سوق
بازارگاه
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
بازار، بازار گاه، میدان فروش کالا
فرهنگ فارسی
محل بازار
لغت نامه دهخدا
بازارگاه. ( اِ مرکب ) محل بازار. ( ناظم الاطباء ). آنجا که بازار کنند. میدان داد و ستد. آن قدر زمین که بازار در آن واقع شود. ( آنندراج ) : بر پهلوی مکه و طایف چاهیست که آنرا ذوالنخال خوانند آنجا هرسال عرب را بازاری بود و نزدیک بازارگاه دشتی است بزرگ و آنرا وادی حنین گویند. ( ترجمه طبری بلعمی ).
وزان پس کجا برگشایند راه
بشهری کجا هست بازارگاه.
همه بسته آذین ببازارگاه.
همه برزن و کوی و بازارگاه.
هست مغبون اندرین بازارگاه.
بازارگاه لشکر شاه از سخای تو.
وزان پس کجا برگشایند راه
بشهری کجا هست بازارگاه.
فردوسی.
ز دروازه تا پیش درگاه شاه همه بسته آذین ببازارگاه.
فردوسی.
ببستند آذین بشهر و براه همه برزن و کوی و بازارگاه.
فردوسی.
هر که را بی صرف کم شد نقد عمرهست مغبون اندرین بازارگاه.
خاقانی.
چو کارگاه ششتر و بغداد و روم گشت بازارگاه لشکر شاه از سخای تو.
امیر معزی ( از آنندراج ).
و رجوع به بازارگه شود. || هنگام بازار. ( ناظم الاطباء ). موسم ، وقت بازار. زمان خرید و فروش. || بازارهای موقت چون جمعه بازار، شنبه بازار. و رجوع به سفرنامه استراباد و مازندران رابینو ص 119 شود.فرهنگ عمید
محل بازار و خرید و فروش.
دانشنامه عمومی
بازارگاه ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
بازارگاه (سمیرم)، روستایی در سمیرم
بازارگاه (تالش)، روستایی در تالش
بازارگاه (سمیرم)، روستایی در سمیرم
بازارگاه (تالش)، روستایی در تالش
wiki: بخش حویق شهرستان تالش در استان گیلان ایران است.
wiki: سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۸۶ نفر (۵۸خانوار) بوده است.
wiki: شهرستان طوالش در استان گیلان ایران است.
فهرست روستاهای ایران
این روستا در دهستان حویق قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۷ نفر (۴خانوار) بوده است.
فهرست روستاهای ایران
این روستا در دهستان حویق قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۷ نفر (۴خانوار) بوده است.
wiki: بازارگاه (طوالش)
پیشنهاد کاربران
بازار، محل بازار
کلمات دیگر: