بنیان . بنیاد . پی . اساس . پایه .
بنوری
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بنوری. [ ب َ وَ ] ( اِ مرکب ) بنیان. بنیاد. پی. بنلاد. اساس. پایه. ( یادداشت بخط مؤلف ).
گویش مازنی
/ben vari/ زیرچشمی نگاه کردن – چپ چپ نگاه کردن - از زیر و قسمت پایین
کلمات دیگر: