گمنام مجهول نام
خامل ذکر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خامل ذکر. [ م ِ ذِ] ( ص مرکب ) گمنام. مجهول نام. ناسرشناس :
کسی که باشد مجهول نام و خامل ذکر
بذکر او شود اندر جهان همه مذکور.
کسی که باشد مجهول نام و خامل ذکر
بذکر او شود اندر جهان همه مذکور.
فرخی.
سالار بکتغدی گفت : طرفه آن است که در سرایهای محمودی خامل ذکرتر از این دو کس نبوده. ( تاریخ بیهقی ). اگر طاعنی...گوید که اصل بزرگان این خاندان بزرگ از کودکی آمده است خامل ذکر جواب وی این است که... ( تاریخ بیهقی ). چنان خواندم که مردی خامل ذکر نزدیک یحیی بن خالد برمکی آمد. ( تاریخ بیهقی ). مرد دانا صاحب مروت را حقیر نشمرد اگرچه خامل ذکر... باشد. ( کلیله و دمنه ).فرهنگ عمید
فاقد شهرت، گمنام، بی نام و نشان: کسی که باشد مجهول نام و خامل ذکر / به ذکر او شود اندر جهان همه مذکور (فرخی: ۱۹۶ ).
کلمات دیگر: