مترادف تودیع کردن : خداحافظی کردن، وداع کردن، بدرود گفتن
تودیع کردن
مترادف تودیع کردن : خداحافظی کردن، وداع کردن، بدرود گفتن
فارسی به عربی
وداع
مترادف و متضاد
تودیع کردن
خداحافظی کردن، وداع کردن، بدرود گفتن
فرهنگ فارسی
وداع کردن ٠ بدرود کردن یکدیگر را
لغت نامه دهخدا
تودیع کردن. [ ت َ تُو ک َ دَ ] ( مص مرکب ) وداع کردن. بدرود کردن یکدیگر را :
ای کف و دست و ساعدو بازو
همه تودیع یکدگر بکنید.
ای کف و دست و ساعدو بازو
همه تودیع یکدگر بکنید.
سعدی ( گلستان ).
رجوع به تودیع شود.پیشنهاد کاربران
سپردن ( حقوق ) ،
depositing
کلمات دیگر: