southpaw
چپ انداز
فارسی به انگلیسی
لغت نامه دهخدا
چپ انداز. [چ َ اَ ] ( نف مرکب ) مکار و حیّال [ حیله گر ]. ( آنندراج ). آنکه مردم را مغلطه داده ، کار از پیش برد. ( آنندراج ). مکار و فریب دهنده. ( فرهنگ نظام ) :
راست میگویم این شکایت نیست
نظر او بما چپ انداز است.
بمکاری بلای خانمانی.
گشتم آواره هفتادودو راه از دستت.
راست میگویم این شکایت نیست
نظر او بما چپ انداز است.
حاذق گیلانی ( ازآنندراج ).
بعیاری چپ انداز جهانی بمکاری بلای خانمانی.
زلالی ( در تعریف ایاز، از آنندراج ).
ای چپ انداز نشان تو بمذهب ها نیست گشتم آواره هفتادودو راه از دستت.
رایج ( از آنندراج ).
|| کسی که تیر بازگشتنی زند. ( آنندراج ) ( غیاث ). قیقاج انداز. آنکه بر پشت اسب رو بطرف پشت سر برگردانده تیر اندازد. ( فرهنگ نظام ). || جنگ کننده بفریب. ( آنندراج ).فرهنگ عمید
۱. کسی که در پشت اسب رو به عقب برگردد و تیر بیندازد.
۲. آن که با دست چپ تیراندازی کند.
۳. [قدیمی، مجاز] فریب دهنده، مکار، حیله گر: به عیاری چپ انداز جهانی / به مکاری بلای خانمانی (زلالی: لغت نامه: چپ انداز ).
۲. آن که با دست چپ تیراندازی کند.
۳. [قدیمی، مجاز] فریب دهنده، مکار، حیله گر: به عیاری چپ انداز جهانی / به مکاری بلای خانمانی (زلالی: لغت نامه: چپ انداز ).
کلمات دیگر: