چاشت خوارنده . چاشت خوردنده . آنکه طعام چاشت خورد .
چاشت خوار
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
چاشت خوار. [ خوا / خا ] ( نف مرکب ) چاشت خوارنده. چاشت خورنده. آن که طعام چاشت خورد. ( آنندراج ). غدیان. ( منتهی الارب ).، چاشتخوار. [ خوا / خا ] ( اِخ ) نام صحرایی. بین راه اصفهان و شیراز :... شاه شجاع نیز از این طرف بسر راه لشکر آمد و در صحرای چاشت خوار فریقین را ملاقات افتاد. ( تاریخ گزیده چ لندن ص 706 ).
چاشت خوار. [ خوا / خا ] (نف مرکب ) چاشت خوارنده . چاشت خورنده . آن که طعام چاشت خورد. (آنندراج ). غدیان . (منتهی الارب ).
فرهنگ عمید
۱. کسی که چاشت بخورد، چاشت خورنده، آن که طعام چاشت بخورد.
۲. کسی که یک بار غذای لذیذی به رایگان خورده و باز هم به طمع آن باشد.
۲. کسی که یک بار غذای لذیذی به رایگان خورده و باز هم به طمع آن باشد.
کلمات دیگر: