نام آشی است از آش های آرد که در آن برنج نیز کنند .
خاله بی بی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خاله بی بی. [ ل ِ ] ( اِخ ) نام آشی است از آش های آرد که در آن برنج نیز کنند. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). آشی که کمینه تر آشهاست. ( شرفنامه منیری ) :
خاله بی بی چو ترا میل طبیعت باشد
عمه خاتون بنهد بهر تو طشتی بر بار.
خوش است بی امتنان آن خاله بی بی.
خاله بی بی چو ترا میل طبیعت باشد
عمه خاتون بنهد بهر تو طشتی بر بار.
بسحاق اطعمه ( از آنندراج ).
نخواهم گلشکر با منت غیرخوش است بی امتنان آن خاله بی بی.
؟( از فرهنگ شعوری ج 1 ص 385 ).
فرهنگ عمید
نوعی آش که از آرد و برنج تهیه می شود.
کلمات دیگر: