کلمه جو
صفحه اصلی

ابلاس

فرهنگ فارسی

مایوس شدن، ناامیدشدن، اندهگین شدن
ناامید کردن غمگین شدن

لغت نامه دهخدا

ابلاس. [ اِ ] ( ع مص ) مأیوس کردن. ناامیدکردن. || ناامید شدن. نومید شدن. مأیوس گشتن. || آواز نکردن ناقه از غایت خواهش گشن. || متحیر و اندوهگین و شکسته خاطر گردیدن. شکسته و اندوهگین شدن. غمگین شدن. || خاموش ماندن از اندوه. || بریده حجت شدن.

فرهنگ عمید

۱. مٲیوس شدن، ناامید شدن.
۲. اندوهگین شدن.


کلمات دیگر: