مشارکت و شریک آمیزنده
مخالط
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مخالط. [ م ُ ل ِ ] ( ع ص )مشارک و شری» و آمیزنده. ( ناظم الاطباء ) :
مخالط همه کس باش تا بخندی خوش
نه پای بند یکی کز غمش بگریی زار.
مخالط همه کس باش تا بخندی خوش
نه پای بند یکی کز غمش بگریی زار.
سعدی.
و رجوع به ماده بعد شود.فرهنگ عمید
آمیزنده، معاشر.
کلمات دیگر: