ربیعه ابن مالک بن ربیعه بن عوف سعدی
مخبل
فرهنگ فارسی
ربیعه ابن مالک بن ربیعه بن عوف سعدی
لغت نامه دهخدا
مخبل. [ م ُ خ َب ْ ب َ ] ( ع ص ) تباه خرد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). فاسدالعقل. ( محیط المحیط ). مجنون. ( از اقرب الموارد ). || فرومایه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || مصروع. ( ناظم الاطباء ). || ناقص اعضاء. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
مخبل. [ م ُ خ َب ْ ب ِ ] ( ع اِ ) نام روزگار است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). روزگار. ( ناظم الاطباء ). || ( ص ) تباه خردکننده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). فاسدکننده خرد و عقل. ( ناظم الاطباء ). || تباه کننده و فاسدکننده. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ). || ناقص اعضاکننده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). قطعکننده یکی از اعضا. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) طالع و بخت. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ). و رجوع به ماده قبل شود.
مخبل. [ م ُ خ َب ْ ب َ ] ( اِخ ) ربیعةبن مالک بن ربیعةبن عوف سعدی ، مکنی به ابویزید. و رجوع به مالک شود.
مخبل . [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) آن که به عاریت دهد شتر ماده کسی را تا بخورد شیر آن و منتفع شود به پشم وی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آن که عاریت می دهد شتر ماده و یا میش را تا شیر آن را بخورند و از پشم وی منتفع شوند. (ناظم الاطباء). || کسی که اسب به عاریت دهد برای جهاد کردن به سواری آن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که اسب عاریت می دهد تا بر آن سوار شده جهاد کنند. (ناظم الاطباء).
مخبل . [ م ُ خ َب ْ ب َ ] (اِخ ) ربیعةبن مالک بن ربیعةبن عوف سعدی ، مکنی به ابویزید. و رجوع به مالک شود.
مخبل . [ م ُ خ َب ْ ب َ ] (ع ص ) تباه خرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فاسدالعقل . (محیط المحیط). مجنون . (از اقرب الموارد). || فرومایه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مصروع . (ناظم الاطباء). || ناقص اعضاء. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
مخبل . [ م ُ خ َب ْ ب ِ ] (ع اِ) نام روزگار است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). روزگار. (ناظم الاطباء). || (ص ) تباه خردکننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). فاسدکننده ٔ خرد و عقل . (ناظم الاطباء). || تباه کننده و فاسدکننده . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). || ناقص اعضاکننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). قطعکننده ٔ یکی از اعضا. (ناظم الاطباء). || (اِ) طالع و بخت . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
فرهنگ عمید
۲. دیوانه.
۳. فرومایه.