کلمه جو
صفحه اصلی

بی اندازه


مترادف بی اندازه : بسیار، بی حد، بی حساب، بی شمار، بیمر، بی مقیاس، بی نهایت، جزیل، خیلی، بسیار، بیش از حد، فراوان زیاد

متضاد بی اندازه : معدود

فارسی به انگلیسی

out of size, out of measure, extreme, [adv.] extremely, immeasurably


exceeding, immeasurable, immensely, imponderable


فارسی به عربی

ازل , بلا حدود , غیر محدد , هائل ، لایحصی

مترادف و متضاد

infinite (صفت)
نامحدود، سرمد، بی اندازه، بیکران، لایتناهی

immense (صفت)
وسیع، بسیار خوب، پهناور، عظیم، عالی، ممتاز، گزاف، عظیم الجثه، کلان، بی اندازه، بیکران

indefinite (صفت)
نکره، نا معین، سیال، بی حد، معلق، بی اندازه، بیکران، غیر صریح، غیر قطعی، غیر قابل اندازه گیری

inordinate (صفت)
فاحش، مفرط، بی اندازه، غیر معتدل

immeasurable (صفت)
بی اندازه، بیکران، بی قیاس، پیمایش ناپذیر

بسیار، بی‌حد، بی‌حساب، بی‌شمار، بیمر، بی‌مقیاس، بی‌نهایت، جزیل، خیلی، بسیار، بیش از حد، فراوان زیاد، ≠ معدود


فرهنگ فارسی

( صفت ) فراوان بسیار .

فرهنگ عمید

فراوان، بسیار.

واژه نامه بختیاریکا

بی هِندا

جدول کلمات

بی حساب

پیشنهاد کاربران

بی شمار

بغایت

فوق العاده

- از اندازه بیرون ؛ بسیار. بیشتر. ( مؤید الفضلاء ) . بیش از اندازه. بحد افراط. فراوان :
بگشتند از اندازه بیرون بجنگ
زبس کوفتن گشت پیکار تنگ.
فردوسی.

از حد و اندازه بیرون تکلف بر دست گرفت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 363 ) .

بی حد. . . .


کلمات دیگر: