خاک روب
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
۱ - ( صفت ) آنکه خاک و آشغال کوچه و محله را پاک کند . ۲ - کناس . ۳ - ( اسم ) جاروب جارو .
لغت نامه دهخدا
خاک روب. ( نف مرکب ) کَنّاس. ( دهار ) ( آنندراج ). آنکه خاک روبد :
خاک روبی است بنده خاقانی
کز قبول تو نامور گردد.
آید بخاک روب درش بر سر آفتاب.
گر چنین جلوه کند مغبچه باده فروش
خاکروب در میخانه کنم مژگان را.
ننگ می آید ببوی گل هم آغوشی مرا.
خاک روبی است بنده خاقانی
کز قبول تو نامور گردد.
خاقانی.
شاهنشه دو کون محمد که هر صباح آید بخاک روب درش بر سر آفتاب.
علی خراسانی ( از آنندراج ).
|| ( اِ مرکب ) نخج. گیائی درشت باشد که خاک روبان بدان زمین روبند. ( فرهنگ اسدی ). جاروب. ( آنندراج ). آنچه بدان خاک روبند : گر چنین جلوه کند مغبچه باده فروش
خاکروب در میخانه کنم مژگان را.
حافظ.
چون پر و بال سمندر خاک روب آتشم ننگ می آید ببوی گل هم آغوشی مرا.
طالب آملی ( از آنندراج ).
فرهنگ عمید
۱. آن که خاک و آشغال را از زمین میروبد و پاک می کند، رفتگر.
۲. (اسم ) جاروب: گر چنین جلوه کند مغبچهٴ باده فروش / خاک روب در میخانه کنم مژگان را (حافظ: ۳۴ ).
۲. (اسم ) جاروب: گر چنین جلوه کند مغبچهٴ باده فروش / خاک روب در میخانه کنم مژگان را (حافظ: ۳۴ ).
پیشنهاد کاربران
صفت ) آنکه خاک و آشغال کوچه و محله را پاک کند . ۲ - کناس . ۳ - ( اسم ) جاروب جارو .
کلمات دیگر: