کلمه جو
صفحه اصلی

چرخ کاری

فارسی به انگلیسی

operating a machine, turning, turnery

فرهنگ فارسی

تراشکاری . تراش دادن فلزات نوعی صنعت که صنعتگر آن را چرخ کار می نامیده اند .

لغت نامه دهخدا

چرخ کاری. [ چ َ ] ( حامص مرکب ) تراشکاری. تراش دادن فلزات. چرخ گری. سوهان کاری. نوعی صنعت که صنعتگر آنرا «چرخ کار» مینامیده اند. رجوع به چرخکار و چرخگر و چرخگری شود.

فرهنگ عمید

۱. شغل و عمل چرخ کار.
۲. تراش دادن فلزات، تراش کاری.
۳. دوختن با چرخ خیاطی.


کلمات دیگر: