جزد. [ ج َ ] ( اِ ) جانوری باشد شبیه به ملخ و بعضی گویند شبیه به جُعَل است که در صحراها وعلف زارها بانگ طولانی کند و عربان صرار خوانند. ( برهان ). جانوری شبیه به ملخ که در سبزه زارها بانگ و آواز دراز کند. ( ناظم الاطباء ). همان جرز است که نگاشته [ آمد ] مانند ملخ و در تابستان فریاد کند و مردمان فقیر آنرا بریان کرده بخورند. ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ). سیسرک باشد و آن مرغی است که به تازی آنرا حباری گویند. ( اوبهی ). تزد. صراراللیل. ( زمخشری ). زنجره. زله. صرار. و آن غیر از صراراللیل است. ( یادداشت مؤلف ). زله آن پرنده ای است که در گرمای بسیار آیدو آواز دارد و آنرا جزد گویند. ( از حاشیه احوال و اشعار رودکی ص 1079 ). جراسک. جرواسک. ( از حاشیه برهان چ معین ). و رجوع به کلمات مزبور شود :
خروش جزد میان سراب و وقت زوال
چنانکه ناله عاصی بود میان سعیر.
خروش جزد میان سراب و وقت زوال
چنانکه ناله عاصی بود میان سعیر.
شمالی دهستانی ( از آنندراج ).
گویا مرغ حباری بجز جزد است. در تداول عامه خراسان چغز گویند.