کلمه جو
صفحه اصلی

بواسطه


برابر پارسی : از روی

فارسی به عربی

خلال , ل , من , من قبل

مترادف و متضاد

from (حرف اضافه)
از، از روی، در نتیجه، بواسطه، از پیش

by (حرف اضافه)
از، با، نزدیک، پهلوی، بواسطه، توسط، بوسیله، بدست، بتوسط، از کنار، از پهلوی

through (حرف اضافه)
از میان، از وسط، بواسطه، بخاطر، در ظرف، از طریق

for (حرف اضافه)
در برابر، در مقابل، مربوط به، بجای، برای اینکه، بواسطه، در مدت، برای، بخاطر، به منظور، بجهت، از طرف، به بهای، برله، بقدر، بطرفداری از

thru (حرف اضافه)
از میان، از وسط، بواسطه

because of (حرف اضافه)
بواسطه، بسبب

out of (حرف اضافه)
بیرون از، بواسطه

فرهنگ فارسی

با واسطه با میانجی : بواسطه کار خود را انجام داد . یا مفعول بواسطه .

پیشنهاد کاربران

به سبب، ناشی از

به موجب

به تبعِ . . . . . . . . . . . . . . . . .


کلمات دیگر: