کلمه جو
صفحه اصلی

توبیخ کردن


مترادف توبیخ کردن : نکوهیدن، سرزنش کردن، ملامت کردن، تنبیه کردن، مجازات کردن

فارسی به انگلیسی

chasten, reprimand

فارسی به عربی

توبیخ , سخط

مترادف و متضاد

۱. نکوهیدن، سرزنش کردن، ملامت کردن
۲. تنبیه کردن، مجازات کردن


rail (فعل)
نرده کشیدن، توبیخ کردن

rebuke (فعل)
زخم زبان زدن، سرزنش کردن، ملامت کردن، عتاب کردن، توبیخ کردن، سرکوفت دادن

vituperate (فعل)
سرزنش کردن، عیب جویی کردن، ناسزا گفتن، توبیخ کردن، بد گفتن

reprehend (فعل)
سرزنش کردن، توبیخ کردن

tell off (فعل)
تعیین کردن، توبیخ کردن، شمردن و کنار گذاردن، مردود شمردن

نکوهیدن، سرزنش کردن، ملامت کردن


تنبیه کردن، مجازات کردن


فرهنگ فارسی

ملامت نمودن و ترسانیدن و نکوهیدن . سرزنش .

لغت نامه دهخدا

توبیخ کردن. [ ت َ / تُو ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ملامت نمودن و ترسانیدن و نکوهیدن. ( ناظم الاطباء ). سرزنش. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : زجر و توبیخی که در حق کودکان دیگر کردی در حق وی روا نداشتی.( گلستان ). رجوع به توبیخ و دیگر ترکیبهای آن شود.


کلمات دیگر: