کلمه جو
صفحه اصلی

پاکیزه رو

فرهنگ فارسی

( صفت ) پاکیزه روی
نیک رفتار درستکار

لغت نامه دهخدا

پاکیزه رو. [ زَ / زِ رَ / رُو ] ( نف مرکب ) نیک رفتار. درستکار :
یکی سیرت نیکمردان
شنو
اگر نیکمردی و پاکیزه رو.
سعدی.
پدر بارها گفته بودش به هول
که پاکیزه رو باش و پاکیزه قول.
سعدی.

فرهنگ عمید

پاک رو، خوش رفتار، نیک رفتار، پارسا: یکی سیرت نیک مردان شنو / اگر نیک بختیّ و پاکیزه رو (سعدی۱: ۸۷ حاشیه ).
پاک رو، نیکورو، زیبا، خوب رو: خاتون خوب صورت پاکیزه روی را / نقش و نگار و خاتم پیروزه گو مباش (سعدی: ۱۰۲ ).

پاک‌رو؛ خوش‌رفتار؛ نیک‌رفتار؛ پارسا: ◻︎ یکی سیرت نیک‌مردان شنو / اگر نیک‌بختیّ و پاکیزه‌رو (سعدی۱: ۸۷ حاشیه).


پاک‌رو؛ نیکورو؛ زیبا؛ خوب‌رو: ◻︎ خاتون خوب‌صورت پاکیزه‌روی را / نقش و نگار و خاتم پیروزه گو مباش (سعدی: ۱۰۲).



کلمات دیگر: