برگزیدن گزیده ها خویش را نه یاران را
استیثار
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
استیثار. [ اِ ] ( ع مص ) استئثار. استیثار بر اصحاب ؛برگزیدن گزیده ها خویش را نه یاران را: استأثر علی اصحابه. || استیثار به ؛ بخودی خود پرداختن به. برای خود گزیدن. برای خود برگزیدن امری : استأثر اﷲ بالبقاء و العدل ؛ برای خود گزید خدای تعالی بقا و عدل را. || استأثر اﷲ بفلان ؛ وقتی گویندکه کسی بمیرد و امید بخشایش او باشد. || بخودی خود ایستادن بکاری. || بسیار خواستن چیزی را. || بسیار آمدن. ( منتهی الارب ).
استئثار. [ اِ ت ِءْ ] ( ع مص ) رجوع به استیثار شود.
کلمات دیگر: