کلمه جو
صفحه اصلی

تک افتادن


مترادف تک افتادن : جدا شدن، جداماندن، تنها شدن، تنها ماندن، دور افتادن

مترادف و متضاد

جدا شدن، جداماندن، تنها شدن، تنها ماندن، دور افتادن


فرهنگ فارسی

تنها واقع شدن

لغت نامه دهخدا

تک افتادن. [ ت َ اُ دَ ] ( مص مرکب ) تنها واقع شدن. بزیر افتادن.
- امثال :
حسن نزاد و نمرد، از پشت بام تک افتاد و مرد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).


کلمات دیگر: