کلمه جو
صفحه اصلی

بازارتیزی

فرهنگ فارسی

با رونق ساختن بازار

لغت نامه دهخدا

بازارتیزی. ( حامص مرکب ) عمل تیز کردن بازار. بارونق ساختن بازار. جلوه دادن بازار :
مقصود ازین معامله بازارتیزی است
نی جلوه میفروشم و نی عشوه میخرم.
حافظ.

فرهنگ عمید

بازارگرمی، عمل تیز کردن یا گرم کردن بازار، تعریف بیش ازحد از کالا برای جلب کردن مشتری.


کلمات دیگر: