کلمه جو
صفحه اصلی

تیو

فرهنگ فارسی

تاو، تاب وتوان، طاقت وتوانایی
( اسم ) تاب طاق توانایی .
طاقت بود تاب و طاقت و توانائی

فرهنگ معین

(اِ. ) تاب ، طاقت ، توانایی .

لغت نامه دهخدا

تیو. ( اِ ) طاقت بود. ( لغت فرس اسدی چ اقبال ص 412 ). تاب و طاقت و توانائی. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). همان توان است. ( از شرفنامه منیری ). طاقت و توانائی که تاب باشد. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). تاب و طاقت. ( فرهنگ جهانگیری ) ( فرهنگ رشیدی ). طاقت بود و توانائی. ( اوبهی ) :
بدیشان نبد زآتش مهر تیو
به یک ره برآمد ز هر دو غریو.
عنصری ( از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 412 ).
یکی مهره باز است گیتی که دیو
ندارد به ترفند او هیچ تیو.
عنصری.
نگه کرد از دور سالار نیو
گریزان سپه دید بی هوش و تیو.
اسدی.
فتادند بر خاک بی هوش و تیو
نمیداشتند از غم دل غریو.
اسدی ( گرشاسب نامه ).
|| به معنی یعنی هم آمده است که به عربی ای گویند. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). کلمه تفسیر به معنی یعنی. || ( ص ) بهادر و جنگجو. || دانا و عاقل و خردمند . ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

تاب وتوان، طاقت: یکی مهره باز است گیتی که دیو / ندارد به ترفند او هیچ تیو (عنصری: ۳۶۱ )

دانشنامه عمومی

مختصات: ۱۲°۲۸′ شمالی ۱°۵۱′ غربی / ۱۲٫۴۶۷°شمالی ۱٫۸۵۰°غربی / 12.467; -1.850
بولکیمده
تیو شهری در شهرستان سیگله در استان بولکیمده در بورکینافاسوی غربی مرکزی است جمعیت آن ۱۴۳۲ نفر است.

تئو (خواننده). تئو (به انگلیسی: Teo) (زاده ۲۴ ژانویه ۱۹۸۳) خواننده بلاروسی است.
او در مسابقه آواز یوروویژن ۲۰۱۴ نماینده بلاروس بود.

دانشنامه آزاد فارسی

تیوْ (Tiv)
قوم ساکن در ایالت بنوئه۱، در نیجریۀ مرکزی. تیوها در آغاز به کشاورزی معیشتی می پرداختند و سیب زمینی هندی و ارزن می کاشتند، اما امروزه محصول تجاری آن ها سویا است. تیوها پیش از این، از قدرت سیاسی تمرکزیافته بی بهره بودند و سازمان اجتماعی آن ها برپایۀ نظامی از دودمان های شاخه ای۲ قرار داشت و بازارهایشان علاوه بر مبادله، مکان هایی برای بحث و تبادل نظر دربارۀ مسائل عمومی بود. تیوها از دیرباز به قدرت ماوراءالطبیعه ای باور داشتند که در نشانه های خانوادگی و بت واره ها۳ بارز می شود.
Benuesegmentary lineagesfetish

گویش مازنی

/taoo/ زوزه

زوزه


جدول کلمات

تاب و طاقت, توانایی

پیشنهاد کاربران

تیو نام یکی از پهلوانان شاهنامه است که به روایتی پنج دیو بودند که با کی خسرو همراه شدن ، تیو ، نیو ، گیو و دیو . . .


کلمات دیگر: