان و فامیلهای ایشان رفته بودند، یکی از افراد برجسته برای دلسوزی و دلجویی از خانوادی کاندیدای مورد نظر گفت؛
"اگر فلانی دور بعدی کاندید شوند ، ان شاء الله انتخاب خواهد شد. "
یکی از اقوام آن کاندیدا در پاسخ وی گفت؛
"فلانی کاندیدا شدن ، ارثی نیست، ما وامدار محبت شما مردم هستیم. الان باید برای چهارسال بعدی افرادی از سایر طوایف کاندید شوند و ما جبران کنیم. "
سخن ایشان یک نکته ی مهم را در بر داشت، و آن این است که باید به چرخش نخبگان درجامعه جامه ی عمل بپوشانیم. ما شانس و ادعای خود را با کاندید شدن مان اعلام کردیم. حالا بگذار سایر نخبه ها به میدان در آیند.
متاسفانه یکی از بدی های قدرت آن است که انسان به ندرت از آن دل می کَنَد، و جدا می شود.
• واقعیت دیگر در انتخابات استانها و شهرهای کوچک آن است که، تا فردی به مجلس راه پیدا می کند ، به جای آن که به فکر خدمت و توسعه ی همه جانبه برای حوزه ی انتخابیش باشد، بیشتر وقتش صرف عزل و نصب و انتخاب مسئولان ادارات و نهادهای حوزه ی انتخابیش می گردد. گاهی نیز دایره ی فکر و عمل نماینده ی منتخب به قدری کوچک می شود ، گویی فقط خانواده و حداکثر خاندان خویش را می بیند و سایر افرادی که برای موفقیت وی تلاش کرده اند، و حتی حق و حقوق سایر شهروندان را نادیده می گیرد. و اکثریت مردم حو زه ی انتخابیه اش را فراموش می کند.
• درزمانیکه نگارنده در یکی از شهرهای استان لرستان تدریس می کرد، یکی از اساتید محترم گفت؛
"عمویم برای رفع مشکلی، به نزد نماینده ی شهرمان در مجلس شورای اسلامی، به تهران می رود، با آنکه عمو یم و تمام مردم طایفه ما ن ، از هواداران و تلاشگران برای انتخاب شدن فرد مزبور بودند، ولی زمانی که با نماینده ملاقات می کند، با سردی و کم توجهی و جواب های سربالای نماینده ی شهرمان مواجه می شود.
عمویم با دل شکسته از تهران به شهرمان بر می گردد.
بعد از چهارسال بزرگان در معیت نماینده ی قبلی میهمان عمویم می شوند. عمو یم نیز که فردی کار کشته، و زیرک بود، اسم بزرگان همراه را می آورد، و می گوید؛ آقایان خوش آمدید، برای چه کاری تشریف آورده اید . آنها ( بزرگان همراه ) توضیح می دادند آقای فلانی نماینده مجلس را آوردیم خدمتت ، تا با راءی دادنتان به ایشان، دوباره به مجلس راه پیدا کند. عمویم می گفت؛
《من ایشان را نمی شناسم این شخص که همراه شماست کیست ؟ پسر کیست؟ از کجا آمده است؟》
عمویم دور او ( نماینده ) می چرخید و با لهجه ی شیرین لری می گفت؛
" من این شخص را به جا نمی آورم. و جملاتی از این قبیل. عمویم حرفهای خود را به شکلی تقریبا"

تحقیر آمیز به نماینده زد. و او را درجمع تحقیر نمود. 》
بابا طاهر عریان شاعر لک و لر هم گفته است؛
مکن کاری که برپا سنگت آیو
جهان با این فراخی تنگت آیو
• درهر صورت نماینده، یا نمایندگان مناطق کوچک اگر مردمدار باشند، امیدبه موفقیت دارند. شبیه دکتر علی یار ملکشاهی نماینده کوهدشت و رومشکان که دوبار پی در پی به مجلس شورای اسلامی راه پیدا کردند.
• در بسیاری از شهرهای کوچک به دلائل اجتماعی و فرهنگی، و گاه ضعف عملکردشان در دوره ی نمایندگیشان در مجلس شورای اسلامی، شوربختانه نماینده ها فقط یکبار ، برای همیشه نماینده می شوند.
• کاندیداهای حوزه ی انتخابیه ی جنوب استان ایلام، برای تصاحب یک کرسی از مجلس شورای اسلامی در بهارستان، تعدادشان در این برهه از زمان زیاد است. و این تعداد زیاد ممکن است در تضارب آرا با توجه به شیوه های سنتی در انتخابات، احتمالا" فرد اصلح به مجلس راه پیدانکند.
• آنها که عملکردشان در فعالیت های شغلی و اجتماعی و یا در تمام زمینه هایی که مشغول خدمت بوده ا ند، آنهایی که شاخص تر هستند در رقابت خدمتگزاری بمانند. و بقیه ی کاندیدا ها طی جلسه ای با حضور تمام کاندیداها به نفع دیگران کنار بکشند.
• کاندیداها در چنین شهرهای کوچکی، شایسته است، طی جلسه ا ی جمع بندی ارزشمندی از وضعیت منطقه ، و وظیفه ی خویش در قبال آنها انجام دهند، در صورت صلاحدید جمعی در صحنه ی انتخابات بمانند، و توافق کنند. هرفرد ی که موفق به اخذ اکثریت آرای مردم شد، و به مجلس راه یافت، از سایر نخبه ها و کاندیداها، در جاهایی که استانشان به تخصص آنها نیاز دارد، استفاده نمایند.
•در شهر کوچکی بسان دره شهر که تعداد کاندیداها بسیار است، عقل حکم می کند ، که بدست آوردن کرسی بهارستان با این شرایط دشوار و بعید به نظر می رسد. خواهشا" تصمیمی اتخاذ کنند، تا نخبه تر ها در صحنه بمانند.
• هرفردی از کاندیداها که به مجلس راه پیداکند. دریچه ی ذهن و عملکردش فرا گیر در حوزه ی انتخابیه اش باشد.
در زیر ساختها فعالیتی جدی و نظارتی داشته باشند.
در این چند دوره اخیر، نماینده های مجلس نتوانستند، راه های استان و مشکل بیکاری و فراهم کردن زمینه ی ازدواج جوانان، و کاهش اعتیاد و خودکشی و. . . را فراهم نمایند.
• امیداست کاندیداها عرایض بنده را مورد عنایت قراردهند. و مردم با شکوه حضور شان حماسه ی زیبایی را برای انتخاب فرد اصلح، و تحقق شایسته سالاری رقم بزنند.
• همچنین کاندیداهای محترم شهرستان دره شهر ، در صورت صلاحدید، هزینه ی تبلیغاتشان را صرف بهبود جاده های بین المزارع کشاورزان این دیار قرادهند. تا این حرکت توسعه آفرین ، شیوه ای ماندگار در تاریخ شهر و دیارمان گردد. و از باقیات صالحات برایشان محسوب گردد.
من الله التوفیق


Ahmad Lotfi:
Ahmad Lotfi:
دوست و دشمن انسان از نگاه امام حسین ( ع )
تهیه کننده: احمد لطفی

انسان وقتی که در کردار و رفتار بزرگان معرفت به ویژه در احوالات انسانهای کامل و معصوم ( ع ) توجه و دقت نطر می نماید، دریایی از رفتار و کردار و پندار بی نقص را ملاحظه می کند.
سرزمین شیعه نشین غرب کشور، خیلی از ضرب المثلها و اعتقادات و باورهایشان را از بزرگان دین اسلام گرفته اند. آنها سخنان آنها را با زبان محلی خویش ترجمه کرده اند. وحکمتهای محلی ریشه در دین و مذهب زمانه ی خویش بدست آورده اند.
حصرت امام حسین در باره ی دوست و دشمن انسان چنین فرموده است؛
قال الحسین علیه السلام: من اَحبک نهاک و من اَبغضک اَغراک. کسی که تو را دوست دارد، از تو انتقاد می کند و کسی که با تو دشمنی دارد، از تو تعریف و تمجید می کند. ( نزهه الناظر، ص88 ) و ( بحارالانوار، ج ۷۵، صفحه ۱۲۸ )
توضیح؛
این سخن گهر بار حاوی دو نکته ی مهم است؛
۱ - افرادی که از انسان انتقاد می کنند، و رفتار و گفتار وی را نقد منصفانه می کنند، آنهایاران و یاوران واقعی انسان هستند، که آدمی را به رشد و کمال و اصلاح امور رهنمون می نمایند.
۲ - بر عکس نکته ی اول، افراد"بادمجان دور قاب چین" و چاپلوس، که به دروغ، برای خود شیرینی و نفع خواهی، از انسان تعریف و تمجید بسیار می کنند، آنها دشمنان واقعی انسان هستند.
مولوی، شاعر شیرین سخن در این باره چنین سروده است؛
هر کرا مردم سجودی می کنند
زهر اندر جان او می آکنند
بنابراین تعریف و تمجید بی جا ی افراد چاپلوس از انسان، زهر خودخواهی و تکبر و خود بزرگ بینی ، عدم تلاش برای خودسازی و کمال جویی را برجانش وارد می کنند. یعنی؛ همین افراد دشمن واقعی انسان هستند.
ضرب المثلی لکی در غرب کشور مشهور است، که ترجمه ی سخن امام حسین ( ع ) می باشد.
لکها می گویند؛
دوسدارت ( دوسخارت ) اَوَه سَه، کِه بهیتی گریوه
دشمنت اَوَه سَه که بهیتی خَنَه
یعنی؛ دوستت کسی است که ترا بگریاند ( از تو انتقاد بکند و عیبهایت را به تو گوشزد کند )
و دشمنت کسی است که با تعریف و تمجید دروغ ترا مغرور و مسرور نماید.

Ahmad Lotfi:
Ahmad Lotfi:
واعظ شهر چنین گفت
تهیه کننده: احمد لطفی

در روز جمعه ، تشییع جنازه ی مادری شایسته، در روستای قلعه تسمه بود. این بانو زنی شجاع و فرزند دوست بودند، که بعد از مرگ شوهرش در سال ۱۳۵۸ شمسی، چهل سال صبوری کردند، و فرزندان خود را سرپرستی نمودند. اکنون آن فرزندان بسیار شایسته و با چشم گریان از هجرت ابدی و مرگ مادرشان گریه می کردند.
واعظ شهر بعد از قرائت نماز میت ، و تلقین، پشت تریبون قرار گرفت. ابتدا از مردم تشکر کردند، بعد از آن اعلام کرد، این محافل ، مجلس وعظ ، و عبرت و نصیحت است. عاقبت زندگی مرگ است و این اصل مُسَلَم را همه پذیرفته اند، چه آنها که به مبداء و معادی باور دارند، و چه آنها که به خدا و آخرت و یوم تبلی السراّئر ایمان و باور ندارند.
وی در ادامه گفت؛
در یکی از شهر ها روحانی ای زندگی می کرد، و قتی می خواست نماز میت بخواند. از مردم جنسیت میت را می پرسید؟ ، اگر میت مرد بود ، دستور می داد ، کفن را کمی باز کنید، تا صورتش را همه ببینند. بعد می گفت ؛
ای مردم ببینید تا دیروز چشمانش باز بود و شما را می دید، و باشما سخن می گفت ولی اکنون چشمانش بسته است، و قادر به سخن گفتن نیست. دنیا پایدار نیست و سرنوشت بشر طوری است که روزی بین جسم و روح آن جدایی پیش می آید.
برادران و خواهران محترم؛
ما باید کدورتها و کینه ها را کنار بگذاریم، و از بدعتها پرهیز کنیم .
بنده به نوبه ی خود از خانواده های یادگاری و آبساران تشکر می کنم، زیرا نگذاشتند هنگام آوردن جنازه از بیمارستان به منزل، گوسفند ذبح نمایند.
آنها با رفتارشان نسبت به این بدعت، که چند ماهی است در منطقه انجام می شود، پاسخ منفی دادند.
واعظ شهر در ادامه سخنانش گفت؛
این مادر که از دنیا رفته است، سواد آکادمیک نداشت، ولی با ادب و کمالاتی که داشت فرزندا ن سالم و با شخصیتی را تحویل جامعه دادند. نسل جوان ما باید از چنان زنانی که عملکردشان در تحکیم و تقویت و همبستگی خانواده موءثر بوده، الگو بگیرند. و باسختی ها و دشواری های زندگی مشترک نسبت به همدیگر گذشت داشته باشند. نه این که امروز عقد و عروسی و ازدواجه و یکماه بعد دشمنی و طلاقه.
بیائیم از این پدر و مادران بیسواد ولی دارای ایمان و اخلاق درس زندگی یاد بگیریم، تا شاهد آسیبهای مختلف اجتماعی در جامعه نباشیم.

Ahmad Lotfi:
واعظ شهر چنین گفت
گرد آورنده: احمد لطفی

مقدمه:
امروز جمعه مورخ ۱۳۹۸/۱۲/۹ صبح و عصرمراسم تشییع و تدفین دو بانوی بالای ۷۵ سال سن، در شهرستان دره شهر بودیم، هردو پنجشنبه شب ( شب جمعه ) از دنیا می روند. ، و هردو در روز جمعه به خاک سپرده می شوند.
روحشان شاد وخرم بادا
واعظ محترم، شهر کوچک دره شهر در ساعت سه بعد از ظهر، در محل گلزار شهدای قلعه گل حاضر شدند، و برای بانوی محترمه و با وقاری که دیشب از دنیا رفته بودند، نماز میت قرائت کردند، و بلافاصله مراسم قرائت تلقین را نیز به جا آوردند، سپس بعد از مداح اهل بیت به پشت تریبون قرار گرفت، ابتدا سرخطبه اش را خواند و از تشریف فرمایی حاضران و کسانی که از راه دور و نزدیک در مراسم تشییع و تدفین این مادر بزرگوار تشریف آورده بودند، صمیمانه تشکر کردند.
واعظ شهر در ادامه ی خطبه ، طبق حدیثی از پیامبر اسلام ( ص ) ، برترین عبادت را نماز اول وقت اعلام کردند.
به عبارت اسناد مذهبی، پیامبراکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
اَحَبُّ الاعمالِ اِلَی اللهِ الصَّلاةُ لِوَقتِها ثُمَّ بِرُّ الوالِدَین ثُمَّ الجِهادُ فی سَبیلِ اللهِ؛
یعنی:
بهترین کارها در نزد خدا نماز به وقت است، آنگاه نیکی به پدر و مادر، آنگاه جنگ در راه خدا.
( نهج الفصاحه ص 167 ، ح 70 )
معنی حدیث آشکارا نماز اول وقت را مطرح کرده، که نماز انسان را از ظلم و فساد و تباهی و گمراهی نجات می دهند.
واعظ شهر، به حضار هشدار دادند، که مردم ما در گذشته بیشتر پدر و مادر خود را احترام می کردند. اما امروزه برخی از جوانها به والدین خود احترام نمی گدارند. انها خود را عقل کل می دانند، وهمین خودخواهی ها، زندگی فردی و اجتماعی آنها را دچار آسیب و شکست کرده است. در حالی که طبق فرمایش پیامبر اسلام ( ص ) یکی دیگر از بهترین کارها بعد از نماز اول وقت، نیکی به پدر و مادر است.
سومین کاری که جزو بهترین کارها در نزد خداست، جنگ و جهاد در راه خداست.
درحقیقت وقتی نماز پوزه ی شیطان را به خاک می مالد، و همین نماز سلاح موءمن و شجاعت بخش او در صف کارزار با دشمن یا دشمنان است.
برای مطالعه ی بیشتر احادیث زیر رسیدن به قرب الهی را در انجام فریضه ی نماز و ذکر و یاد حق اعلام می کنند.
الف ) - پیامبر اکرم ( ص ) فرمود: بهترین و پاکیزهنم ترین و بلندترین اعمال، که شما را به عالی ترین و بالا ترین درجه قرب الهی می رساند و بهترین چیزی است که خورشید بر آن می تابد، ذکر و یاد خدا است. ( بحار الانوار، ج ۹۰، ص ۱۶۳ ) �
ب ) - پیامبر اکرم ( ص ) در جای دیگر فرمود: خیر اعمالکم الصلاه - بهترین اعمال شما، نماز است، ( همان، ج ۷، ص ۹۷. ) که نماز ذکر و یاد خدا است.
واعظ شهر درپایان سخنرانیش، خصایص ممتاز آن بانوی به حق پیوسته را برشمردند.
ایشان به نوه ها و فر زندان شایسته ی آن بانو اشاره کردند، و عظمت آنها را مدیون تلاشگری و نفس قدسی چنین مادری دانستند.
واعظ شهر باتشکر مجدد از حضار و قرائت فاتحه مراسم را به پایان رساندند.


"به بهانه ی بیماری کرونا"



نگارنده: احمد لطفی

شیوع ویروس و بیماری خطرناک کرونا، بسان بیماری های واگیر قدیمی مانند " وبا" و "طاعون" و. . . افکار عمومی و مراکز و متولیان بهداشت و درمان ، ونهادهای مختلف کشور را تحت تاءثیر قرار داده است.
درمتون دینی ما همواره زندگی سالم را حالتی بین خوف و رجاء دانسته اند، بدین معنی که هم باید ترسید و هم امیدوار بود. واقعیت این است که بیماری خطرناکی آمده ، و به کشور ما ویکسری از کشورهای دیگر سرایت کرده است. پزشکان ومتخصصان جامعه هشدار و ارتهاس جدی را به ما گوشزد کرده اند. ما هم در حد توان بهداشت فردی را رعایت می کنیم. اما بشر خاکی ناگزیر از ارتباط است.
از طرفی نیز امکانات پیشگیرانه ی کشور ما تاحدودی ضعیف می باشد، از زمانی که دروغ و خشکسالی و تجاوز بیگانگان بر کشور ما راه یافته است. افرادی اجنبی قبله، و حریص، و نانجیب، با احتکار اجناس و اقلام ضروری جامعه، در بحرانها حامی دشمن می شوند. حال این دشمن کشوری متخاصم باشد و یا بیماری و ویروسی کُشنده باشد. محتکران در صف دشمن هستند و برای سود جویی جنبه ی عدل و انصاف را رعایت نمی کنند.
در دعای هفتم صحیفه ی سجادیه چنین آمده است، که موءثر حقیقی برای دفع بلایا خداوند بزرگ است. این دعا طبق پیشنهاد مقام معظم رهبری، در چنان بحرانی بسیار مفید است. البته در کنار آن نیز همه باید نسبت به یکدیگر احساس مسئولیت و همدردی و همکاری داشته باشیم. برطبق نظر رئیس بیمارستان عشایر لرستان به تاریخ سیزدهم اسفندماه سال ۱۳۹۸ شمسی، در خرم آباد، اعلام کردند؛
"مسئله کرونا جدی است. همه باید توصیه های ایمنی را رعایت نمایند. در تجمعات شادی و شیون مراقب باشند. " در این شرایط از زمان ، حداقل مراسم عروسی و شادی را دوماه تاءخیر بیاندازند، و تاحد امکان ازخانه بیرون نروند، و از مسافرتهای غیر ضروری پرهیز نمایند.
البته دولت جمهوری اسلامی ایران نیز برای شهروندان کم بضاعت و حتی برای اکثریت جامعه رسیدگی مالی و غذایی و دارویی، داشته باشند، و امکانات لازم را در اختیار مردم قرار دهند. تا قرنطینه ی خانگی بهتر رعایت شود.
ترجمه دعای هفتم صحیفه ی سجادیه:
"ای آنکه گرهِ کارهای فرو بسته به سر انگشت تو گشوده می شود، و ای آن که سختیِ دشواری ها با تو آسان می گردد، و ای آن که راه گریز به سوی رهایی و آسودگی را از تو باید خواست.
سختی ها به قدرت تو به نرمی گرایند و به لطف تو اسباب کارها فراهم آیند. فرمانِ الاهی به نیروی تو به انجام رسد، و چیزها، به اراده ی تو موجود شوند،
و خواستِ تو را، بی آن که بگویی، فرمان برند، و از آنچه خواستِ تو نیست، بی آن که بگویی، رو بگردانند.
تویی آن که در کارهای مهم بخوانندش، و در ناگواری ها بدو پناه برند. هیچ بلایی از ما برنگردد مگر تو آن بلا را بگردانی، و هیچ اندوهی بر طرف نشود مگر تو آن را از دل برانی.
ای پروردگار من، اینک بلایی بر سرم فرود آمده که سنگینی اش مرا به زانو درآورده است، و به دردی گرفتار آمده ام که با آن مدارا نتوانم کرد.
این همه را تو به نیروی خویش بر من وارد آورده ای و به سوی من روان کرده ای.
آنچه تو بر من وارد آورده ای، هیچ کس باز نَبَرد، و آنچه تو به سوی من روان کرده ای، هیچ کس برنگرداند. دری را که تو بسته باشی. کَس نگشاید، و دری را که تو گشوده باشی، کَس نتواند بست. آن کار را که تو دشوار کنی، هیچ کس آسان نکند، و آن کس را که تو خوار گردانی، کسی مدد نرساند.
پس بر محمد و خاندانش درود فرست. ای پروردگار من، به احسانِ خویش دَرِ آسایش به روی من بگشا، و به نیروی خود، سختیِ اندوهم را درهم شکن، و در آنچه زبان شکایت بدان گشوده ام، به نیکی بنگر، و مرا در آنچه از تو خواسته ام، شیرینیِ استجابت بچشان، و از پیشِ خود، رحمت و گشایشی دلخواه به من ده، و راه بیرون شدن از این گرفتاری را پیش پایم نِه.
و مرا به سبب گرفتاری، از انجام دادنِ واجبات و پیروی آیین خود بازمدار.
ای پروردگارِ من، از آنچه بر سرم آمده، دلتنگ و بی طاقتم، و جانم از آن اندوه که نصیب من گردیده، آکنده است؛ و این در حالی است که تنها تو می توانی آن اندوه را از میان برداری و آنچه را بدان گرفتار آمده ام دور کنی. پس با من چنین کن، اگر چه شایسته ی آن نباشم، ای صاحب عرش بزرگ. "
نتیجه:
آنچه که مشخص است، ویروس کرونا فعلا" دوا و در مان قطعی ندارد، ومتخصصان در فضای مجازی، وسایر رسانه ها راه حل های مختلفی ارائه کرده اند.
در مبحث پزشکی آنچه متخصصان و دانایان ِبهداشت، در مورد بیماری کرونا به اجماع نظر برسند، همان درست است.
در باره بیماری کرونا و شیوع و درمان آن چنان است، که هر فردی اعم از متخصص و غیر متخصص نظراتی اعلام می کنند. ماحصل برخی از آن سخنان به شرح زیر است؛
۱ - آنچه مسلم است رعایت بهداشت فردی و اجتماعی حرف اول را می زند. بنابراین مُدام باید دست و صورت راباصابون شست.
۲ - فعلا" بهتر است ، مردم در اجتماعات کمتر

رفت و آمد نمایند.
۳ - برخی غذاهای محلی و گرم را تجویز می کنند.
۴. برخی هم دم نوشها و توصیه های عطاران را بکار می بندند، و آنها را در پیشگیریاز ویروس کرونا موءثر می دانند.
به هر حال نتیجه ی نهایی سخن و . نوشته ی پزشکان متخصص و علم مدرن ملاک تشخیص بیماری و درمان کرونا خواهد بود.
اگر این ویروس درمان ناپذیر باشد، پس امور را به خدا باید سپرد، که؛
"الخیر فی ما وقع"
پیشنهاد می شود ، اگر پرسنل سرویس دهی به بیماران کم است. عده ای که رشته شان مرتبط با بهداشت است را با دوره های کوتاه مدت آموزش دهند، تا تسهیل در امر درمان وخدمت به جامعه فعالیتشان را زیر نظر افراد متخصص شروع نمایند.


Ahmad Lotfi:
"هفتمین روز آسمانی شدن یک مادر"
نویسنده: احمد لطفی

بشریت از یک پدر و مادر به نام آدم و حواء بوجود آمده اند. آنها در قاموس هستی مرگ را برای رسیدن به جاودانگی پذیرفته اند. با وجود قانون زاد و ولد و مرگ ومیر ، انسانها بیش از هفت میلیارد نفر هنوز در این کره ی خاکی به زندگی مشغولند.
هفته ی گذشته یکی از مادران سرزمین سیمره ، از ایل کولیوند در بهترین اوقات معنوی چشم از جهان فرو بست و در بهترین روز یعنی جمعه ، چهره در نقاب خاک کشید. مرگ چنین زنان و مادرانی که در شب جمعه به ابدیت پیوستند و در روز جمعه به خاک سپرده می شوند، موجب مباهات و فخر آنها و اقوام و بازماندگانشان خواهد بود، چرا که طبق حدیث پیامبر ( ص ) ؛
" کسی که درشب یا روز جمعه بمیرد، عذاب قبر از او برداشته می شود. "[1]
همچنین امام صادق ( ع ) فرموده است؛
". . . . وکسی که در شب یا روز جمعه بمیرد، خداونداو را از آزمایش قبر حفظ کند ، و براومُهر شهداء زده می شود. "[2]
از این دوحدیث نتیجه می گیریم، فردی که در شب یا روزجمعه بمیرد؛
۱ - عذاب قبر ندارد
۲ - مقام شهید بدست می آورد.
البته طبق حدیثی از حضرت علی ( ع ) چنین امواتی نجات از جهنم برایشان نوشته می شود. [ مَن ماتَ یوم الجمعه کتب له براءه ی مِن النار]
شادروان بانو قمرتاج خیر اندیش از زنان با وقار و متدین فامیل بودند، انسانی با اصالت و با شخصیت بودند که فرزندان ارزشمندی را تربیت نمود و تحویل جامعه دادند. دختران و پسرانش دارای اخلاق و وجاهت دینی هستند. آن بانو اعمال نیکش موجب شده است ، که چنین سرنوشت نیکوئی برایش رقم بخورد.
روحش شاد و با فاطمه ی زهراء محشور باد. ان شاء الله
پی نوشته ها و منابع:
[1] - من لایحضره الفقیه، جلد اول، صفحه ۱۳۸، حدیث شماره ۳۷۱
[2] - وسائل الشیعه، جلد پنجم ، صفحه ۶۵، حدیث شماره ۱۳


"ویروس کرونا ، انسان و مرگ و زندگی"



نویسنده: احمد لطفی

انسان موجودی است که بین نور و لجن، و درجات و درکات، و اعلی علیین و اسفل السافلین در نوسان است. همین انسان گاهی دست به کارهایی می زند که از مقام انسانیت سقوط می کند، و گمراه و خطرناک می شود . وبه تعبیر قرآن " کالانعام بل هم اضل " می گردد.
انسان گاهی برطریق درست و دستوراتی که انبیاء عظیم الشاءن آورده اند عمل می کند ، و در آن مسیر رشد و تعالی پیدا می کند و به مقام اشرف المخلوقات و در انسانیت ، به درجه ی اعلی علیین می رسد.
انسان امروز گرفتار زیاده خواهی و کینه و نفاق برخی از همنوعان خود شده است، تا آنجا که برخی از انسانها دست به کشتار مردم بی گناه می زنند.
انسان های ستیزه جو از طریق سلاح های مرگبار، توطئه و ایجاد سلاح های میکروبی سعی می کنند، همنوعان خود را از پا در آورند. برمبنای جبر جهانی، مستکبران عالم، مخالفان زیاده خواهی و دنیا طلبی های خود را به حیل گوناگون از میدان به در می برند. الان با میکروب یا ویروس تقویت شده و خطرناکی به نام کرونا ویروس ۲۰۱۹ به جنگ همنوعان آمده اند. الان برخی منابع فضای مجازی اعلام کرده اند؛
"بیش از ۱۰۷ هزار نفر در جهان به کرونا مبتلا شدند. تاکنون بیش از ۳۶۰۰ نفر جان خود را از دست داده اند. حدود صد کشور با کرونا درگیر هستند، از همه وخیم تر: چین، کره جنوبی، ایران و ایتالیا. یک تبعه آلمانی بر اثر کرونا درگذشت. "
البته اخبار ساعت ۱۹ چهارشنبه شب تعداد کشورهای مبتلا به ویروس کرونا را
۱۲۰ کشور اعلام کرده است.
در قرآن کریم، فرشتگان خطاب به خداوند عرض کردند، انسان موجود خونریزی است و خداوند فرمود در این خلقت من چیزی می دانم که شما نمی دانید .
در حقیقت خداوند بر مساءله ی خلقت انسان اشراف کامل داشت، زیرا می دانست، از میان انسانها جمعی موءمن و نبی و رسول و اولوالعزم و جانشین پیامبران هستند که انسانیت را به سمت جانشینی و خلیفه اللهی شدن انسانها تداوم خواهد یافت. در مقابل بقیه ی انسانها که جزو ستمگران و آلت دستان شیطان رجیم هستند، آنها افراد نامتعادل و خونریزی هستند، که جهان را با بحران و بیماری دچار می کنند.
به قول فردوسی بزرگ؛
بریزند خون از پی خواسته
شود زندگی ِ بد آراسته
همچنین توماس هابز فیلسوف شهیر ، بر این عقیده بود که انسان در طبیعت خویش، برای انسان های دیگر همچون گرگ است اما با کنترل او می توان کاری کرد که انسان برای دیگر انسان ها همچون خدا باشد. ( به�لاتین:�homo homini deus ) باشد. [۱]
زیگموند فروید�در کتاب�تمدن و ملالت های آن، پس از بیان این عبارت لاتین چنین آورده که �چه کسی جرئت دارد پس از همهٔ تجربه های زندگی و تاریخ، این جمله را نفی کند؟�[۲]و سپس گفته که هیچ چیز به اندازهٔ فرمان آرمانیِ �همنوع خود را همچون خویش دوست بدار� با طبیعت اصلی نوع بشر مغایرت ندارد. [۳]
انسان در حقیقت دوچهره ی گرگی ، و غیر گرگی و غیر درنده خویی دارد. یکی از والیزاده های پشتکوه، سالها پیش در نزد یکی از بزرگان سیمره گفته بود، افراد قدرتمند و ثروتمند که با زور چنین امکاناتی را بدست آورده اند، مانند گرگ هستند و همه آنها در هرکجای دنیا مشخص هستند و در گناهکاری خویش متحدند . آنها به رنگ و طینت گرگ هستند . در یک گروه مخرب و منسجم و متحدند. اما دشمنان آنها چون از طبقات مختلف هستند، موجوداتی رنگارنگ و تاحدودی غیر منسجم و غیر متحدند، ودر نبرد با گرگها بینشان وفاق و اتحاد نیست. به همین خاطر در اکثر در گیری ها شکست با گروه های غیر متحد است. [نقل به مضمون با ویرایش نگارنده]
بطور خلاصه ویروس کرونا ، که به دست برخی از کشورها ایجاد شده ، دود این کار به چشم همه می رود. به همین خاطر می توان گفت ، بشر در حال نابود کردن خودش است. و جهان هستی را نا امن کرده است. بنابراین در آینده ، یا رباتها انسانها را نابود خواهند کرد، و یا افرادی از کرات دیگر زمین را فتح خواهند کرد. ویا متقیان واقعی وارثان نهایی در زمین خواهندشد.
کاش بشر به انسانیت و دیگر دوستی بر گردد. توجیه گر خطایای خود نباشد.
این ویروس کرونا آزمون و آفت و عاملی برای ارتهاس در این راستاست. این بیماری مُسری و کشنده بوده، و می طلبد همه از همدیگر حلالیت طلب کنیم. و به قول فروید؛ "همنوع خود را همچون خویش دوست بدار یم"
پیام به ویروس سازان هم این است که پیامبر اسلام ( ص ) فرموده است؛
"هرچه برای خودت می پسندی برای دیگران هم به پسند. "
در حقیقت با واقع بینی و بدون ترس، و با رعایت توصیه های ایمنی وزارت بهداشت و عوامل پزشکی، به مقابله و مبارزه با این ویروس خطرناک برویم. انسانها امیدوار باشید. در طول تاریخ با وجود مشکلات و جنگها و ویروسها بلاخره انسان پیروز میدان بوده و مستکبران و ویروسها و بیماری ها شکست پذیر هستند.
انشاء الله


Ahmad Lotfi:
۲۲ اسفند ماه روز بزرگداشت شهدا
نگارنده: احمد لطفی

شهید در لغت به معنای گواه ، و ناظر و در اصطلاح به معنای کسانی که در راه وطن و نجات کشورش در معرکه ی جهاد و یا کار و فعالیت به خانواده و جامعه و کشورش دفاع و کوشش کرده و در آن تلاشهای مقدس جان شیرینش را از دست داده باشد.
۲۲ اسفندماه سالروز صدور فرمان آیت الله العظمی امام خمینی ( ره ) مبنی بر تاءسیس بنیاد شهید انقلاب اسلامی ایران است، که تا کشور ایران بر قرار است، ما و آیندگان باید یاد شهدا و ایثار گران و جانبازان را گرامی بداریم.
شهداء با عملکردشان رضایت خداوند را کسب کرده ، وبه عالم نورانی ملکوت هجرت نموده اند.
به قول ملاصدرا؛
آنان که ره دوست گزیدند همه
درکوی شهادت آرمیدند همه
در معرکه ی دنیا فتح از عشق است
هرچند سپاه او شهیدند همه
ویا؛
همت مردانه می خواهد گذشتن از جهان
یوسفی باید که بازار زلیخا بشکند
این ابیات مصداق شهیدان سر فراز است که از امور مادی و جانشان می گذرند، تا قله های معنوی را فتح کنند و موجب افتخار جاودانه ی کشورشان شوند.
این بزرگان ستارگان دوران شب صفتی جهان بودند. مردان نور پیما و مجرد از دنیای دنی بودند.
روحشان شاد و راه آنها پر ره رو باد


مرگِ" مادرانِ نمونه" غمِ بزرگیه

نویسنده: احمد لطفی

مقدمه:
لفظ مادر، لفظی آرامش بخش و زیباست، که فرشته خویی و ایثارگری و صبوری و امید و اعتماد به نفس را به انسانها و خانواده ها و فرزندان جامعه ، عنایت می کند.
مادران باغبانهایی هستند ، که باغ انسانیت را آباد می کنند، خصوصا" زمانی که آن مادران اهل تقوی و گذشت و ایثارگری وپشتکار باشند. آنها در فرزند پروری و شوهر داری نهایت عشق و امید را به زندگی ارزانی می بخشند.
هرمادری که ستاره عمرش افول می کند، خانواده ها و خانه هایی را به غم و ماتم و عزا مبتلا می کنند، اینجاست که محبت همنوعان و اقوام و آشنایان به کمک خانواده ی معزا می آیند، و با سر سلامتی ، و همدردی، گوشه ای از غمها و دردها ی مصیبت را برای بازماندگان کاهش می دهند. در این شرائط از زمان، که ویروس "کرونا" همه را خانه نشین کرده است، متاءسفانه رنج این مصیبت صد چندان می شود، هرچند پناه بردن به لطف و رحمت خداوند حتی در تنهایی، نور امید و طاقت و تحمل را در افراد مصیبت دیده افزایش می دهد. با این حال همه ما که در شهرهای کوچک زندگی می کنیم به علت پیوستگی تباری و همبستگی اجتماعی و خویشاوندی های سببی و . . . درچنین شرایطی که در کنار مصیبت دیدگان نیستیم ، در منزل خویش غم و غصه می خوریم و تاحدودی دچار عذاب وجدان می شویم. امیداست که صاحبان عزا کوتاهی ناشی از شرایط اضطراری در کشور را برما ببخشایند، و خداوند روح تمام اموات خصوصا" روحِ مهربان مادران را شاد و خرم نمایند.

در روز دوشنبه مورخ ۱۳۹۸/۱۲/۲۶ مادری فیلسوف پرور از دیار سیمره به ابدیت پیوست. جسم ایشان بنا به ضرورت شیوع بیماری ناشی از ویروس کرونا در این ایام غریبانه دفن شد. ولی روح او بر دلها و پیامهای مردم به بازماندگان و وابستگان و شوهر و فرزندان دلبندش کاملا" اشراف دارد.
این مادر بزرگوار ، نامش حاجیه حرم بانو صیدی ، دختر مشهدی صحرابیگ از بزرگان و متمولان دلفان بودند. وی که از وجاهت خانوادگی برجسته ای برخوردار بودند، صحرابیگ دخترش را به عقد حاج امیرخان ابدالبیگیِ طولابی، که از خاندانهای سرشناس لرستان بودند، در می آورد. این وصلت که از لحاظ کفویت همتراز، و هر دو خاندان اصالت غرب لرستانی داشتند. خویشاوندی مبارکی بود که حاصل این ازدواج بوجود آمدن فرزندان صالح و شایسته ای شدند، که همه اهل تقوی و علم و دانش و خدمتگزاری به جامعه می باشند. یکی از فرزندان شاخصش دکتر محمد ابدالبیگی است، که فیلسوف ، استاد، و فرهنگی برجسته در شهرستان دره شهر و استان ایلام می باشند. ایشان گذشته از تدریس در دانشگاهها و دبیرستانها، درتمام مراسمات شادی و شیون مردم شرکتی فعال داشته، و دارند. این استاد و فیلسوفِ معلم، باسخنرانی های آموزنده اش ، همدرد وخدمتگزار مردم بوده است.
شادروان حاجیه حرم بانو و همسرش حاج امیرخان ابدالبیگیِ طولابی، و فرزندانش همگی از افراد مردمدار و میهمان نواز بوده و هستند.
یاد نمی رود که نگارنده در زمان طفولیت با برخی از بچه های آبادیشان در چمکلان، به یاری خانواده ی حاج امیرخان ابدالبیگی برای نشاء کردن یا" تویلکی" بوته های شلتوک به روستای مهدی آباد کنونی رفته بودند ، که ظهر هنگام ناهار ، حاجیه حرم بانو و شوهرش بیش از سی نفر از کوچک تا بزرگ که در "گَلِ تویلکی" شرکت کرده بودند ، با گشاده رویی و احترام شایان، از آنها پذیرایی به عمل آوردند. تلاشگری حاج امیرخان و خدمت رسانی به مردم، از خانه داری و مدیریت داخلی همسرش حاجیه حرم بانو صیدی دلفانی بوده است.
نگارنده معتقد است افرادی که فرزندان شایسته به جامعه تحویل می دهند، افراد بزرگی هستند. این بانو به عنوان فردی که در سنگر کشاورزی و دامداری دوشادوش شوهرش تلاش آبرومند و سالم کرده است ، نتیجه ی آن تلاشگری ها این است که مردم این شهر و مناطق همجوار با شوهر و فرزندان و بستگانش ابراز همدردی می نمایند. از طرفی دیگر نیز موفقیت دختران و پسران خوبشان حکایت از تلاش سالم آنها دارد.
این بانو یک مادر نمونه بودند که باپرورش چنان فرزندان شایسته و نوه های دختری و پسری ارزشمندی ، عظمت و بزرگی خود را درتاریخ خاندان و خانواده اش تثبیت کرده است.
به تعبیر دیگر اینطور افراد نامشان همیشه زنده است.
سعدیا [فرد] نکو نام نمیرد هرگز
مرده آنست که نامش به نکویی نبرند
شاید زبان حال فرزندان حاجیه حرم بانو در غم مرگ مادرشان این دوبیت شعر بوده، که دوست داشتند آرام جانشان را با اشک و آه و. . . شده برگردانند و نگذارند بمیرد ، و به جایگاه اصلیش، یعنی پیوستن به ابدیت برود.
آن دوبیت شعر عبارتند از؛

[روح مامم] میرود ای اشک راهش را ببند

ای سپاه ناله زود آهنگ میدانش کنید

گر رود از اشک سیل انگیز و آه شعله خیز

شور محشر میشود یاران پشیمانش کنید

درپایان این دلنوشته ، نگارنده، برای این مادرو تمامی امواتی که در این ایام بحرانی کشور، جان به جان آفرین تسلیم کرده اند، ازخداوند بزرگ عاقبت به خیری وغُفران و رحمت الهی برای همه ی آنها خواهان و خواستار است.
والسلام - ۱۳۹۸/۱۲/۲۷


"یادی از ایام گذشته"



نگارنده: احمد لطفی


سالها پیش، یعنی سال تحصیلی ( ۱۳۸۷ - ۱۳۸۶ ) هنوز شوق و عشق تدریس در تربیت معلم شهید مدرس بان گنجاب ایلام وجودم زبانه می کشید. ازمابهتر دانشجو - معلمان همه مشتاق آموزش و کسب معرفت بودند، مانیز هرچه در توان داشتیم برای آن دانشجو - معلمان جویای دانش عرضه می کردیم. در سر کلاس درس، بحثهای سیاسی و اجتماعی وتاریخی، مورد بررسی و ارزیابی قرار می گرفت. دانشجویان هم با تمام وجود در آن بحثها شرکت می کردند. در یکی ازروزهای پائیز سال ۱۳۸۶ شمسی بعد از اتمام تدریس، جوانی در راه پله های تربیت معلم، یادداشتی به من داد و اگر اشتباه نکنم، جوانی به نام سید عباس بودند. وی که جوان با وقارو رعنایی بود، برای پرهیز از چاپلوسی اسم خود را ننوشته بود، و چون ساعت آخر ظهر بود ، تا یاد داشت را به نگارنده دادند، به سرعت از پله هاپائین رفتند.
ایشان گویا از سخنان آنروز نگارنده خوشش آمده بود و سه بیت شعر به شرح زیر سروده بود؛
ندیدم چولطفی سخن درتری
زعلمش بیاموز اگر برتری
کلامی چو گویدکلامش گُهر
قلم را بگردان نیابی ضرر
زهرسو بداند بگوید سخن
زچین و زهند و سران کهن
امروز بعد از ده سال به آن یاد داشت برخوردم و خاطرات و طراوت آن روزهای تدریس در نظرم مجسم شد. و افسوس می خورم، که نام و فامیل وی را چرا در زیر برگه ننوشتم. درهرصورت در پشت آن برگه ی کوچک تاریخ ۱۳۸۶/۷/۲۵ را با شماره ی انگلیسی نوشته بودند. ماهم برای آنکه این یادگاری که ازاحساس پاک یک جوان دانشجو - معلم نسبت به معلم خویش اظهار لطف کرده بودند، راثبت و ضبط نمائیم ، تصویر آن را ضمیمه ی این نوشته کردیم.






"نوروز، نوید بهار"



نگارش: احمد لطفی

سالها می گذرد، و نوروز به عنوان تکراری پر معنا ، همه ساله خود را برمردم عرضه می کند. این ایام نوروزی که تولد بهار خرم و نوگرایی و نو پوشی، و خانه تکانی منزل مسکونی و دلهای مردم ذیحیات را به منصه ی ظهور میگذارد، و بیانگر جنب و جوش و اخباری از آمدن بهار باصفاست.
بهار برای همه ی انسانهای اهل دل، زیبایی و طراوت و نشاط آفرینی مخصوص خود را دارد. جهان طبیعت رنگ و روی جدیدی به خود می گیرند. مرغان به خروش آیند، و بلبلان مست جمال گلها می شوند ، و برایشان نغمه سرایی می کنند. مور وملخ و حیوانات کوچک و بزرگ همه در سفره ی بهار کائنات مشعول بهره وری هستند.
دراین ایام بهاری، معنیِ عشق و توصیف عاشق و معشوق و وصل و دوری از فراق، معنای واقعی خود را پیدا می کنند.
نوروز بهار پیکر ، پایان کینه ها و تمییزی باطن را به جامعه عطا می کنند. اهل کار و تلاش در این فصلِ گل و بلبل ، بهترین انگیزه و امید و تجدید قوا را در خود احساس می کنند.
دریک کلام بهاران ایام شادی و تحکیم برادری و خواهری است.
در حقیقت نوروز بهارسیما زایل کننده ی غمها، و فضیلت بخش ِزندگی هاست.
به نوبه ی خود ، این سال جددید را به شما عزیزان تبریک عرض می کنم و به قول فردوسی؛
همه ساله بخت تو پیروز باد
همه روزگار تو " نوروز" باد



طبیعت زیبای دره شهر - روستای شیخ مکان

حضرت امام رضا ( علیه السلام ) نیز فرموده اند:

أمّا فَصْلُ الرَّبیعِ فَإنّهُ روُحُ الأزْمانِ.
یعنی؛
فصل بهار روح زمان هاست.
( بحار الأنوار، ج 59، ص 312 )
یکی از معانی سخن حکیمانه ی حضرت امام رضا ( ع ) این است که بهار زمین مرده را زنده می کند و سرزندگی و طراوت ایام بهار رستخیزی در کره ی زمین می باشند. و هرچه در دل زمین است، آشکار می گردد.
مردم ما در گذشته، همواره آرزوی آمدن بهار ی زیبا را داشته اند. شاعران و نویسندگان در مورد نوروز و فصل بهار سخنسرایی های فراوانی از خود به یادگار گذاشته اند.
امام صادق هم به عنوان رئیس مذهب شیعه ، عید نوروز را تایید فرموده است، تا آنجا که همه ی تقویم هامی نویسند؛
یامقلب القلوب و الابصار
ای گرداننده ی قلبها و چشم ها

یامدبر اللیل و النهار
ای گرداننده و تنظیم کننده ی روزها و شبها

یا محول الحول و الاحوال
ای تغییردهنده ی حال انسان و طبیعت

حوّل حالنا الی احسن الحال
حال ما را به بهترین حال دگر گون فرما

نگارنده، سال خوبی رابرای همه شما و خانواده هایتان آرزومندم.
امسال برمبنای ادبیات غرب کشور سال خوبی است.
از سالها سال موش
پلنگ و خوک و خرگوش


Ahmad Lotfi:
Ahmad Lotfi:
"راه را گم کرده ایم"
نگارنده: احمد لطفی

سالها ست مشکلات و مسائل مشابهی در دور و برما اتفاق می افتد. درشعار استادیم و با مرگ خود خواسته ی برخی از افراد جامعه، فوری فرهنگ سازی و پیشگیری را پیش می کشیم. در این راستا نقش روشنفکر مسئول را هم بازی می کنیم، و چند هفته به تحلیل و تشریح موصوع می پردازیم. وگاه دیگران را سرزنش و توبیخ می کنیم، ولی واقعیت این است که ما فقط فیلم و نقش بازی می کنیم. نگارنده ، بیست و چند سال پیش در هفته نامه ی افق ایلام، سلسله مقالاتی در باره ی خودکشی ارائه کرد، و در آنجا داد سخن را به زعم خویش فریاد زدیم.
نگارنده در آن زمان ، موضوع خودکشی در استان ایلام و غرب کشور را یک تراژدی وحشتناک اعلام کرد. و اعلام شد وضعیت حاد و بحرانی است از مقامات کشوری و متخصصان بهداشتی و علمی و روانشناسان برجسته کمک بگیرید. زیرا استانهای کوچکی مانند استان ایلام که جمعیت زیادی هم ندارند، و مسئولان هر منطقه به راحتی می توانند نیازمندان و اشخاصی که به کمک نیاز دارند، به ویژه اقشار آسیب پذیر را شناسایی کنند، و نگذارند ، حادثه ی ناگواری اتفاق بیفتد.
نه این که، بعد از وقوع فاجعه ، چند روزی و یا چند هفته ای به مشکلات روحی و عاطفی پرداخته شود. بعد هم دوباره سکوت و کم کاری رواج پیدا کنند، و منتظر بنشینند، تا در روستا ، شهر و یا بخشی وجودی پر پر شود، و درد و غصه و تب درماندگی، خانمانی را به آتش بکشد. آن موقع وارد عمل شوند.
توقع مردم باتوجه به ارتباطات جهانی، ورسانه هایی مانند فضای مجازی و تلویزیون بالا رفته است.
نوجوانان امروز با دیدن فیلم ها و زندگی های نسبتا" مُرَفه، و بهتر همنوعان و هم شهریانشان، خودشان را در یک فقر و عقب ماندگی و بن بست بدون مفر، گرفتار و اسیر می بینند. ساعتها گریه و ساعتها فکر برای خلاصی از زندانِ مشکلات ، فرد نا امید و گرفتار و دردمند، تمام انرژی خود را به کار می گیرد، شاید به فریاد و مشکلات خانوادگی آنها توجه شود، ولی وقتی فریاد رس و غمخوار و انسان با وجدانی در محیط اجتماعی آنها وجود ندارد، که درد و مشکل و بدبختی های شخصی و خانوادگی آنها را ببیند و چاره اندیشی نمایند
. آنها به ناچار افسرده و و مستاءصل می شوند، و همین بینوایی و بی مونسی و بی غمخواری، تفکر امحای خویش و مرگ خود خواسته را در آنها تقویت می نماید. آن موقع فرد مددجو خود را در محکمه ی سرنوشت و توبیخ جامعه و مسئولان آن، هیئت حاکمه ای را در ذهن خویش ایجاد می کنند، و شروع به محاکمه ی مددکاران جامعه و دادخواهی خودش و خانواده اش می نمایند، و نهایت در این محکمه که گویی، همه چیز به نفع مددکاران است، دفاعیات و فریادهایش را کسی در آن محکمه جدی نمی گیرد، و اصلا" مرگ وی برای کسی نیز مهم نیست، بنابراین در این محکمه خود را محکوم می بیند. و با خود فکر می کند؛ چرا در چنین خانواده و جامعه ای به دنیا آمده است؟
ایشانعزم خود را جزم می کند، و مرگ سخت تواء م با شکنجه و زجر و رنج را بر می گزیند. و در آن حادثه تلخ و مصیبت بار رقص آتش را به نمایش می گذارد، و مظلومانه خاکستر و نیست و فنا می گردد، و آزادگان و صاحبان خرد و عاطفه و وجدان، فقط می گویند به چه گناهی کشته شد. ( به ذنب قتلت )
در یکی از روستاهای شهرستان تازه تاءسیس هلیلان دختر نوجوانی با آتس گدازنده وجودش را ققنوس وار سوزانید، و با مرگش به همه مردم و مسئولان اعتراض خود را اعلام کرد. اما کو گوش شنوا؟ و کجا چشم بینا؟ و کجا وجدان بیدار ؟در این راستا ما همه مسئول مرگ چنین نیازمندان و مدد جویان بی مدد هستیم.
به همین بسنده می کنم امید است متوالیان امر جدّی تر و بیشتر به داد و فریاد ، مددجویان بی پناه مبادرت ورزند. انشاء الله

Ahmad Lotfi:
Ahmad Lotfi:
یادی از معلمان سخت کوش
اگر دقت کنیم هر روز، روز معلم است، زیرا افراد یا در خدمت معلم برای یاد گیری هستند، ویا آموخته های معلم را در زندگی پیاده می کنند. ابوسعیدابی الخیر سالها پیش فرموده اند؛ طوری زندگی کنید ، که ازشما [و درباره ی شما] بنویسند. کلیپ های امسال همشهریان را به دقت مطالعه کردم . سایر معلمان و دبیران چه به حق پیوسته و چه در قید حیات را تعریف و تمجید و خاطرات خوبی از آنها را به زیبایی در کانالها و فضای مجازی شهرمان پخش شد، نام حقیر و استادان زحمتکشم در خطه ی سیمره را نیافتم. البته لابد کار من ارزشی نداشته و به حق یاد نشده است، اما بنده چند تن از اساتید خود را در این اردیبهست سال۱۳۹۹ شمسی نام می برم. هرچند همه ی معلمان و دبیران روشنگران ضمیر تاریک بشریتند.
۱ - سید حسین شجاعی؛ ایشان اهل جنوب کشور بودند. فردی سپاه دانش در سال ۱۳۴۵ شمسی بودند.
وی به بچه های روستا ی ما ضمن سواد خواندن و نوشتن، نماز هم آموزش می داد و نماز جماعت را در آن اتاقهای کاهگلی بر قرار می کردند.
۲ - استاد صادق محمودی، فرزند کدخدا کهزاد لرستانی، فردی معلم و مدیری قدرتمند و مردمی بودند. در آن زمان که در جلگه ی چم کلان رسم بود فقط تا کلاس چهارم یا پنجم درس بخوانند و سواد خواندن و نوشتن کفایت می کرد، ایشان با اسب و استر از روستای جعفر آباد که در آنجا نامزد داشت ، سوار می شد و از روستای دلفان آباد و غلام آباد می گذشت تا به محل کارش در روستای چم نمش برود . بچه های ترک تحصیل کرده و پدرانشان را تشویق می کرد تابچه ها ادامه تحصیل بدهند.
در سال تحصیلی ۱۳۴۷ وی ۵یا ۶ نفر را جذب کرد، وبرخی از آنها به مدارج عالی رسیدند. روحش شاد و یادش گرامی باد.
۳ - استاد احمد خوشصدا؛ وی در علوم طبیعی و دروس بهداشت، بسیار زیبا و گیرا درس می دادند. انسانی آرام و با اخلاق بودند. و بنده و دوستانم از وی و استاد محمودی که هردو از طایفه ی میر زن گرفته بودند، و در خاک پاک سیمره ماندگار شده بودند، مطالب بسیاری آموختیم. یاد ایشان نیز گرامی باد.

توقعات بی جا در ضرب المثل ها
نگارنده: احمد لطفی

در مناطق غرب کشور و شاید در کل کشور ما ایران، ضرب المثل هایی وجود دارند که بیانگر توقعات بیجا و موجب تعجب طرف مقابل می گردد.
ضرب المثل هایی مانند؛
" بیلت بی تا آووت بُورِم"
یعنی؛
بیلت را بده، تا آبت را ببُرم
و
"سرچیزم چادری"
یعنی؛
سر چیزم، چادر هم می خواهی؟
این دوضرب المثل توقعات بیجا را به ما تفهیم می کند، که خودخواهی و زیاده خواهی فرد یا افراد رانشان می دهند.
انسان با این که دارای خرد و وجدان اخلاقی است، و موجودی تربیت پذیر و کمال خواه است، اما ابعاد نازیبایی هم در ذاتش وجود دارد، از جمله حریصی، لجوجی، خود خواهی، زیاده خواهی و سیری ناپدیری و سوء استفاده از موقعیت، و. . . هم گاهی اورا به کارهایی وامی دارد، که مورد پسند عقل و اخلاق و دین نیست.
البته روانشناسان چنان آدمهایی را دارای امراض روحی و روانی، و جامعه شناسان آنها را مریض اجتماعی می دانند.
انسان دیکتاتور وافسار گسیخته در زمان جنگ گاه بر دشمنش غلبه می کند، ولی خوی زشتش ، اورا ازحد خارج می کند، و به همنوعش اجحاف و تجاوز روا می دارد، تا آنجا که برفرزندان بی گناه وی، که به حد تکلیف هم نرسیده اند، ظلم روا می دارد. و ترحم نمی کند، و همه را می کشد. برای نمونه ؛ عادلشاه برادر زاده ی نادرشاه که گذشته از کشتن عموی خود نادر شاه افشار، فرزندان اورا از رضاقلی نابینا تا نوه های خردسال نادرشاه رحم نکرد، و همه را قتل و عام نمود.
درسطح خرد هم افراد حریص و حسود فردی را می بینند که با گاو آهن زمین خود را شخم می زند فرد شیاد می رود و می گوید چند لحظه گاوها و وسایلش را بده تامن چند دقیقه در زمینم که جفت زمین شماست شخم بزنم. فردصاحب خیش رودر بایست می شود و گاوهایش را می دهد و آن فرد تاظهر برای خود کار می کند و یا فردی در حال درو کردن با داسش می باشد . فرد زیاده خواه می گوید؛ " داست را بده تامن مزرعه ام را درو کنم". اینجا ضرب المثلهای فوق هویت چنین انسانهایی را به ما نشان می دهد. دوستانی که ضرب المثل های بیشتری در این راستا می دانند در کانال تاریخ وفرهنگ دره شهر ارائه نمایند، تا با غنای بیشتر این وجیزه را کامل می کنند.


درسی آموزنده، از حضرت علی ( ع )



نگارنده: احمد لطفی

حضرت علی ( ع ) امام راستین و مدافع حق وحقیقت، مرد عدالت، شجاعت، رشادت ، عزت و صبر و پایداری است.
اگر محققینی سلسله وار به روش پانل ودر طول حیات تا ممات و گذشت زمان تا ابدیتِ تاریخ بشر سرتا سر جهان گذشته ، و حال و آینده را جستجو کنند، بعد از پیامبر اسلام ( ص ) مردی به فضائل و سجایا ی حضرت علی ( ع ) را نخواهند یافت.
دشمن سر سختش معاویه پسر ابو سفیان بعد از شهادت حضرت علی ( ع ) در یک محفلی که فضایل آن حضرت مطرح شد، اشک در چشمانش جاری شد و گفتند؛
" مادر گیتی عقیم است که فرزندی چون علی ( ع ) را به دنیا آورد. [1]
حضرت امام حسن مجتبی ( ع ) فرزند برومند مولای متقیان ، بعد از مرگ پدرش ، و
در آن شب که مولی الموحدین حضرت علی ( ع ) ازدنیا رفتند، و وجودش به خلعت شهادت آراسته شدند، با دل شکسته، فرمودند:
�امشب مردی در گذشت که پیشینیان به حقیقت او نرسیدند و آیندگان هرگز مانند او نخواهند دید�.
همچنین حضرت امام حسن ( ع ) پس از دفن پدرش فرمودند؛
" به خدا قسم امروز جسم قرآن را دفن کردیم. "
منظور سخن آن حضرت این است، که در زمانی که حضرت علی ( ع ) زنده بودند، قرآن ناطق بودند، و اکنون که به فوز عظمای شهادت نایل شده است. بدن مقدسش بسان آیه های مجسم قرآن و به عبارت دیگر قرآن صامت و قرآن مجّسم ، در خاک دفن شده است. [2]
سخنان ان حضرت در پند و اندرز و گاه در دعاها برای افرادی که تحمل و توان دعاهای طولانی و موعظه های طولانی ندارند، سخنان آموزنده ای دارد، که مصداق واقعی، حدیث شریف "خیر الکلام قلّ و دلّ" است. [3]
به طور مثال در مناجات و در خواست از خداوند ، چنین فرموده است؛
الحمد لله علی کُل نعمتِِ
وَ اسئلُ الله من کُل خیرِِ
و َ اَعُوذُ بالله من کُل شَرِِ
واستغفرالله مِن کُلِ ذَنبِِ
در کتاب تنبیه الخواطر سخنی آموزنده ، از حضرت علی ( ع ) نقل شده، که متنش کوتاه و معنایش بسیار زیاد و کثیر می باشند.
آن حضرت چنین فرموده است؛
"من ارادالغنی بلا مالِِ
وَ العزّ بلا عشیرهِِ
وَ الطاعه بلا سلطانِِ
فَلیخرج من ذُل معصیت اللهِ
الی عزِّ طاعته
فانه واجد ذالک کُلّه"[4]
یعنی؛
" هرکه می خواهد بدون داشتن مال و ثروت، بی نیاز باشد، و بدون داشتن ایل و تبار، عزتمند، و بدون برخورداری از قدرت ، فرمانش برده شود، پس بایداز خواری معصیت خدا به عزت طاعت او در آید، در این صورت، همه آنها را می یابد. "
آن حضرت معصیت کردن در عالم هستی، که محضر خداوند می باشند، را خواری و ذلت انسان می داند ، تا آنجا که گناهان، موجب می شود فضائل و عوامل قدرت و ثروت و عزت و احترام را همه از دست بدهد. انسان گناهکار مدام خائف و اسیر و گرفتار و ژولیده و سرگردان است.
انسانی که دستورات خداوند را انجام می دهد، در حقیقت آن شیوه های رفتاری بافطرت آدمی سازگار و همنواست، و همان دستورات آموزشی و پرورشی عاملی برای قاعده مند زیستن بنی نوع بشر هستند. بنابراین با جانشین کردن اطاعت خدا به جای معصیت آن ، انسان قله های نیکوی دنیا و آخرت را فتح می کند، و زندگی سالم و موفقی خواهد داشت.
انسان وارسته و خداجو و متقی، بدون داشتن قدرت و ثروت ظاهری و به عبارتی بدون داشتن عِدَّه و عُدَّه، همه ی اشیاء و افراد، فرمانش را خواهند برد، واز وی اطاعت خواهند کرد، به عبارتی دیگر فرمانده ی اشیاء و اجزای عالم می شود. از طرفی نیز اگر انسان از معصیت خدا دوری گزیند، و در زیر پرچم با عزتِ حق، خالصانه بندگی خدا نمایند، گذشته از آنکه فرمانش در حیات فردی و اجتماعی مُطاع و رایج می گردد، در آن صورت ، حتی با نداشتن قدرت و ثروت و عشیره ، و داشتن همین اخلاق حسنه ورعایت تقوای الهی موجب می گردد، که قدرت و ثروت و احترام و حاکمیت بردلها را بدست آورد، و لشگری از دوستان و هواداران پیدا خواهند کرد. انسان متقی و خدا ترس، بدون داشتن عشیره و ساز و برگ دنیوی، قادر خواهد بود، که مواهبِ مختلف از جمله ، وجاهت، عزت، و ارزشهای دنیوی و اخروی را بدست می آورند.
اکنون ۱۴۰۱ سال قمری است، که آن استوانه ی زهد و عدل و تقوا به ابدیت پیوسته است، طبق فرمایش پیامبر ( ص ) هزاران جلد کتاب و مقاله و دلنوشته در فضیلت و گرامیداشت یاد و خاطره و عملکرد آن امام هُمام نوشته خواهد شد.
علی در عرش اعلا بی نظیر است
علی بر عالم و آدم امیر است
اوصاف علی به هر زمان باید گفت
این ذکر به پیدا و نهان باید گفت
منابع و پی نوشته ها:
[1] - سرویس افکار نیوز، کتاب طهارت روح به قلم حسین واعظی نژاد، صفحه ۱۹۳
[2] - نام کتاب را فراموش کردم ولی این سخن را در زمانی که به همراه برادرش امام حسین جنازه را شبانه دفن می کنند و صبح از یکی از دروازه های کوفه به شهر وارد می شوند و فردی می پرسد یا حسن ابن علی از کجا می آیید؟
حضرت امام حسن ( ع ) در پاسخ آن شخص، چنین سخنی را فرموده است.
احتمالا" منبعش کتاب "در مورد ویژگی های زندگی حضرت علی ( ع ) " بوده، که عباس محمود عقاد آن رانوشته، و سید جعفر غضبان نیز آن کتاب را ترجمه کرده بودند، و نگارنده در جوانی آن کتاب را مطالعه کرده است.
[3] - پیامبر اسلام ( ص ) می فرمایند:
خَیرُ الکَلامِ مَا دَلَّ وَ جَلَّ وَ قَلَّ وَ لَم یُمِلَّ
بهترین سخن، آن است که قابل فهم و روشن و کوتاه باشد و خستگی نیاورد.
"کافی، ج 2، ص 361، ح 1"
[4] - تنبیه الخواطر - ج۱ ؛ صفحه ۵۱



دل شکست از غم مرگت ای جوان



نگارنده: احمد لطفی

درهرماه یاپانزده روزی که از عمر ما می گذرد، شاهد خبری از زیر پوست مردم جامعه ی استان ایلام منتشر می شود ، که دلها را برای مدتی می شکند ، و ذهنها و عقلها متاءثر می کند.
این اخبار توجه ما را به سوی خودکشی فردی جوان یا نوجوان و یامیانسال، جلب می کند، که با مرگی ارادی و خودخواسته ، فرد آسیب پذیر خود را بسان پروانه ای مشتاق آتش، که به فنا و نیستی پروانه منجر می شود، خود را با نا امیدی از زیستن و حشر و نشر با آدم های زمان خویش، پروانه وار سوختن را برتداوم زندگی نکبت بار ترجیح می دهد، و خاندان و یا جامعه ای را به غم و درد وهجران و عزای خویش مبتلا می کند.
راستی چه بر سر ما آمده، که تعلیم و تربیت رسمی و غیر رسمی ماو صاحبان قدرت و ثروت و دولتهای رفاه آفرین قادر به جذب جوانان و بالا بردن طاقت و حوصله ی آنها در مواجه با سختی ها و نا کامی ها نیسند؟ روح و روان آنها به قدری، شکننده، و آسیب پذیر است ، که با تصمیمی انفجاری و احساسی، وجدان خانواده و جامعه و دولتمردان را به چالش می کشاند.
در اواخر ماه مبارک رمضان سال ۱۴۴۱ هجری قمری ، مصادف با اواخر اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۹ شمسی ، جوانی به نام محمد، از اهالی شهرستان دره شهر، وجودش را پروانه وار در آتش سوزانید، و مرگش ده ها پرسش برجای گذاشت. آیا مرگ مادرش که چند سال پیش اتفاق افتاد ، اراده و روح و روانش را در هم ریخت و پریشان خاطری اورابه این روز دچار ساخت؟
آیا ناتوانی در تطبیق خویش باجامعه، وی را دچار تعارص نقش کرده، و بیکاری و آینده ی تاریک پرده ی تاریک نا امیدی ذهن او را طوری مشغول کرده بود، که مرگ را بر زندگی فقر آلود و ناکام ترجیح داده بودند؟
آیا جامعه و محیط اجتماعی مقصرخودکشی شهروندان است؟
آیا نهاد خانواده و آموزش و پرورش مقصرند؟
آیا دولتهای رفاه قادر نیستند ، شرایط مساعد زندگی ، یا حداقل رفاه یعنی داشتن کار و شغل و تشویق کردن و کمک جوانان برای تشکیل خانواده ، و ارتقاء سطح بهداشت روحی و روانی و جسمی ، و ایجاد مسکن و. . . را برای افراد جامعه به وجود آورند؟
چه انگیزه ای، موجب شده جوانان به مواد مخدر رو آوردند ؟ و رفع مشکل خود را در آلوده شدن به چنان مواد افیونی می دانند؟
ده ها سوءال دیگر هم می توان مطرح کرد، و تحقیقی در این راستا تدوین کرد، اما کار ما از گریه گذشته، اطبای روحی و روانی و اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و حتی دینی ما نسبت به این آسیب اجتماعی ( خودکشی ) عملکردشان منجر به ریشه کنی این اپیدمی نشده است. البته خودکشی در سطح جهان وجود دارد، ولی استانهایی شبیه ایلام که وسعت جغرافیایی کمی دارند، واز لحاظ ذخایر زیر زمینی پتانسیل مناسب و خوبی نیز دارند، چرا فقر و فرار جوانان به کشورهای بیگانه و خودکشی و اعتیاد و قتل و . . . . باید وجود داشته باشد؟
مدیریت خرد و کلان جامعه، نیازمند یک نگاه ویژه و انسانی برای رفع چنین معضلی است.
بنابراین امرورز محمد جوان از اهالی روستای شیخ مکان، و توابع شهرستان دره شهر به هر انگیزه ی مادی یا معنوی ققنوس وار خود را با آتش کشت، وی نه اولین است و نه آخرین. باید چاره وتمهیدی اساسی اندیشید. بهزیستی و نهادهای مرتبط، خانواده ها و اشخاصی که مستحق کمک و مددجوی واقعی هستند، را شناسایی کنند ، تا بتوان از بروز وقوع چنان حوادثی جلوگیری کرد.
ان شاء الله


Ahmad Lotfi:
انا لله و انا الیه راجعون
باخبر شدم، استاد فرزانه و شاعر سترگِ غرب کشور ، جناب آقای حشمت منصوری جمشیدی از مفاخر غرب کشور به ویژه استان ایلام دعوت حق را لبیک گفته است. از قدیم گفته اند ، حرف بزنید تا شناخته شوید، استاد منصوری که از اعقاب نجبای ساسانی و بزرگان منطقه به حساب می آمدند، هر فردی فقط شعر پرمعنی و فضیلت" ای دل حیف نیه" را بخواند یا بشنود به عمق اخلاص و شجاعت و عرفان عملی این بزرگمرد غرب کشور پی می برد . به نوبه ی خویش، فقدان این مرد بزرگ در بین زمینیان را به اهل قلم و فرهنگ و نخبه های غرب کشور، به ویژه به راست قامتان ایلامی، وبیت معزز و بستگان ایشان تسلیت عرض می کنم.
ازخداوند بزرگ برای آن به حق پیوسته علو درجات، و برای بازماندگان و دوستداران و هواداران و آشنایان و اهل قلم و فرهنگ غرب کشور ، سلامتی و سعادت را خواهان و خواستارم.
با احترام و سپاس: احمد لطفی


"انسان و بلایا"



نویسنده : احمد لطفی


مقدمه:
دنیا در این ایام بس وحشتناک است. ترس ، دلهره، سرفه ، و درد شکم و سینه همه به مردم آلوده و نیمه آلوده فشار می آورد. ویروس کرونا ، مرگ سختی را رقم می زند. انسانها عمری به تفریح و آرامش نسبی و سلامتی و عبور از حوادث ، زندگی را سپری کرده اند، اما این روزها فشار مریضی و عملکرد تخریبی ویروس کرونا، کشنده و خانمانسوز است. امید است ، دست غیبیِ حق، مردم را از این امتحان سخت و شکننده نجات دهد.
آمین یا رب العالمین
انسان تا به بلایی دچار نشود، قدر عافیت را نمی داند. متون قرآنی مردم را به خداشناسی و انجام اعمال نیکو و صبر و استقامت و دعا و مناجات و توبه از خطاها دعوت می کند. قوم یونس پیامبر تا نشانه ی خشم خدا را ملاحظه کردند، فوری درهرکجا که بودند سر بر آستان حق سائیدند و از کردار بد خود توبه کردند، به همین خاطر از نزول بلا و نابودی نجات یافتند. ویروسی خطرناک به نام "کرونا" به هر دلیل میهمان ناخوانده ی ملل جهان شده است. راه حل های پیشگیری را هم متخصصان اعلام می کنند. این ویروس ایجاد کننده ی ترس در اذهان و افکار شده است، تا آنجا که فعالیت عادی دولتها و ملتها را دچار چالش کرده است.
عاقلان برای امان از دست آن ویروس به توصیه های متخصصان گوش می دهند. و به فکر اصلاح رفتار خویش می افتند. تا وضعیت را از آنچه هست وخیم تر نکنند.
درمتون مذهبی عواملی نامریی و مرموز برای بشریت ارتهاس ایجاد می کنند. در آنها حکمتهایی نهفته است، تا عقلای قوم به فکر چاره گرددند و معماها و مشکلات و بلایای بوجود آمده را مورد بررسی قرار دهند. گاه قدرت نمایی مشکل طوری است که افراد از درمان و چاره کردن آن عاجز و ناتوانند. گاهی نیز کشورها و تمام ظرفیت آنها درمقابل ویروسی کوچک عاجز و ناتوان هستند. عملکرد غلط ما در رفتار و کردار و عدم رعایت دستورات خداوند و پیامبران آن چنین بلایایی شکل می گیرند. وجه دیگر نیز قدرت خدا در قالب پشه های ریز نمرود کش و پرندگان کوچکِ "ابابیل نام" اصحاب فیل را به کام مرگ و ذلت می کشانند.
درهر صورت ، به قول شاعر؛
این عملهای همچو مار و کژدمت
مار و گژدم گردد و گیرد دُمت
این روزهای سخت و تلخ، یکی از آن روزهای هشدار دهنده برای به هوش آمدن و بیداری است، تا دست از خودخواهی و گناه و جنگ و شعارهای زشت برداریم. دولتمردان عالم به صلح جهانی فکر کنند. از کشتار و ترور و ناقص کردن آدمها از کوچک تا بزرگ دست بردارند. امروز شماها حاکم و مدیر جامعه هستید . از زیاده خواهی و استثمار ملل دست بردارید، از نابودی و تخریب زیر ساختهای همنوعانتان دست بردارید. ماهمه کشتی نشستگان یک کره در فضای لایتناهی هستیم. ضربات ما به این سفینه پژواکش همه را در بر می گیرد.
ویروسها غنی و فقیر نمی شناسند. اگر عرضه شوند، همه را تحت تاءثیر قرار می دهند. الان دولتهای قدرتمند هم در برابر ویروس کرونا احساس ضعف و ناتوانی و سردرگمی می نمایند. سازمان ملل متحد به این انسان کشی ها و روابط ناسالم بین ملل خاتمه دهد . تحصیلکرده هایی که صاحب قدرتند، دست از خودخواهی بردارند، وبرای همیشه در گلستان کردن جهان و ایجاد صلح پایدار تلاش نمایند. کاری نکنیم که اهداف پلید و نفس اماره و افسار گسیختگی شیطانی تمدن جهانی را تهدید به نابودی و نا امنی کند.
نگارنده از متخصصان وفضلای قوم پوزش می طلبم، زیرا آنها همگی بر توزیع عدالت و چاره ی عملی برای کاهش نابسامانی ها، و تخریب و صدمه زدن به این ویروس را مد نظر دارند. آنها برهمکاری متقابل دولتمردانِ دارای سیاست و کیاست و تدبیر و تخصص و. . . با مردم و شهروندان جامعه را مد نظر قرار داده و بر آن پافشاری می کنند. به عبارت دیگر دراین شرایط از زمان همکاری مردم با منتخبان خویش برای رفع مشلات پیش آمده، از ضروریات حیات اجتماعی است.
انسان و بلایا در طول تاریخ همواره ملازم همدیگر بوده اند، ولی چشم بصیر و عقل رشیدی که خداوند به انسان ارزانی داشته است. بلایا را دفع و یاخطرات ناشی از آنها را کاهش داده است. دراین مبارزه ی انسان با ویروس کرونا ، باز هم انسان پیروز میدان خواهد بود.
به امید سلامتی جامعه جهانی و کشور متمدن ایران زمین.


یادی از استاد اسماعیل خدایاری



نویسنده: احمد لطفی

دکتر گیاه شناس و سازنده ی داروهای گیاهی جناب استاد اسماعیل خدایاری، در دهه ی بیست قرن چهاردهم هجری شمسی متولد گردید. مادرش خواهر زاده ی کدخدا علی احمد خدایاری، و پدرش ملا محمد اسماعیلی از خواهرزادگان طایفه کرمشه بودند. استاد اسماعیل خدایاری، کودکی کم سن بود ، که مادرش را از دست داد. به رسم روزگار مدتی در نزد خانواده ی دایی مادرش کدخدا علی احمد خدایاری که از بزرگان سیمره و کدخدای آبادی هواسعلی بودند ، زندگی کرد . آن کدخدای بزرگ برای پسر خواهر زاده اش، یعنی اسماعیل شناسنامه گرفت و نام خانوادگی خودش را برای وی برگزید. بعد از آن که به سن پانزده سالگی رسید همراه اقوامی که در خرمشهر به کار گری می رفتند . ایشان نیز باخانواده ی دختر عمو و دختر خاله ی مادرش مر حومه ی مغفوره بانوگلاب رضائیان راهی خرمشهر شدند . در آنجا ضمن کار در خدمت اطبای ایرانی و خارجی که در بندر خرمشهر و گاه در سایر بنادر جنوب فعالیت می کردند.
از محضر آنها کسب سواد و معرفت و دانایی می نمودند.



تصویر دکتر اسماعیل خدایاری - صفحه ی درون جلد کتابچه

اسماعیل خدایاری در همان ایام سواد کلاسیک خود را تکمیل می کرد. وی به صورت تجربی زیر نظر اطبای گیاه شناس و داروشناسان آن زمان به درست کردن گیاهان دارویی مبادرت می ورزید . وی با علاقه و استعداد ذاتی ای که داشت، به راحتی انگلیسی صحبت می کرد، واصطلاحات پزشکی و مسائل بهداشتی را به دقت مطالعه و در کارخویش متبحر می شد. در حقیقت با طب کلاسیک و داروهای داروخانه در جوار اساتید خارجی و داخلی روز به روز بر دانائیش افزوده می شد.
ایشان بعد از انقلاب اسلامی دکترا در همان رشته ی مورد علاقه اش از دانشگاه آزاد اسلامی اخذ کرد. هرچند در طول سالیانی که به طور عملی زیر دستِ دکترهای مجرب تلمذ و شاگردی کرده بودند، واقعا" تجربه های بسیاری اندوخته بودند. درحقیقت یک دکتر گیاه شناس و داروساز گیاهی ماهری بودند.
زمانی که نگارنده در خرمشهر دانش اموز بودند، بارها با چشم خود ملاحظه کرده، که بیماران را در منزل ویزیت ، و معالجه می کردند.
ایشان در دهه ی پنجاه شمسی کتابچه ای تحت عنوان راهنمای ترک سیگار برای معتادین منتشر کردند. در آن کتابچه ی جیبی ضمن مضرات سیگار ، آن را عاملی مستقیم درمبتلاشدن افراد سیگاری به سرطان ریه و معده اعلام کردند. در آن جزوه بعد از انتقاد شدید از غذاهای مصنوعی و امراض ناشی از غذاهای شیمیایی ، به صراحت نوشته بودند ، "تا چند سال آینده دماغ کوتاه چشم بادامی وارد جامعه می شوند، و مردم را آلوده می کنند. "




در فرازی دیگر، یکی از اعمال پلید استعمارگران، را بوجود آوردن زلزله های مصنوعی اعلام کرده است. این کتابچه در اوایل انقلاب اسلامی یکبار دیگر منتشر شد. البته به علت زمان جنگ و حجم کم نوشته نام ناشر در کتابچه ذکر نشده است.
این مرد بزرگ با همت بلندی که داشته است، با وجود نبودن تعلیم و تربیت رسمی در منطقه ی سیمره، خود را بدون پشتوانه ی مادی به چنان موفقیت و سواد و دانایی و خدمتگزاری ای برای جامعه اش رسانیده است.
برخود فرض دانستم که یادی از این شخصیت طالب دانش و معرفت نمایم. که با پشتکار و اخلاص شخصیتی مفید برای جامعه ی زمان خود بوده و هستند.
استاد اسماعیل خدایاری بادختری از طایفه ی آزادبخت کوهدشت ازدواج نمودند و حاصل این ازدواج یک پسر ویک دختر شایسته می باشند. دکتر اسماعیل خدایاری در قید حیات هستند و هنوز خدمتگزار جامعه هستند.


Ahmad Lotfi:
Ahmad Lotfi:
سالروز تولد ذبیح الله دوران - حسین ( ع )
نویسنده: احمد لطفی
در سال سوم هجری - قمری ، یعنی ۱۴۳۸ پیش حضرت امام حسین به دنیا آمد ایشان پسر حضرت. فاطمه زهرا ء و حضرت علی ( ع ) ، و نوه ی ختم رسل و هادی سُبُل حضرت محمد مصطفی ( ص ) بودند، که با ایثار گریش در راه دین اسلام، دین اسلام را احیاء کردند.
حضرت سید الشهداء چراغ هدایت و کشتی نجات بشریت می باشند.
مردی که آن را مسیح دین اسلام، شجاع، و آمر به معروف و ناهی از منکر ، رسواگر منافقان و افشاگر سیستم نامشروع بنی امیه بودند. با قلت افراد به جنگ شرک و نفاق که دارای کثرت جمعیت بودند، مبارزه کرد و در میدان جنگ شربت شهادت نوشید، ولی تن به ذلت ندادند. مشتاق لقاء حق بودند و بشریت را مشعل راهنما، تا در تمام دورانها مسیر حق را در برابر باطل گم نکنند. آزاد مرد بود، و درس آزادگی دادند.
روحش شاد و راهش پر طرفدار باد.
این روز را که روز پاسدار از دستورات حق نامگذاری شده، به همه ی پاسداران طریق اسلام و اهل بیت آنها تبریک عرض می کنم.
اسعدالله ایامکم

Ahmad Lotfi:
"از اسب افتاد ولی از اصل نیفتاد"

روز چهارم شعبان سال ۲۶ هجری قمری از مادری شایسته به نام فاطمه ( ام البنین ) زاده شدی، پدرت اسد الله الغالب شیر خدا علی مرتضی بودند.
مادرت، مهر و وفا به امامان راستین به تو و برادرانت آموختند.
تاریخ از تو سقای کربلا و سردار رشید و علمدار نهضت کربلا یاد کرده است.
ای سردارشهید !
قامت رشید و دستان و بازوان مقتدری داشتی.
شما در راه دین خدا و امام راستین که برادرت امام حسین ( ع ) بودند، در کربلا از همه چیز خویش گذشتی، و در راه دین اسلام محمدی ( ص ) با منافقان و گمراهان جنگیدی. تیرجفا دستانت را قطع کرد و مشک سقائیت را دریدند. دشمنان خونخوار باعمود آهنین سرت را نشان گرفتند، از اسب بر زمین افتادی ولی از اصل و نجابت و دلاوری و غیرت و فتوت و جوانمردی هرگز نیفتادی. قرنهاست که انسانهای آزاده و جوانان رشید و دلاور به تو اقتدا می کنند و در رکاب رهبر راستین زمان خویش مبارزه می کنند و بی سر و دست به یاد تو درخون می تپند و شهید راه عزت و مردانگی و حق طلبی می شوند.
بعد از سالها که از آسمانی شدنت می گذرد، آزادگان مدافع حق یاد ترا فراموش نکرده اند و سالروز مرگ سرخ و شهادت تو را " روز جانباز" یعنی روز ایثار و پرپر شدن در راه خدا نامیده اند.
سالروز تولدت را گرامی می داریم و به تمام جانبازان و خانواده های صبور شان این روز را تبریک می گوئیم.
ای آزادگان بزرگ لطفکم مزید
درود بر شما و لعنت بر یزید
احمد لطفی - ۱۳۹۹/۱/۹

Ahmad Lotfi:
"سالروز تولد سید العارفین"
سید الساجدین، حضرت علی ابن الحسین ( ع ) در روز پنجم شعبان المظفر سال ۳۸ ه. ق در مدینه به دنیا آمد. برخی نام مادرش را شهربانو دختر یزدگرد سوم ساسانی می دانند. آن حضرت در کربلا بنا به مصلحت خداوند بیمار شدند. در آن حادثه و تراژدی غمناک به اسارت سپاه ستمگر یزیدِ اموی در آمدند. بعد از شهادت پدر بزرگوارش به امامت جامعه رسید. آن مرد خدا که عارف راستین بود، و مدت ۳۴ سال امامتش را به دعا و عبادت خداوند یکتا پرداختند.
وی که مهربانی، صلابت، شرم و حیا از ذاتش قابل ملاحظه بودند. رساله ای در باب حقوق اشیاء و موجودات نوشتند. از طرفی نیز کتابی به نام صحیفه ی سجادیه نوشتند که او را خواهر قرآن لقب داده اند، همانطور که نهج البلاغه را برادر قرآن می دانند.
این سید و امامِ اسماعیل نسب، که از خوبان و نیکان روزگار بودند. با دختر شایسته ی امام حسن مجتبی ( ع ) ازدواج کردند و حاصل این ازدواج اعجوبه ی خلقت و شکافننده ی دانش حضرت امام باقر ( ع ) بودند. که هشت امام آخر شیعیان جهان از مادر جدشان امام حسن، و از لحاظ پدر جدشان امام حسین ( ع ) می باشند.
اکنون که سال ۱۴۴۱ ه. ق می باشد. حضرت امام زین العابدین ۱۴۰۳ سال پیش، متولد شده است. سالروز تولد آن امام بزرگ را به شیعیان و موحدان عالم تبریک عرض می شود.
والعاقبه للمتقین
احمد لطفی - ۱۳۹۹/۱/۱۰

Ahmad Lotfi:
شادروان بانو مرضیه نیکو نهادحسینی
نویسنده : احمد لطفی

مرگ با وجود آنکه قانونی پذیرفته شده است، و همه آنرا در زمان مقرر درک خواهند کرد، ولی مرگ بزرگان سخت و شکننده است، به ویژه مرگ مادران ، برای فرزندانشان تا زنده اند ، فراموش نشدنی است.
زنده یاد بانو نیکو نهاد اصالتا" جزو ایل زنگنه ی کرمانشاه بودند. وی از پیشکسوتان فرهنگی بودند، که با شادروان سهراب یاری فرهنگی شایسته و کاردان و رشید و مهربان ازدواج کردند. آنها چنان باهم مهربان و با صدق و صفا زندگی کردند، که خوشبختی و جذبه ی زندگی خوب وشیرین آنهازبان زد فامیل بودند. وفا داری و عشق آنها به همدیگرچنان بود، که با کمتر از شش ماه این دو فرهنگی بزرگوار به ابدیت پیوستند.
سهراب یاری و همسرش بانو مرضیه نیکونهاد برای محله شان همسایگان خوبی بودند.
پیام های همکاران فرهنگی و مردم این شهر همه از فضائل این زوج گرانمقدار به ویژه شادروان بانو مرضیه ی نیکونهاد مطالب ارزنده ای مرقوم کردند.
نگارنده به یاد دارد، که چگونه این بانو و همسرش با اقوام نهایت مهربانی و صله ی رحم به جا می آوردند.
این بانو مانند نام خانوادگی اش، واقعا" باطن و ذات نیکویی داشتند. شاگردانش هم در فضای مجازی، دلنوشته های ارزشمندی از زوایای رفتاری و شخصیت اجتماعی و فرهنگی این بانو را ابراز کردند، که برآیندِ سخن آنها فقط بزرگ منشی و تقوا و انسانیت و میهمان نوازی و خوش برخوردی و روابط اجتماعی شایسته ی این معلم و فرهنگی برجسته را بیان می کنند.
روحش شاد و گرامی باد


"یادی از نسل گذشته"



نگارنده: احمد لطفی

انسانها به تعبیر حضرت علی ( ع ) ، فرزند زمان خویش هستند. بدین معنا آنها محصول فرهنگ ، ادبیات، نگرش و . . . و در یک کلام؛ محصول جامعه ی زمان خویش هستند.
نسل گذشته، نسل کار و تلاش و سختی کشیدن و تلاش با معنا بوده اند. آنها پزشک و روحانی را محرم دردهای جسمی و روحی خویش می دانستند. البته دربرخی از مناطق مطربان و هنرمندان که نقش شادی آفرین در زندگی مردم داشتند و خود بانی سلامتی ورزشی رقص و دل به سماع و چرخ زدن از فرش تا عرش را یدک می کشیدند . هم طوری صمیمی با مردم بودند. که وجود عنایت مردم و رجوع افرادی که با ساز آنها دلشان را کوک می کردند. آنها را بر سر شوق می آورد ، که بازنه و سازنه وجودی همنوا و یکپارچه می شدند، که شادی محفل و عروسی و جشن را صد چندان می کردند.
نسل گدشته دلهای پاکی داشتند. در غم و شادی تشریک مساعی داشتند. آنها برای رفع مشکلات همیاری و همکاری داشتند. اگر گوسفندی از گله ی همسایه گم می شد یا دزد بر رمه می زد، و تعدادی از رمه ی اسبها یا استرها را می دزدید، همه به هم کمک می کردند تا آن گوسفند را بیابند و به تعقیب دزدها می پرداختند، تا آنها را دستگیر کنند، و تحویل قانون بدهند و گاه نیز خودشان مجرمان را مجازات می کردند.
نسل گذشته مبتکر تعاونی های سنتی مانند؛ شیر وهره، گَل درو، لای روبی نهرها، و همیاری در امور زراعی و دامی که اهل قلم به زیبایی به آنها پرداخته اند.
آنها از لحاظ اقتصادی وضعیت خیلی مرفه و بالایی نداشتند ، ولی هرچه داشتند، بین خودشان تقسیم می کردند. نسل گذشته، در امور سنتی و تعلیماتی که به آنها آموخته بودند، بسیار دقیق عمل می کردند. انها حرمت نان و نمک را پاس می داشتند . و در بین آنها احترام به افراد مُسِن رواج داشت به اصطلاح امروزی بزرگی و کوچکی را متوجه بودند.
به سادگی، حرمت فی مابین و آبرو و عزت همدیگر را زیر پا نمی گذاشتند و یکدیگر را خوار و زبون و بی مقدار نمی کردند.
نسل گذشته به عهد و پیمان و قول و قرار و رعایت اصول انسانی و ادب و اخلاق و خیر خواهی و میهمان نوازی نسبت به همدیگر پایبند و متعهد بودند.
نسل گذشته با روحانیون بسیار صمیمی بودند، لا اقل در محل سیمره، روحانی وارسته ای به نام حجت الاسلام شیخ هادی رحیمی صیمره ای وجود داشت. که مردم این دیار وی را به آبادیشان دعوت می کردند. و زنان و مردان و بچه ها از محضرش بهره می بردند . هرکس سوءالی مطرح می کرد با زبان محلی پاسخشان را می داد. در پلنگ آباد سابق ( بهشت آباد کنونی ) بیشتر به منزل حاج امیر خان ابدالبیگی و در پشته فرهاد آباد به منزل سید ابدال حسینی و سید پنجشنبه طاهری و در روستای غارت مالگه بیشتر به خانه ی علی ابدال خدایاری و در غلام آباد بیشتر به منازل عبود مقصودی و عادل حسن بیگی می رفتند. البته نگارنده چند روستا را به عنوان نمونه ذکر کرده است. وی برای نشر معارف دینی و مذهبی از دشت چمران ( بان باباجان ) تا بدره را به کار ارشاد و تبلیغ مسائل اجتماعی و دینی مبادرت می ورزیدند.
تفاوت نسل گذشته با امروز بطور خلاصه عبارتند از؛
۱ - در گذشته شکاف و تفاوت نسل ها کمتر از شکاف نسلها در دنیای مدرن است.
۲ - در گذشته فرزندان از پدر و مادر پیر و گاها" بیمارشان حمایت و حراست می کردند، و آن را وظیفه ی خود می دانستند. اما امروزه با اولین مشکل جسمی و روحی برای افرادبزرگتر، فوری روانه کردن آنهابه سالمندان، و سازمانهای مددکار را در دستور کار خود قرار می دهند.
۳ - نسل گذشته ، در تداوم زندگی، نقشهای واقعی تری را ایفا می کردند. آنها با دوستانشان بازی می کردند. با در و همسایه مراوده و سلام و علیک، و به محله شان احساس تعلق بیشتری داشتند، اما نسل امروز با فضای مجازی و وسایل بدون روح مسابقه ی شطرنج و فوتبال و. . . . و ده ها بازی و سرگرمی را انجام می دهند. آنها در قبال همسایه و محله شان تعلق خاطر کمتری دارند.
۴ - نسل گذشته در همسر گزینی ، به راءی و نظر والدین و بزرگترهایشان، بیشتر اهمیت می دادند، و بعد از ازدواج کردن صبر و حوصله ی زیادتری داشتند، آنها با سختی ها و مشکلات دست و پنجه نرم می کردند . و راهی برای سعادت و خوشبختی در زندگی مشترک بدست می آوردند.
اما نسل امروز، به استقلال فکری و هوای نفس، و راءی و نظر خود بیشتر توجه دارند، متاءسفانه با دیدن چهره ی حقیقی زندگی و وجود مشکلات و رنجهای اول زندگی ، فوری جا خالی می کنند و اظهار عجز و ناتوانی در زندگی مشترک می نمایند ، و دخترها و زنان جوان فوری مهریه را به اجرا می گذارند، و پای آنها به پاسگاه و دادگاه باز می شود، و کارشان به طلاق و گاه سرگردانی بچه ها یشان کشیده می شود. البته طلاق برای بن بستهایی است که بعد از حداقل هشت سال زندگی کردن مشترک است و زوجین یا یکی از آنها قادر به همنوایی، و اداره کردن زندگی مشترک نیستند. به عبارت دیگر، آنها از بلوغ فکری و اجتماعی و صبر و حوصله و توان اقتصادی برای اداره و ساماندهی زندگی مشترک برخوردار نیستند.

۴ - شعر و ادبیات و گفتمان نسل گذشته، در مراودات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و خانوادگی و. . . نسبت به نسل کنونی از حجب و حیای بیشتری برخوردار بوده است. نسل جوان عریانتر و بدون رودر بایستی، و ملاحظه ی بزرگتر حرف دل خود را می زنند و گاه به کرسی می نشانند.
۵ - نسل گذشته با تکنولوزی ساده سر وکار داشتند، ولی نسل کنونی با وسایل مدرن و پیچیده تری سر و کا ر دارند.
این موضوع گسترده و پیچیده است، و از حو
صله ی این نوشته خارج است به همین خاطر نگارنده به این خلاصه ، اکتفا کرده است.


یادی از سردار حاجیوند



نگارنده: احمد لطفی

سردار محمد حاجیوند را باید فرزند انقلاب اسلامی و امام خمینی ( ره ) دانست. چون در ابتدای جوانی بود که خدمت خود را در سپاه و بسیج ناحیه ی دره شهر آغاز کرد. الحق سردار و افسر رشیدی از خانواده ای اصیل بودند. عمویش مرحوم زنده یاد کدخدا یار علی حاجیوند بزرگ طایفه ی جلودار و رماوند بودند. اجداد آنها به والیان پیشکوه و پشتکوه که جزو مرزداران کشور ایران بودند، خدماتی در سابقه و حافظه ی تاریخی طایفه شان معمرین نقل کرده اند.



تصویر حاجیوند، سردار پر افتخار و مردمی شهرستان دره شهر

سردار حاجیوند بسیار متین و مردمدار بودند. ایشان گاها" برای شرکت در جلسات و یا شبها برای امنیت جامعه، ومنازل شهروندان، با همرزمش، سردار علی نجات شفیعی به گروه های مقاومت و پست بندی افراد برای امنیت شهرستان دره شهر و پایگاه های فعال در کوی طالقانی و روستاها ی اطراف سرکشی و بازدید می کردند.
الحق و الانصاف ، سردار حاجیوند فردی وظیفه شناس و متدین و پیرو رهبری و در وظیفه ای که به عهده داشت، بسیار جدی وزحمتکش بودند . وی در گرما و سرما و شبانه روز هرجا که وجودش لازم بود با آن جیپی که در اختیار داشت، همواره درخدمت به جامعه فعالیت می کردند. نگارنده شاهد خدمات ارزنده ی ایشان در زمان دفاع مقدس بوده است.
روحش شاد و یادش گرامی باد


Ahmad Lotfi:
.


🔸"سیزده به در" یا "سیزده به تو"؟

✍ احمد لطفی|مدرس دانشگاه

مراسم سیزده ی فروردین، یعنی؛ "سیزده به در" و "سیزده به تو" هم مانند هر پدیده ی اجتماعی و رفتاری از قواعدی تبعیت می کند، قدیم ها طوایف لک زبان می گفتند؛

" گریوه روژ خوشی مَیتی"
یعنی؛ "گریه روز خوبی می خواهد. " اگر هوا بارانی یا برفی باشد عزاداری در آن شرایط بر صاحبان عزا و افرادی که برای فاتحه خوانی بر سر مزار می آیند، نیز دشوار و سختی خود را دارد، و اگر مردم کمی برای فاتحه خوانی و اعلام همدردی به درب منازل یا برسر قبر و . . . بروند، صاحبان عزا ناراحت نمی شوند. الان که ویروس کرونا همه را زمین گیر کرده است، مراسم تشییع جنازه و فاتحه خوانی و حضور مردم را بسیار کم رنگ و تا حد نزدیک به صفر رسیده است بنابراین رسم سیزده ی فروردین هم بستگی به شرایط اجتماعی و موقعیت سلامتی دارد.
حفظ جان واجب است و طبق قرآن انسان نباید به دست خود، خویشتن را نابود کنند. دراین شرایط از زمان که ویروس کرونا ما را مجبور کرده که فاصله ی اجتماعی را رعایت کنیم و در منزل خود بمانیم ، راه عاقلانه تری است پس "سیزده به تو" کاربرد حقیقی پیدا می کند. بنابر این در شرایطی که هوا متبوع و دورهمی در دامن طبیعت امری سفارش شده و لذت بردن و خلق کردن خاطره در روزی برای آشتی انسان و بهره برداریش از طبیعت اعلام شده است کاری پسندیده است و " سیزده به در" معنای خود را به ما تفهیم می کند. سال ۱۳۹۹ شمسی، سفارش حکما و علمای قوم آن است که در منزل بمانیم و سیزده را در منزل و درون حیاط خانه هایمان گرامی بداریم و از آن روز لذت ببریم. بطور مثال از غذای جسم و غذای روح مانند مطالعه کردن کتاب و شعر و . . . هردو استفاده کنیم.





"سیری در زندگی سردار حاج محمد حاجیوند"



گرد آورنده: احمد لطفی

مقدمه:
گذشت روزگار، عملکرد خوب برخی از خانواده ها و انسانها ارزشمند را آشکار می کنند.
درحقیقت گذر زمان ، موجب می شود، که افراد باتجربه و با اصالت، در سطح محیط اجتماعی، و حوزه ی فرهنگی منطقه ی خویش، و یا حتی در سطح ملی و بین المللی مطرح و معرفی شوند. چنین آدمهایی حداقل ، با خدمات و فعالیتهای مثبت شان، محیط جغرافیایی و محل زندگی خویش را تحت تاءثیر قرار می دهند.





تصویر جناب آقای اقبال حاجیوند، پدر مهندس حمزه حاجیوند



تصویر سردار حاج محمد حاجیوند

یکی از طوایف، و خانواده هایی که در سطح استان ایلام ، لرستان و کرمانشاه دارای ردپای مشخص هستند، و برخی از آنها در تهران پایتخت کشور ایران نیز دارای نام و نشان هستند، طوایف جلودار ، و رماوند، و خاندان حاجیوند را می توان به عنوان مثال ذکر نمود. البته انسانهای بزرگ تربیت شده ی خانواده های بزرگ هستند، که در معرض تعلیم و تربیت سازنده واقع شده اند. همچنین نقش محیط اجتماعی و ژنتیک نیز در این راستا بی تاءثیر نبوده است.
سردار حاج محمد حاجیوند ، پدرش را در سن طفولیت ازدست داد و از نعمت پدر محروم گردید. اما وقتی که پدر سردار حاج محمد حاجیوند که برادر کدخدا یارعلی حاجیوند بودند، ازدنیا می روند، و مادرش نیز بعد ازمدتی به یکی از اقوام پدرشان شوهر می کنند، و دارای پنج پسر و دو دختر می شوند. بنابراین سردار حاج محمد حاجیوند، دارای پنج برادر و دوخواهر ناتنی می باشند.
کدخدا یارعلی حاجیوند، سرپرستی محمد تنها فرزند برادرش را با کمک خانواده اش بر عهده می گیرند.
کدخدا یارعلی حاجیوند از کدخدایان و بزرگان سیمره بودند.
وی از افراد مدافع حق و حقوق جامعه بوده، و بالفظ شیرین لری رماوندی، و لبخند هنرمندانه ی خویش، با طنز خواسته ی خود ، و جامعه را مطرح می کردند. نگارش سخنان و حرکات آموزنده ی کدخدا یارعلی حاجیوند، با آن زبان شیرین و طنازش، فرصت و زمان دیگری را طلب می نماید.
سردار پاسدار حاج محمد حاجیوند و هم سن و سالهایش ، مصداق واقعی سخن زنده یاد، امام خمینی رهبر فقید انقلاب اسلامی ایران بودند، که در سال ۱۳۴۲ شمسی در پاسخ به سردمداران حکومت پهلوی فرموده بودند ؛
" یاران من یا طفلند یا در پشت پدران خویش هستند. "


تصویر جوانی سردار محمد حاجیوند، هنگامی که در شهرستان دره شهر خدمت می کردند.

سردار محمد حاجیوند، درعنفوان جوانی بودند که برای دفاع از انقلاب اسلامی و مرزهای کشور ، به عضویت سپاه پاسداران در آمدند.
سردار حاج محمد حاجیوند ، بدنی ورزیده و قیافه ای رشید و ورزشکارانه داشت. در حقیقت ایشان یکی از پهلوانان واقعی خطه ی سیمره بودند. باوجود نجابت و مردمداری، قدرت جسمی بالای ایشان زبانزد خاص و عام بودند. لازم به ذکر است، قدرت فیزیکی و روح پهلوانی ایشان بیشتر در راه احقاق حق دیگران مورد استفاده قرار می گرفت . با وجود قدرت بدنی زیادی که داشت، وهمچنین در سیستم جمهوری اسلامی، دارای پست نظامی برجسته ای نیز بودند، ولی هیچگاه از قدرتش سوء استفاده نکردند. وی دارای روحی لطیف و مهربان و گشاده رو و متبسم و مردمدار بودند.
ایشان گذشته از خدمت در بسیج و سپاه پاسداران دره شهر، همکاران و دوستان ارزشمندی چون سرهنگ شفیعی و فاضلی و هاشمی و پالیزبان و. . . داشتند، که هرکدام از آنها از پاسداران شایسته ی خطه ی سیمره بودند.
سردار محمد حاجیوند، دارای دو دختر و دو پسر هستند، یکی از پسرانش قاسم حاجیوند می باشد ، که دانشجو بوده و در بازار تهران فعالیت می کنند. قاسم متاءهل بوده و دارای یک پسر و یک دختر می باشند.
پسر دیگرش رضا حاجیوند، که در سپاه پاسداران تهران خدمت می کنند.
ایشان نیز متاءهل هستند و دارای یک پسر می باشند.
دختر بزرگش زهراء حاجیوند متاءهل، و "خانه دار" بوده، و دارای یک پسر و یک دختر می باشند.
دختر کوچکش مریم نام دارند، ایشان مجرد بو ده، و همراه مادرش در تهران زندگی می کنند.
انتقالی گرفتن سردار حاجیوند به تهران:
ایشان نیرویی جهادی بودند ، که در جبهه و پشت جبهه خدمات بی وقفه ای داشته است.



تصویر سردار حاجیوند در اواخر عمربه همراه دوستان از جمله پسر عمویش مهندس حمزه حاجیوند که با کت و شلوارتقریبا" سفید - نفر اول



تصویر سردار سر افراز اسلام - شادروان حاج محمد حاجیوند

سردار حاج محمد حاجیوند بیش از شصث ماه بطور مستمر در جبهه های حق علیه باطل ، به عنوان فرمانده، در خط مقدم خدمت خالصانه در پرونده ی وی ثبت و ضبط است. آن سردار جان برکف، جانباز فیزیکی و شیمیایی بودند، با آنکه یکی از فاتحان منطقه استراتژیک کله قندی بودند و یکی از بزرگواران و شاعران ملکشاهی در توصیف رشادتهای سردار حاجیوند و همرزمانش اشعاری سروده بودند. اما شیمیایی شدن جسم نازنین سردار حاجیوند، چند سال بعد از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، ایشان و خانواده اش را مجبور کرد ، به تهران بروند، تا تحت درمان واقع شوند. سردار رشید جبهه های حق علیه باطل ، خود را به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهر ری منتقل نمودند و در آنجا به آموزش نیروهای نخبه و توانمند پرداختند.
در اواخر خدمت نقاهت وی شدیدتر شد و این جانباز سرفراز بعد از چند سال نقاهت و درد کشیدن نهایت دعوت حق را لبیک گف

تند، و به دوستان و همرزمان شهیدش پیوستند.
د یکی از خصلتهای سردار حاج محمد حاجیوند ، مردمداری و گره گشایی از مشکلات مردم بود.
ایشان با وجود مشغله های نظامی، ولی در بیشتر مواقع به مردمداری و رفع مشکلات و اختلافات و در گیری های مردم منطقه مبادرت می ورزیدند.
وی با شیوه ی کدخدامنشی ، که از بزرگان خود به ارث برده بودند، گرفتاریها و اختلافات مردم را حل و فصل و رفع و رجوع می کردند. یاد چنان انسانهای دینداری که به حِل و عِقد مشکلات مردم می پرداختند، به خیر و شادی باد.
الان کانال صدای سیمره با مدیریت آقای مهندس حاجیوند، تداوم حق طلبی و مردمداری خاندان حاجیوند است که به شیوه ی زمان پسند، و مدرن مبادرت به رساندن صدای حق طلبانه ی مردم ، و مشکلات جامعه ، به گوش مسئولین محترم می باشد.
یاد سردار حاج محمد حاجیوند را گرامی داشته، و از خداوند متعال برایش غفران و رحمت و علو درجات را خواستاریم.



مختصری در باره ی دین و تمدن عیلام



گرد آورنده: احمد لطفی

تمدن عیلام در شرق بین النهرین، و قسمتی از سر زمین مقدس ایران به مرکزیت شوش ( انزان ) در ۲۷۰۰ سال قبل از میلاد تا ۵۳۹ قبل از میلاد حکومت کردند. حاکمان تمدن عیلام با حاکمان پیش از خود ۲۶۶۱ سال حکومت کرده اند. البته تمدنهای بین النهرین همواره با حکومت عیلام مبارزه می کردند، تمدن عیلام در سال ۶۳۹ قبل از میلاد از آشور بنی پال شکست خوردند. در مجموع هرگاه از حکومتهای بین النهرین شکست می خوردند، از فرهنگ و دین و آئین آنها تا حدودی تاءثیر می پذیرفتند. اقوام مهاجم گاها" دست به غارتگری و چپاول می زدند، و امکانات تمدن عیلام را با خود به بین النهرین می بردند، بطور مثال برخی از خدایان آنها در شوش و برخی معابد سایر شهرهای وابسته به تمدن عیلام مورد تقدیس قرار می گرفتند.
عیلامی ها به شدت به مقام زنان و خدایان زن احترام می گذاشتند. عیلامی ها مار را که ریشه در جادو دارد، را [نیز] تقدیس می کردند. ( هینتس :۵۱:۱۳۸۹ )
به عبارتی دیگر؛ " در زندگی انسان عیلامی، دین برهمه چیز سیطره داشت. "[1]
درتمدن عیلام، به عالم زیر زمینی و عالم قبر و زندگی اخروی ایمان واثق داشته اند. تا آنجا که برای هر میت ولو فقیران جامعه ، کوزه ای پر از آذوقه زیرپای مُرده قرار می دادند. برای اقشار رده بالا مانند پادشاهان و روحانیون و افراد متولی معبدها وقتی می مُردند، بیشتر رسیدگی می کردند و حتی در اطراف قبورشان آب جاری می کردند.
ایلامی های باستان برای خدایانشان در معابد نگهبان داشتند، وپادشاه و زن پادشاه جداگانه هر روز یک گوسفند یا گاو پروار برای خدایان در معابد نذری می فرستادند. از طرفی مردم هم نذورات خود را به معبد هدیه می کردند. و روحانیون معبد، برای ثبت و ضبط و نگهداری نذورات و گاه قربانی کردن حیوانات نذری فعالیت می کردند.
برخی از روحانیون و متولیان معبد مسئول ذبح حیوانات نذری بودند، و سکوهایی برای قربانی در معبد داشته اند. در هرصورت، در طول حکومت پادشاهان و شهریاران عیلامی ۳۷ خدا مورد پرستش واقع می شده است. البته هر منطقه ای به یک یا دوخدا از آنها اعتقاد داشته اند، وبیش از دو یا سه مادر خدا ( ایزد بانو ) را پرستش نمی کرده اند. در هزاره ی سوم قبل از میلاد ایزد بانوان عیلام بدون رقیب بودند ولی از هزاره ی دوم خدایان به شکل"مرد" می شوند . به عبارتی دیگر مادرسالاری در عیلام روبه افول گذاشت، هرچند برخی از مردم معتقد و موءمن به خدایان زن ( ایزدبانوان ) ولو در خفا ایمان داشتند و به آنها احترام می گذاشتند.
( اقتباس از؛ هینتس: ۱۳۸۹: ۵۳ )
واقعیت این است که تمدن ایلام در هاله ای از ابهام است، هرچند معابد و لوح های گِلی و منقش و آثار بسیار بزرگی از خود بر جای گذاشته اند . آنها با تمدنهای بین النهرین جنگهایی داشته اند، به همین خاطر آن تمدنها مانند تمدن اکد و بابل و آشور و. . . سخنان بدی در باره ی عیلامی ها و خدایانشان به کار برده اند. آنها نفرت و ادبیات زشتی را در مورد عیلامی ها برروی الواح نوشته اند، و باستان شناسان آن را به ما رسانده اند .
روءسای معبد شبهاافرادی را برای حفاظت از اموال معبد به معبد می فرستادند. تا هم مناجات کنند و هم به تندیس خدایان احترام بگذارند. از طرفی مردم هم نذورات خود را به معبد هدیه می کردند و روحانیون معبد برای ثبت و ضبط و نگهداری و گاه قربانی کردن ندورات مردم فعالیت می کردند.
آشور بنی پال در حمله اش به شوش و ماداکتو در سالهای ۶۳۹تا ۶۴۵ قبل از میلاد این حکومت متمدن و ارزشمند را متلاشی کردند. گرچه بعد از مدتی عیلامی ها تا سال ۵۳۹ قبل از میلاد دوام آوردند. ولی هیچگاه به رونق سابق خود برنگشتند.
منابع و پی نوشته ها:
[1] - هینتس، والتر - شهریاری ایلام، ترجمه ؛ پرویز رجبی - نشر ماهی - چاپ دوم - سال ۱۳۸۹
۲ - استفاده از رایانه


Ahmad Lotfi:
Ahmad Lotfi:
امید و انتظار
نگا رنده: احمد لطفی

متون دینی ادیان به ویژه دین مبین اسلام، وهمه ی دانایان و فلاسفه و علمای راستین ، بشریت را به نور امید و امیدواری دعوت کرده اند.
آن رنج کشیده ها و مریضهایی که در بستر بدون طبیب رنج می کشند ، به سلامتی ونجات از مریضی ها و درد هاو رنج ها امید بسته اند.
آنها که درتب می سوزند و گاه هذیان می گویند، ضمیر باطنی و یا پرستارانشان آنها را به سلامتی و پایا ن مریضی امید و نوید می دهند.
ازطرفی نیز انسان هابرای تداوم حیات میل به تلاش و امید به بقاء دارند.
در این نوشته، اعتراف و درد دلی با منجی عالم هستی، حضرت ولی عصر ( عج ) ارائه می گردد. که به ما دور افتادگان از راه صراط مستقیم، نوید هدایتی دهند و ما را از بیراهه به راه بکشانند. همچنین بسیاری از ما هواداران ناجی ، شعار می دهیم و قدمی عملی برنمی داریم. نگارنده خجالت است، که برای زمینه سازی در ظهورش هیچ کار مفید و سازنده ای انجام نداده است.
اگر کلاه خود را قاضی کنیم تمام ادیان و آئین ها و نحله های فکری به یک یاچند ناجی اشاره کرده اند. اگر مسیحیان منتظر ظهور حضرت عیسی ( ع ) به عنوان ناجی هستند و اگر زردشتی ها منتظر سوشیانس منجی هستند و اگر و هزار اگر . . . هر ملت و امتی از منتظران ناجی عالم بشریت سخن سرایی کرده اند، همگی بیانگر یک حقیقت مهم است، به عبارتی دیگر، خبری در راه است. مامسلمین که وارث دین کامل آخر الزمان هستیم ، و پیامبر اسلام ( ص ) برگزیده ی خداست، که اوصاف آخرین وصی اش حضرت مهدی موعود ( عج ) را بارها فرموده، و ما را امیدوار کرده است، که امام زمان و ناجی انسانها، مانند خورشید زیر ابر نافع میباشند. آن حضرت، به شما خیر و سعادت می رساند. وی در فرازی دیگر فرموده اند؛ اگر یک روز از عمر دنیا باقی مانده باشد، خداوند آنرا آنقدر طولانی خواهد کرد، تا قائم آل محمد ( ص ) قیام نمایند و جهان هستی را پر از عدل و داد نمایند.
ای امام بزرگ و ناجی رسالت پناه !شرمنده ایم، آنقدر شبهه ایجاد کردند، و آنقدر از زندگی سایر امامان علمی صحبت کردند. که شمارا درقالب شعار و روضه و مولودی بیشتر معرفی کردند. حال آنکه سخنان و پیامهایت به نواب اربعه علامتها و نشانه های طریق الی الله بودند، تا ما راه را و حقیقت و حقانیت دین آخر الزمان را فراموش نکنیم.
درشناخت آن حضرت گاهی افراط گری شد، و عده ای گفتند باید ظلم را گسترش دهیم ، تا آن حضرت زودتر ظهور کند ، و عده ای گفتند ؛ برای اجرای دستو رات خدا و زمینه سازی ظهور حضرتش باید پاکی ها و نیکو کاری را رواج دهیم. تا جهان آماده و پذیرای ظهورش گردد.
شیوه ی دوم راه نجات از بن بستهای زندگی است. امیداست ، خداوند زمینه ی ظهورش را فراهم نمایند.


"ایامی سخت و فراموش نشدنی"



گرد آورنده: احمد لطفی


ویروس" کرونا" یا "کووید ۱۹" ( covid - 19 ) در دو ماه آخر سال ۱۳۹۸ شمسی وارد سرزمین ایران شد، وزیر بهداشت کشورجمهوری اسلامی ایران ، جناب آقای دکتر ده نمکی، که امروز مورخ ۱۹ فروردین ماه ۱۳۹۹ اعلام کردند، با رعایت فاصله ی اجتماعی خطر ابتلا به این ویروس ، در پایان اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۹ شمسی [کاهش]یا پایان می یابد.
گسترش این ویروس در بیش از دویست کشور جهان، باید آن را اپیدمی حال حاضر و یا قرن ۲۱ میلادی تلقی نمود. بعد از نسل ما در مورد این ویروس کشنده تاریخ علوم، و پزشکان و جامعه شناسان و مورخان و سیاسیون و. . . از آن بیشتر سخن خواهند. گفت، گرچه عده ای سختی ها و هجوم این ویروس "وبا" گونه را بسیار نکوهش کرده اند و خیلی از ما ایرانیان در پایان سال ۱۳۹۸ شمسی اعلام می کردند؛
" ای سال بری و برنگردی"
یعنی سال ۱۳۹۸ را سالی سخت و شکننده و بیمار گونه برای کشور ما بودند.
از جنبه ی دیگر که به موضوع ویروس کرونا نگاه می کنیم ، فرمولی از راه های مرگبار الهی ظاهر شد که همه ی اندیشمندان و پزشکان و دولتمردان ومتخصصان و. . . را به فکر واداشت، که این ویروس اگر کشفی از سازمانهای تحقیقاتی ابر قدرتها باشد برای همه ، حتی خود آنها زیان رسان بوده است، اگر آفتی برخاسته از پژواک عملکرد ما انسانها بوده، که خود ارتهاسی براتنبه و توبه و تجدید نظر در رفتار غلطمان در این کره ی خاکی بوده است. در حالیکه زمین مادر ماست در حفظ ان کوشش همگانی داشته باشیم. حفظ محیط زیست یکی از عوامل دانایی و خردمندی است بشر امروز با ایجاد کارخانه های غیر استاندارد و مردم عادی با رفتن بی رویه به دامن طبیعت و گله داران با شیوه ی دیگر، هر فرد و گروهی به طریقی ، پوست و باطن زمین را آزار می دهد.
ویروسها و میکروبها و بیماری های ناشی از آنها در طول تاریخ به بنی نوع آدم ضربه زده است. دراین ایام کرونایی برخی از وبا و تب سرخ و بیماری های حیوانات و. . . در کانالها و فصای مجازی سخن بسیار نوشته شد. برای محقق جوان و چیره دستی که همه را در کتابی منتشر کند ، خدمتی به دیار و خاک پاک سیمره و کشور بزرگ ایران خواهد بود. بنده دونمونه از آنچه در کانالها منتشر کردند می پردازم و هردو را عینا" می آورم.
۱ - مرگی شبیه " کرونا" در سال ۱۳۳۷ قمری که عاملش عطسه بوده، و گویا ۲/۳ ( دو سوم ) جمعیت مردم منطقه مهرنجانِ ممسنی را ازبین برده است. تا آنجا که افراد زنده، از دفن و کفن امواتشان عاجز شده بودند.
"تصویر پائین، سنگ قبری است در قبرستان مهرنجان ممسنی استان فارس مربوط به ۱۰۴ سال قبل که متن آن را در زیر مطالعه خواهید کرد. این متن در شرایط کنونی بسیار جالب و در عین حال تامل برانگیز است. "


وفات مرحمت پناه
علی رضا ولد صدق ملا علی نجات جاویدلله در سنه ی ۱۳۳۷ ( قمری ) ناخوشی و بلایی بر کل ربع مسکون نازل که تمام حکیمان از معالجه آن حیران و سرگردان و از غره ی شهر صفر تا پانزدهم شهر مذکور، تمامی نوع انسان را سه قسم و دو قسم آن را هلاک و یک قسم باقی و آن یک قسم از عهده ی کفن و دفن بر نیامدند. علامت ناخوشی عطسه ای و سرفه ای بود. بجهت عبرت نوشته شد .
۲ - توصیف ابن خلدون از بیماری مشابه کرونا در جلد اول کتابش مقدمه:
� ایشان در فصل پنجاهم کتابش چنین نوشته است؛ در این که در اواخر دوران فرمانروایی دولت ها مرگ و میر بسیار روی می دهد. �
در این فصل ابن خلدون سه دلیل برای افزایش مرگ و میر در اواخر دولت ها ذکر می کند:
1⃣ به دلیل بروز قیام و شورش
2⃣ به دلیل پیدایش قحطی
3⃣ به دلیل شیوع بیماری.
در مورد دلیل سوم ابن خلدون این گونه می نویسد:
�در نتیجه توسعه اجتماع و افزایش جمعیت، هوا فاسد می شود؛ زیرا هوای شهرهای پرجمعیت با مواد گندیده و رطوبات فاسد در می آمیزد و هر گاه هوا که به منزله غذای روح حیوانی است، فاسد شود؛ این فساد به مزاج انسان راه می یابد و اگر این فساد قوی باشد به ریه انسان سرایت می کند. این گونه بیماری ها عبارت از انواع طاعون ها می باشد و عوارض آن مخصوص به ریه است و اگر مزاج قوی نباشد، عفونت آن بسیار شده و انواع تب ها پدید می آید و بدن گرفتار بیماری می شود و سبب هلاک آدمی می گردد.
علت بسیاری عفونت ها توسعه اجتماع و افزایش جمعیت شهرها در اواخر دوران فرمانروایی دولت هاست. . . .
از این رو در دانش حکمت در موضع خود ثابت شده است که گشودگی خلا و دشت میان اجتماع ضروری است یعنی باید اجتماع و مناطق مسکونی به دشت ها و نقاطی که دارای هوای آزاد است منتقل شود تا حرکت هوا آن چه را که از فساد و گندیدگی به سبب درآمیختگی با جانوران در شهر پدید می آورد، از میان ببرد و هوای سالم و صحیح داخل شهر شود و نیز به همین سبب است که مرگ و میر در شهرهای پرجمعیت به درجات بیش از نقاط دیگر است. �
[مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، ج۱، فصل ۵۰، ص ۵۸۹ ]
ایشان در حقیقت اواخر عمر حکومتها و ازدیاد
و تراکم جمعیت در شهرها و آلودگی هوا را در بیماری ریوی و افزایش مرگ و میر موءثر می دانند.
حافط شیرازی نیز برای سلامتی" نازک وجودان" چنین سروده است؛
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
بزرگان همه بر رعایت کردن فاصله اجتماعی و بهداشت فردی و اجتماعی، و پرهیز کردن از مسافرت های غیرضروری ، به سایر نقاط، وتاحد ممکن در منزل ماندن، و. . . و آنچه که وزارت بهداشت به شهروندان توصیه می کنند. پزشکان و پرستاران و پرسنل بیمارستانها اعم از دولتی و خصوصی، به طور شبانه روزی به کمک بیماران کرونایی مبادرت ورزیدند.
آیندگان بدانند ، که این ویروس کرونا مردم راخانه نشین کرد، ماشین جنگی بسیاری از جنگها و آتش افروزی ها تاحدودی خاموش گردید . بیشتر کشورها ی دنیا برای دفع خطر کرونا دست به کار شدند. ارتشها و وزارت بهداشت آن کشورها متحمل سختی های فراوان شدند. برخی کارخانه ها به کمک بهداشت آمدند، و با تولید الکل و ماسک و. . . خدماتی به جامعه ارزانی داشتند . برخی آدم نمایان ماسکها و مواد ضد عفونی را احتکار کردند و با قیمت گزاف در بازار سیاه فروختند. برای این بحران و اپیدمی جهانی، چه راهکارهایی که پیشنهاد شد، قطعا" رمانهایی خواهند نوشت. اشعار بسیاری به زبان محلی و ملی و بین المللی در مورد ویزوس بیرحم کرونا سروده شد.
در تواریخ از این حادثه یاد خواهد شد. مستند سازان از این واقعه فیلم ها خواهند ساخت.
حافظه ی تاریخی ملل این حادثه را به خاطر می سپارند.
در ایام کرونایی، خیلی ازمردم ، در اثر کرونا از دنیا رفتند و غریبانه دفن شدند.

درمجموع ویروس کرونا مراودات جامعه را بسیار کاهش داد. مساجد و برنامه های سیاسی و اجتماعی و مذهبی را تحت تاءثیر قرار داد. مجالس عزا و عروسی ، درس و مشق تمام مقاطع تحصیلی از کودکستان تا دانشگاه را به تعویق انداخت.
امید است ، زندگی ملل ، با آگاهی شهروندان و دولتهایشآن به حال عادی برگردد.



کلمات دیگر: