حذر کننده ترساننده و پرهیز گوینده از چیزی
حذیر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
حذیر. [ ح َ ] ( ع ص ) حذرکننده. ترساننده و پرهیزگوینده از چیزی. ( منتهی الارب ) :
حق همی خواهد که هر میر و اسیر
با رجاء و خوف باشند و حذیر.
حذیر. [ ح َ ] ( اِخ ) ابن علقمةبن ابی الجون خزاعی. پسرعم سلیمان بن صردبن ابی الجون صحابی مشهور و پسر برادر اکثم بن ابی الجون است. پسری بنام میسرة داشت ، و با کثیر عزة شاعر خزاعی داستانی دارد، و کثیر در قصیده ای خطاب به وی چنین آرد:
اذاما قطعنا من قریش قرابة
بای قسی نخبر النبل میسرا.
کلبی در «الجمهرة» او را یاد کرده است. ( الاصابة قسم سوم ج 1 ص 59 ).
حق همی خواهد که هر میر و اسیر
با رجاء و خوف باشند و حذیر.
مولوی.
حذیر. [ ح َ ] ( اِخ ) ابن علقمةبن ابی الجون خزاعی. پسرعم سلیمان بن صردبن ابی الجون صحابی مشهور و پسر برادر اکثم بن ابی الجون است. پسری بنام میسرة داشت ، و با کثیر عزة شاعر خزاعی داستانی دارد، و کثیر در قصیده ای خطاب به وی چنین آرد:
اذاما قطعنا من قریش قرابة
بای قسی نخبر النبل میسرا.
کلبی در «الجمهرة» او را یاد کرده است. ( الاصابة قسم سوم ج 1 ص 59 ).
حذیر. [ ح َ ] (اِخ ) ابن علقمةبن ابی الجون خزاعی . پسرعم سلیمان بن صردبن ابی الجون صحابی مشهور و پسر برادر اکثم بن ابی الجون است . پسری بنام میسرة داشت ، و با کثیر عزة شاعر خزاعی داستانی دارد، و کثیر در قصیده ای خطاب به وی چنین آرد:
اذاما قطعنا من قریش قرابة
بای قسی نخبر النبل میسرا.
کلبی در «الجمهرة» او را یاد کرده است . (الاصابة قسم سوم ج 1 ص 59).
حذیر. [ ح َ ] (ع ص ) حذرکننده . ترساننده و پرهیزگوینده ٔ از چیزی . (منتهی الارب ) :
حق همی خواهد که هر میر و اسیر
با رجاء و خوف باشند و حذیر.
حق همی خواهد که هر میر و اسیر
با رجاء و خوف باشند و حذیر.
مولوی .
فرهنگ عمید
ویژگی کسی که از چیزی بسیار می ترسد، حذرکننده.
کلمات دیگر: