کلمه جو
صفحه اصلی

اعلام کردن


برابر پارسی : آگاه کردن، آگاهاندن

فارسی به انگلیسی

to announce, to proclaim


air, announce, avow, bid, blazon, call, declare, find, herald, post, proclaim, publish, report, ring, signalize, speak, tell


air, announce, avow, bid, blazon, call, declare, find, herald, post, proclaim, publish, report, ring, signalize, speak, tell, insist, assert, to announce, to proclaim

فارسی به عربی

اشعر , ترحیب , صح , منادی

مترادف و متضاد

acclaim (فعل)
ادعا کردن، افرین گفتن، اعلام کردن، جار کشیدن، ندا دادن، الله یا فریاد کردن, کف زدن

declare (فعل)
اعلام کردن، گفتن، اعلان کردن، اظهار کردن، اظهار داشتن، شناساندن

promulgate (فعل)
اعلام کردن، انتشار دادن، ترویج کردن

notify (فعل)
اعلام کردن، اخطار کردن، اگاهی دادن، اگاه ساختن، اعلام داشتن

blazon (فعل)
اعلام کردن، اراستن، جلوه دادن، منتشر کردن

enunciate (فعل)
اعلام کردن، تلفظ کردن، صریحا گفتن

herald (فعل)
اعلام کردن، راهنمایی کردن، از امدن یا وقوع چیزی خبر دادن

exclaim (فعل)
اعلام کردن، بانگ زدن، بعموم اگهی دادن، از روی تعجب فریاد زدن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) اعلان کردن آگاه کردن .

لغت نامه دهخدا

اعلام کردن. [ اِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) اعلان کردن. آگاه کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). باخبر ساختن. آگاهانیدن. واقف گردانیدن.مطلع ساختن : تا اگر بیدادی یا حیفی بر ضعیفی رود اعلام کنند. ( مجالس سعدی ). در حالتی که ملک را پروای سخن شنیدن او نبود اعلام کردند. ( گلستان ). مصلحتی که بینند و اعلام نکنند نوعی از خیانت باشد. ( گلستان ). ملک را اعلام کردند که فلان را که محبوس کرده اند... ( گلستان ). و رجوع به اعلام و ترکیبات آن شود.

فرهنگ فارسی ساره

آگاه کردن، آگاهاندن


پیشنهاد کاربران

To Declare

به آگاهی رساندن

اعلام داشتن


کلمات دیگر: