تنگ روزی
حرام روزی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
حرام روزی. [ ح َ ] ( ص مرکب ) آنکه رزق مقسومش ضایع و تباه گردد. تنگ روزی :
می ده که من حرام روزی
خونابه خورم کدام روزی.
می ده که من حرام روزی
خونابه خورم کدام روزی.
نظامی ( الحاقی ).
|| آنکه از حرام اعاشه کند. آنکه از حرام هزینه کند.فرهنگ عمید
۱. کسی که با مال حرام امرار معاش می کند و رزق وروزی خود را از راه ناروا به دست می آورد.
۲. [مجاز] فقیر، نیازمند.
۲. [مجاز] فقیر، نیازمند.
کلمات دیگر: