کلمه جو
صفحه اصلی

باشماق

فرهنگ فارسی

دهی از سنندج

لغت نامه دهخدا

باشماق . (ترکی ، اِ) کفش . پاافزار.


باشماق. ( ترکی ، اِ ) کفش. پاافزار.

باشماق. ( اِخ ) دهی است جزء دهستان کله بوز بخش مرکزی شهرستان میانه که در 23 هزارگزی جنوب باختری میانه و 8 هزارگزی خط آهن میانه و مراغه و در 23 هزارگزی شوسه تبریز بمیانه واقع است. ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و دارای 400 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و عدس و نخود و شغل مردمش زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

باشماق. ( اِخ ) دهی است جزء بخش سراسکند شهرستان تبریز که در 7 هزارگزی شمال خاوری سراسکند و 13 هزارگزی شوسه تبریز بمیانه واقع است. ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و 692تن سکنه. آب آن از چشمه ای تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و حبوبات و شغل مردمش زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

باشماق. ( اِخ ) دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه سنندج که در 48 هزارگزی جنوب خاوری سنندج و 12 هزارگزی جنوب دهگان در دامنه واقع است. ناحیه ای است سردسیر با 1040 تن سکنه و آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و مختصری میوه ( خصوصاً انگور ) و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

باشماق. ( اِخ ) دهی است از دهستان تیلکوه بخش دیوان دره شهرستان سنندج که در 54 هزارگزی شمال باختر دیواندره و 7 هزارگزی جنوب شوسه دیواندره به سقز واقع است. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر با 500 تن سکنه و آب آن ازچشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و باغهای انگور و زردآلو و گردو و شغل مردمش زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

باشماق . (اِخ ) دهی است از دهستان تیلکوه بخش دیوان دره ٔ شهرستان سنندج که در 54 هزارگزی شمال باختر دیواندره و 7 هزارگزی جنوب شوسه ٔ دیواندره به سقز واقع است . ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر با 500 تن سکنه و آب آن ازچشمه تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و باغهای انگور و زردآلو و گردو و شغل مردمش زراعت و گله داری و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


باشماق . (اِخ ) دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه ٔ سنندج که در 48 هزارگزی جنوب خاوری سنندج و 12 هزارگزی جنوب دهگان در دامنه واقع است . ناحیه ای است سردسیر با 1040 تن سکنه و آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و مختصری میوه (خصوصاً انگور) و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


باشماق . (اِخ ) دهی است جزء بخش سراسکند شهرستان تبریز که در 7 هزارگزی شمال خاوری سراسکند و 13 هزارگزی شوسه ٔ تبریز بمیانه واقع است . ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و 692تن سکنه . آب آن از چشمه ای تأمین میشود و محصول عمده ٔ آن غلات و حبوبات و شغل مردمش زراعت و گله داری و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


باشماق . (اِخ ) دهی است جزء دهستان کله بوز بخش مرکزی شهرستان میانه که در 23 هزارگزی جنوب باختری میانه و 8 هزارگزی خط آهن میانه و مراغه و در 23 هزارگزی شوسه ٔ تبریز بمیانه واقع است . ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و دارای 400 تن سکنه . آب آن از چشمه تأمین میشود، محصول عمده ٔ آن غلات و عدس و نخود و شغل مردمش زراعت و گله داری و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


فرهنگ عمید

کفش.

دانشنامه عمومی

باشماق به یکی از موارد زیر اشاره دارد:
باشماق (دهگلان)
باشماق (سقز)
باشماق (مریوان)
باشماق (میانه)
باشماق (هشترود)

پیشنهاد کاربران

پای افزار یا پاپوش. حالا چه دمپایی باشد، چه صندل و چه کفش.


کلمات دیگر: