درام , نمايش , تاتر , نمايشنامه , بازي , نواختن ساز و غيره , سرگرمي مخصوص , تفريح , بازي کردن , تفريح کردن , ساز زدن , الت موسيقي نواختن , زدن , رل بازي کردن , روي صحنه ء نمايش ظاهرشدن
مسرحیه
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
( مسرحیة ) مسرحیة. [ م َ رَ حی ی َ ] ( ع ص نسبی ، اِ ) داستانی نثری یا شعری یا شعر و نثر با هم که بر صحنه تآتر به نمایش درآورند. ( از المنجد ). نمایشنامه. پیس.
مسرحیة. [ م َ رَ حی ی َ ] (ع ص نسبی ، اِ) داستانی نثری یا شعری یا شعر و نثر با هم که بر صحنه ٔ تآتر به نمایش درآورند. (از المنجد). نمایشنامه . پیس .
کلمات دیگر: