ثناگستر. [ ث َ گ ُ ت َ ] ( نف مرکب ) مدح گستر. مدّاح :
گمان برم که من اندر زمین همان شجرم
شجر که دید ثناگستر و ستایش گر.
عزّ و ناز از مدحهای شاه حق گستر گرفت.
گمان برم که من اندر زمین همان شجرم
شجر که دید ثناگستر و ستایش گر.
فرخی.
آن ثناگستر منم کاندر همه گیتی بحق عزّ و ناز از مدحهای شاه حق گستر گرفت.
مسعودسعد.