ده کوچکی است از دهستان اشکور بالا بخش رودسر شهرستان لاهیجان .
چشان
فرهنگ فارسی
ده کوچکی است از دهستان اشکور بالا بخش رودسر شهرستان لاهیجان .
لغت نامه دهخدا
چشان . [ چ َ / چ ِ ] (نف ، ق ) در حال چشیدن . در حال امتحان کردن طعم غذایی یا مزه ٔ چیزی . رجوع به چش و چشیدن شود.
چشان. [ چ َ / چ ِ ] ( نف ، ق ) در حال چشیدن. در حال امتحان کردن طعم غذایی یا مزه چیزی. رجوع به چش و چشیدن شود.
چشان. [ چ َ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان اشکور بالا بخش رودسر شهرستان لاهیجان که در 45هزارگزی جنوب رودسر و 9هزارگزی جنوب خاوری سی پل واقعست و 50 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 ).
چشان . [ چ َ ] (اِ) گرز راگویند وآن را پشان و افشان نیز خوانند. (جهانگیری در دو نسخه ٔ خطی متعلق به کتابخانه ٔ مؤلف ). بمعنی گرز است که از آلات حرب میباشد. و صاحب جهانگیری و برهان درین لغت سهو و اشتباه بسیار نموده اند چنانکه در «پشان » مرقوم شده ، گرز و گزرمایه ٔ تصحیف خوانی ایشان گردیده چنانکه خود نیز اظهار تردد کرده ، و مصحح برهان نوشته که این خطای فاحش است از هر دو. (انجمن آرا) (آنندراج ). پشان و گرز آهن و یا نقره و یا طلا. (ناظم الاطباء). || این لغت را در یک فرهنگ بصورت «گذر» با ذال نقطه دار و در دو فرهنگ دیگر به لفظ «گزر» با زای نقطه دار نوشته و شاهد نیاورده بودند، واﷲ اعلم . (از برهان ) . || گز. ذراع . رجوع به پشان شود. || معبر و گذرگاه . (ناظم الاطباء) . || گزر که نامهای دیگرش پشان و فشان هم هست . (فرهنگ نظام ) .
فرهنگ عمید
۲. (صفت ) چشنده.
۳. (قید ) در حال چشیدن.
دانشنامه عمومی
این روستا در دهستان اشکور سفلی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۴ نفر (۵خانوار) بوده است.