کلمه جو
صفحه اصلی

بادنج

فرهنگ فارسی

( اسم ) نارگیل

لغت نامه دهخدا

بادنج . [ دَ ] (اِ) رجوع به بادهنج شود.


بادنج. [ دِ ] ( اِ ) نارگیل است و آن را جوز هندی گویند. ( برهان ). به معنی نارجیل است و آن را جوز هندی گویند.( آنندراج ) ( انجمن آرا ). جوز هندی و نارگیل و ناریل و گهوپره. ( الفاظ الادویه ). نارگیل. ( ناظم الاطباء ). میوه درختی است که در مملکت گرم و تر می روید و نامهای دیگرش نارگیل و نارجیل و جوز هندی است. ( فرهنگ نظام ). و رجوع به شعوری ج 1 ورق 154، و جوز هندی شود.

بادنج. [ دَ ] ( اِ ) رجوع به بادهنج شود.

بادنج . [ دِ ] (اِ) نارگیل است و آن را جوز هندی گویند. (برهان ). به معنی نارجیل است و آن را جوز هندی گویند.(آنندراج ) (انجمن آرا). جوز هندی و نارگیل و ناریل و گهوپره . (الفاظ الادویه ). نارگیل . (ناظم الاطباء). میوه ٔ درختی است که در مملکت گرم و تر می روید و نامهای دیگرش نارگیل و نارجیل و جوز هندی است . (فرهنگ نظام ). و رجوع به شعوری ج 1 ورق 154، و جوز هندی شود.


فرهنگ عمید

نارگیل#NAME?


= نارگیل


کلمات دیگر: