شکوفیدن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
شکوفتن، گشودن، واشدن، شکافته شدن، رخنه کننده
( شکفت شکفد خواهد شکفت - شکفنده شکفته ) ۱ - وا شدن غنچه گل و مانند آن . ۲ - خندان شدن تبسم کردن .
( شکفت شکفد خواهد شکفت - شکفنده شکفته ) ۱ - وا شدن غنچه گل و مانند آن . ۲ - خندان شدن تبسم کردن .
لغت نامه دهخدا
شکوفیدن. [ ش ِ / ش ُ دَ ] ( مص ) گشودن. ( ناظم الاطباء ) ( برهان ). شکفتن. ( فرهنگ فارسی معین ) :
به چاره گشاده شود کار سخت
به مدت شکوفد بهار از درخت.
فرستاد نزدیک کاووس شاه
شکوفید از آن شاه ایران سپاه.
به چاره گشاده شود کار سخت
به مدت شکوفد بهار از درخت.
نظامی.
|| گشوده شدن. ( ناظم الاطباء ) ( برهان ). || شکفته وخندان شدن : فرستاد نزدیک کاووس شاه
شکوفید از آن شاه ایران سپاه.
فردوسی.
|| رخنه کردن. || رخنه شدن. ( ناظم الاطباء ) ( برهان ). || شکستن لشکر و گریزاندن دشمن و هزیمت دادن. ( ناظم الاطباء ). شکستن لشکر. ( از برهان ).فرهنگ عمید
۱. شکوفتن، گشوده شدن، وا شدن.
۲. شکافته شدن.
۳. شکافتن.
۴. شکست دادن لشکر.
۲. شکافته شدن.
۳. شکافتن.
۴. شکست دادن لشکر.
کلمات دیگر: