( مصدر ) مشورت کردن خواستن با یکدیگر رای زدن .
استیمار
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
استیمار. [ اِ ] ( ع مص ) استئمار. مشورت کردن. مشاوره. مشورت کردن خواستن. مشاورت کردن خواستن. ( زوزنی ). سگالیدن. با یکدیگر رأی زدن. مؤامرة.
استئمار. [ اِ ت ِءْ ] ( ع مص ) رجوع به استیمار شود.
کلمات دیگر: