خانواده رضایی پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، یکی از ثروت مندترین و قدرت مندترین خانواده های ایرانی بود.چهار برادر به نام های علی، محمود، عباس و قاسم، از ذکاوت خود، و میراث ناچیزی که از پدرشان برجای مانده بود، برای ساختن یکی از بزرگ ترین امپراتوری های کسب وکار در ایران، اگرنه در خاورمیانه، در آن زمان بهره بردند. پدر این برادران، زمانی که کوچک ترین برادر، قاسم، تنها ۴۰ روز داشت، از دنیا رفت.علی رضایی محمود رضایی عباس رضایی قاسم رضایی
علی متولد ۱۳۰۰ و محمود متولد ۱۳۰۲ است. پدر آنها مهم ترین تاجر و ملّاک سبزوار بود و بسیاری از خویشاوندان را در استخدام داشت. مادرشان اشرف ماکویی، شاهدخت قاجاری، از نوادگان محمدعلی شاه بود. ۱۴ ساله بود که با رضایی ازدواج کرد و ۲۳ ساله بود که شوهرش درگذشت. رضایی ۱۴ ورثه داشت: ۳ زن، ۵ پسر، و ۶ دختر. اشرف چهار پسرش را در سال ۱۳۰۹ ابتدا به تهران و سه سال بعد به مشهد برد که در آنجا اقوامی داشت و هزینه های زندگی پایین تر بود. دو سال بعد دوباره به تهران رفتند و علی و محمود در کالج آمریکایی به مدیریت ساموئل جردن ثبت نام کردند. علی و محمود اهل روشنفکری نبودند و تجارت، سرگرمی، و خوشگذرانی را بیشتر خوش می داشتند. با این حال، مادر بر آموزش پسرانش تأکید داشت و جز ماهیانهٔ مختصری از ارثیهٔ پدر به آن ها نمی پرداخت و در برابر درخواست علی برای خریدن اتومبیل (در روزگاری که فقط چند صد اتومبیل در ایران بود) مقاومت کرد. اشرف بر پسرانش تسلط داشت و این تسلط را حتی در زمانی که پسرانش بسیار ثروتمند شده بودند نیز حفظ کرد. او تا لحظهٔ مرگش، حلقهٔ اتصال اعضای خانواده بود.
پس از دبیرستان، علی در کالج معلمان ثبت نام کرد تا مدرک زبان های خارجه بگیرد، اما فقط یک سال آن هم به خاطر مادر در آنجا ماند. سپس برای مدتی کوتاه به استخدام شرکت نفت درآمد ولی آنجا را نیز خیلی زود ترک کرد. هنوز بیست سال نداشت که همراه چهار تن از دوستانش بوتیکی در یکی از خیابان های آلامد تهران راه انداخت. شرکایش شیک پوش بودند و بوتیک پیکان به زودی به پاتوق خوش تیپ ها و شیک پوشان مبدل شد. از دلایل گرفتن کار بوتیک، تبلیغاتی بود که ظاهراً به خواست علی، شرکایش در صفحهٔ اول یکی از روزنامه های تهران برای بوتیک کرده بودند.
به محض اینکه علی و برادرانش به سن قانونی رسیدند، خواستار ارثیهٔ خود شدند. سهم هر یک مقدار معتنابهی بود. علی یک اتوموبیل مرسدس-بنز آخرین مدل خرید. قمار، مشروب خواری، و زندگی شبانه، به همراه رسیدن جنگ جهانی دوم به ایران و گران شدن همه چیز از جمله شهوت رانی، سرمایهٔ علی را بر باد داد. محمود نیز در ۱۹۳۸ عاشق دختر یک مهاجر روس شده بوده و چندین ماه در غم عشق او گذرانده بود. او در تمام عمر شخصیتی عاشق پیشه داشت، گاه عشق بازی هایش به جاهای پیچیده می رسید و گاه صرفاً لاس می زد.
علی متولد ۱۳۰۰ و محمود متولد ۱۳۰۲ است. پدر آنها مهم ترین تاجر و ملّاک سبزوار بود و بسیاری از خویشاوندان را در استخدام داشت. مادرشان اشرف ماکویی، شاهدخت قاجاری، از نوادگان محمدعلی شاه بود. ۱۴ ساله بود که با رضایی ازدواج کرد و ۲۳ ساله بود که شوهرش درگذشت. رضایی ۱۴ ورثه داشت: ۳ زن، ۵ پسر، و ۶ دختر. اشرف چهار پسرش را در سال ۱۳۰۹ ابتدا به تهران و سه سال بعد به مشهد برد که در آنجا اقوامی داشت و هزینه های زندگی پایین تر بود. دو سال بعد دوباره به تهران رفتند و علی و محمود در کالج آمریکایی به مدیریت ساموئل جردن ثبت نام کردند. علی و محمود اهل روشنفکری نبودند و تجارت، سرگرمی، و خوشگذرانی را بیشتر خوش می داشتند. با این حال، مادر بر آموزش پسرانش تأکید داشت و جز ماهیانهٔ مختصری از ارثیهٔ پدر به آن ها نمی پرداخت و در برابر درخواست علی برای خریدن اتومبیل (در روزگاری که فقط چند صد اتومبیل در ایران بود) مقاومت کرد. اشرف بر پسرانش تسلط داشت و این تسلط را حتی در زمانی که پسرانش بسیار ثروتمند شده بودند نیز حفظ کرد. او تا لحظهٔ مرگش، حلقهٔ اتصال اعضای خانواده بود.
پس از دبیرستان، علی در کالج معلمان ثبت نام کرد تا مدرک زبان های خارجه بگیرد، اما فقط یک سال آن هم به خاطر مادر در آنجا ماند. سپس برای مدتی کوتاه به استخدام شرکت نفت درآمد ولی آنجا را نیز خیلی زود ترک کرد. هنوز بیست سال نداشت که همراه چهار تن از دوستانش بوتیکی در یکی از خیابان های آلامد تهران راه انداخت. شرکایش شیک پوش بودند و بوتیک پیکان به زودی به پاتوق خوش تیپ ها و شیک پوشان مبدل شد. از دلایل گرفتن کار بوتیک، تبلیغاتی بود که ظاهراً به خواست علی، شرکایش در صفحهٔ اول یکی از روزنامه های تهران برای بوتیک کرده بودند.
به محض اینکه علی و برادرانش به سن قانونی رسیدند، خواستار ارثیهٔ خود شدند. سهم هر یک مقدار معتنابهی بود. علی یک اتوموبیل مرسدس-بنز آخرین مدل خرید. قمار، مشروب خواری، و زندگی شبانه، به همراه رسیدن جنگ جهانی دوم به ایران و گران شدن همه چیز از جمله شهوت رانی، سرمایهٔ علی را بر باد داد. محمود نیز در ۱۹۳۸ عاشق دختر یک مهاجر روس شده بوده و چندین ماه در غم عشق او گذرانده بود. او در تمام عمر شخصیتی عاشق پیشه داشت، گاه عشق بازی هایش به جاهای پیچیده می رسید و گاه صرفاً لاس می زد.
wiki: خانواده رضایی