کلمه جو
صفحه اصلی

نهبه

لغت نامه دهخدا

نهبه. [ ن َ ب َ / ن ُ ب َ ] ( ع اِمص ) غارت. ( غیاث اللغات ). نهبة. رجوع به نهبة شود.
- نهبه کردن ؛ غارت کردن. تاراج کردن :
می رود با تو که یابد عقبه ای
که تواند کردت آنجا نهبه ای.
مولوی.
|| دریافت. ادراک. فهم. ( ناظم الاطباء ).

نهبة. [ ن َ / ن ُ ب َ ] (ع اِمص ) غارت . (منتهی الارب ). غارتگری . (ناظم الاطباء). اسم است از نهب . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). نهبی . نهیبی . (اقرب الموارد). || (اِ) هرچه به غارت بیارند. (مهذب الاسماء). غارت کرده . (دستورالاخوان ). اسم است منهوب را. (از اقرب الموارد). نهبی . نهیبی . (متن اللغة) (اقرب الموارد).


فرهنگ عمید

غارت، غارتگری.


کلمات دیگر: