کلمه جو
صفحه اصلی

بی اساس


مترادف بی اساس : بی اصل، بی بنیاد، بی پایه، بی ربط، بی سروته، پوچ، سست، سست بنیان، مهمل، نامعتبر، واهی

متضاد بی اساس : معتبر، اساسمند، محکم

برابر پارسی : بی پایه

فارسی به انگلیسی

unfounded, groundless, baseless, footless, idle, ill-founded, insupportable, needless, unsubstantiated, unsupported

unfounded


baseless, footless, groundless, idle, ill-founded, insupportable, needless, unsubstantiated, unsupported


فارسی به عربی

بلا اساس , عاطل

مترادف و متضاد

delusive (صفت)
واهی، فریبنده، بی اساس، گمراه کننده، موهوم، وهمی یا خیالی

unsubstantial (صفت)
واهی، بی اساس

baseless (صفت)
بی اساس، بی ماخذ

unfounded (صفت)
بی اساس، بی پایه، بی اصل

groundless (صفت)
بی اساس

idle (صفت)
سست، بی اساس، تنبل، بیهوده، بی کار، عاطل، بیخود، بی پر و پا

insubstantial (صفت)
خیالی، بی اساس، غیر واقعی، بی جسم، بی موضوع

vaporous (صفت)
پوچ، بی اساس، بخاردار، مانند بخار

fragile (صفت)
ضعیف، نازک، بی اساس، لطیف، شکستنی، شکننده، ترد، زودشکن، باریک

بی‌اصل، بی‌بنیاد، بی‌پایه، بی‌ربط، بی‌سروته، پوچ، سست، سست‌بنیان، مهمل، نامعتبر، واهی ≠ معتبر، اساسمند، محکم


فرهنگ فارسی ساره

بی پایه


واژه نامه بختیاریکا

فِزِرتی

پیشنهاد کاربران

پوشالی


کلمات دیگر: