اشترک
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
شترک:مصغراشترشترکوچک، شتربچه ، ونیزبه معنی خیز آب، موج دریا
( اسم ) اشتر کوچک شتربچه .
نام موضعی در جاده چالوس به کرج
( اسم ) اشتر کوچک شتربچه .
نام موضعی در جاده چالوس به کرج
فرهنگ معین
(اُ تِ رَ ) (اِ مصغ . ) ۱ - شتر کوچک ، شتربچه . ۲ - خیزآب ، موج دریا.
لغت نامه دهخدا
اشترک. [ اُ ت ُ رَ ] ( اِ مصغر ) تصغیر اشتر. شتر کوچک. اشتر خرد: نقلست که در راه اشتری داشت زاد و راحله خود بر آنجا نهاده بود. کسی گفت بیچاره آن اشترک که بار بسیار است بر او. این ظلمی تمام است. ( تذکرة الاولیاء عطار ). || ( اِ مرکب ) موجه خواه موجه دریائی و خواه تالاب و رودخانه و امثال آن. ( برهان ) ( هفت قلزم ). بمعنی موجه است خواه موجه دریا باشد و خواه تالاب و رودخانه و امثال آن. قاسم گنابادی گوید :
ز لشکر شد آراسته روی آب
شتر اشترک شد جرس شد حباب.
و آنرا شترک نیز گویند. ( از آنندراج ). شاید لفظ مذکور مصغر اشتر است که بزرگی موج به شتر تشبیه شده است. ( فرهنگ نظام ). خیزآب و موجه آب است ، آنرا شترک نیز گویند. ( انجمن آرای ناصری ). شترک. ( جهانگیری ). موج دریا :
روان شد سپاه پرآشوب سیل
در آن اشترک اشتران خیل خیل.
چون کوه موج فتنه اشترکنان برآید
دورانش ار ندارد دربسته زمام است.
اشترک. [ اِت ِ رِ ] ( اِ ) بزبان مردم کرمان اشق. ( ناظم الاطبا ).
اشترک. [ اُ ت ُ رَ ] ( اِخ ) ( دره ٔ... ) نام موضعی در جاده چالوس به کرج.
ز لشکر شد آراسته روی آب
شتر اشترک شد جرس شد حباب.
و آنرا شترک نیز گویند. ( از آنندراج ). شاید لفظ مذکور مصغر اشتر است که بزرگی موج به شتر تشبیه شده است. ( فرهنگ نظام ). خیزآب و موجه آب است ، آنرا شترک نیز گویند. ( انجمن آرای ناصری ). شترک. ( جهانگیری ). موج دریا :
روان شد سپاه پرآشوب سیل
در آن اشترک اشتران خیل خیل.
هاتفی ( شعوری ج 1 ص 147 ).
کوهه و پست بلندیهای آب که از وزیدن باد پیدا شود. موج. اشترکنان بمعنی موج زنان آمده است : چون کوه موج فتنه اشترکنان برآید
دورانش ار ندارد دربسته زمام است.
سیف اسفرنگ.
اشترک. [ اِت ِ رِ ] ( اِ ) بزبان مردم کرمان اشق. ( ناظم الاطبا ).
اشترک. [ اُ ت ُ رَ ] ( اِخ ) ( دره ٔ... ) نام موضعی در جاده چالوس به کرج.
اشترک . [ اِت ِ رِ ] (اِ) بزبان مردم کرمان اشق . (ناظم الاطبا).
اشترک . [ اُ ت ُ رَ ] (اِ مصغر) تصغیر اشتر. شتر کوچک . اشتر خرد: نقلست که در راه اشتری داشت زاد و راحله ٔ خود بر آنجا نهاده بود. کسی گفت بیچاره آن اشترک که بار بسیار است بر او. این ظلمی تمام است . (تذکرة الاولیاء عطار). || (اِ مرکب ) موجه خواه موجه ٔ دریائی و خواه تالاب و رودخانه و امثال آن . (برهان ) (هفت قلزم ). بمعنی موجه است خواه موجه ٔ دریا باشد و خواه تالاب و رودخانه و امثال آن . قاسم گنابادی گوید :
ز لشکر شد آراسته روی آب
شتر اشترک شد جرس شد حباب .
و آنرا شترک نیز گویند. (از آنندراج ). شاید لفظ مذکور مصغر اشتر است که بزرگی موج به شتر تشبیه شده است . (فرهنگ نظام ). خیزآب و موجه ٔ آب است ، آنرا شترک نیز گویند. (انجمن آرای ناصری ). شترک . (جهانگیری ). موج دریا :
روان شد سپاه پرآشوب سیل
در آن اشترک اشتران خیل خیل .
کوهه و پست بلندیهای آب که از وزیدن باد پیدا شود. موج . اشترکنان بمعنی موج زنان آمده است :
چون کوه موج فتنه اشترکنان برآید
دورانش ار ندارد دربسته ٔ زمام است .
ز لشکر شد آراسته روی آب
شتر اشترک شد جرس شد حباب .
و آنرا شترک نیز گویند. (از آنندراج ). شاید لفظ مذکور مصغر اشتر است که بزرگی موج به شتر تشبیه شده است . (فرهنگ نظام ). خیزآب و موجه ٔ آب است ، آنرا شترک نیز گویند. (انجمن آرای ناصری ). شترک . (جهانگیری ). موج دریا :
روان شد سپاه پرآشوب سیل
در آن اشترک اشتران خیل خیل .
هاتفی (شعوری ج 1 ص 147).
کوهه و پست بلندیهای آب که از وزیدن باد پیدا شود. موج . اشترکنان بمعنی موج زنان آمده است :
چون کوه موج فتنه اشترکنان برآید
دورانش ار ندارد دربسته ٔ زمام است .
سیف اسفرنگ .
اشترک . [ اُ ت ُ رَ ] (اِخ ) (دره ٔ...) نام موضعی در جاده ٔ چالوس به کرج .
فرهنگ عمید
۱. شتر کوچک، شتربچه.
۲. خیزآب، موج دریا: روان شد سپاه پرآشوب سیل / در آن اشترک اشتران خیل خیل (هاتفی: لغت نامه: اشترک ).
۲. خیزآب، موج دریا: روان شد سپاه پرآشوب سیل / در آن اشترک اشتران خیل خیل (هاتفی: لغت نامه: اشترک ).
دانشنامه عمومی
اشترک، روستایی از توابع بخش بهاباد شهرستان بافق در استان یزد ایران است.
این روستا در دهستان بنستان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۸۵ نفر (۲۲خانوار) بوده است.
این روستا در دهستان بنستان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۸۵ نفر (۲۲خانوار) بوده است.
wiki: اشترک
فرهنگستان زبان و ادب
{undular bore} [علوم جَوّ] آشفتگی پیشرو که ویژگی آن تغییر ناگهانی و نسبتاًً دائم ارتفاع فصل مشترک افقی شاره است
کلمات دیگر: