کلمه جو
صفحه اصلی

چشام

فرهنگ فارسی

( اسم ) چشم
دانه ای باشد سیاه و لغزنده که آن را در داور های چشم بکار برند . داروی چشم .

لغت نامه دهخدا

چشام. [ چ َ] ( اِ ) دانه ای باشد سیاه و لغزنده که آن را در داروهای چشم بکار برند. ( برهان ). دانه ای باشد سیاه بمقدار عدسی که آنرا چون بپزند و نیک صلایه کرده در چشم کشند که درد میکند، بغایت مفید آید، و چون بر جراحت مادرزاد بپاشند نیک شود. و آنرا چاکسو و چشمک نیز خوانند. ( جهانگیری ). دانه ای باشد مانند عدس که در دوای چشم بکار میبرند و آنرا چشخام و چشم نیز گویند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). چاکسو. ( ناظم الاطباء ). چِشُم. ( دراصطلاح اهالی فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه ). تشمیزج. جاکسو. جاکشو. داروی چشم. دوای درد چشم. چشم دانه.رجوع به جاکشو و چاکشو و چشخام و چشم و چشمک شود.

فرهنگ عمید

=چشمیزک

چشمیزک#NAME?


دانشنامه عمومی

مختصات: ۳۶°۰۹′۵۰″ شمالی ۵۷°۰۲′۲۴″ شرقی / ۳۶٫۱۶۳۸۹°شمالی ۵۷٫۰۴۰۰۰°شرقی / 36.16389; 57.04000
چشام، روستایی است از توابع بخش باشتین و در شهرستان داورزن استان خراسان رضوی ایران. این روستا به چِشُم معروف است و اهالی آنجا را چِشُمی یا چِشمی می گویند. در زبان محلی تیشون نیز به این روستا اطلاق می گردد.
این روستا در دهستان مهر قرار داشته و بر اساس سرشماری سال 1394 جمعیت آن 3400 نفر (730خانوار)بوده است.


کلمات دیگر: