نیم پز کردن
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
نوازش کردن، نیم پز کردن، اهسته جوشاندن یا پختن، با دقت زیاد بکاری دست زدن
نیم پز کردن، از کار کم گذاردن، قصور کردن، نیم پخته کردن
فرهنگ فارسی
حرارت دادن مادۀ غذایی برای ایجاد بعضی از خصوصیات مطلوب در آن بیآنکه کاملاً پخته شود
فرهنگستان زبان و ادب
{parboiling} [علوم و فنّاوری غذا] حرارت دادن مادۀ غذایی برای ایجاد بعضی از خصوصیات مطلوب در آن بی آنکه کاملاً پخته شود
کلمات دیگر: