معنایی از واحد واژگانی که طبقهای محدود از عناصر مانند شخص و شمار و جنس را در بر میگیرد و به صرف و نحو زبان مربوط است
معنای دستوری
فرهنگ فارسی
فرهنگستان زبان و ادب
{grammatical meaning} [زبان شناسی] معنایی از واحد واژگانی که طبقه ای محدود از عناصر مانند شخص و شمار و جنس را در بر می گیرد و به صرف و نحو زبان مربوط است
کلمات دیگر: