protege
محمی
فارسی به انگلیسی
protected
فرهنگ فارسی
( اسم ) گرم کنند. آهن در آتش .
شیر بیشه
شیر بیشه
لغت نامه دهخدا
محمی . [ م ُ ما ](ع ص ) نعت مفعولی از احماء. تافته . (یادداشت مرحوم دهخدا). آهن تافته شده در آتش . آهن گرم شده در آتش .
محمی .[ م َ ی ی ] (ع اِ) شیر بیشه . (ناظم الاطباء). اسد. (از اقرب الموارد). شیر که اسد باشد. (از منتهی الارب ).
محمی . [ م ُ ](ع ص ) نعت فاعلی مذکر از احماء. گرم کننده ٔ آهن در آتش . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || حمایت کننده . || نگهبان و محافظ. (ناظم الاطباء).
محمی. [ م ُ ]( ع ص ) نعت فاعلی مذکر از احماء. گرم کننده آهن در آتش. ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). || حمایت کننده. || نگهبان و محافظ. ( ناظم الاطباء ).
محمی. [ م ُ ما ]( ع ص ) نعت مفعولی از احماء. تافته. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). آهن تافته شده در آتش. آهن گرم شده در آتش.
محمی. [ م َ می ی ] ( ع ص ) آهن گرم شده. ( آنندراج ). آهن گرم شده در آتش. تافته. آهن تفته. || حمایت کرده شده. نگاهداشته شده. || گرفتار تب. ( ناظم الاطباء ).
محمی.[ م َ ی ی ] ( ع اِ ) شیر بیشه. ( ناظم الاطباء ). اسد. ( از اقرب الموارد ). شیر که اسد باشد. ( از منتهی الارب ).
محمی. [ م ُ ما ]( ع ص ) نعت مفعولی از احماء. تافته. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). آهن تافته شده در آتش. آهن گرم شده در آتش.
محمی. [ م َ می ی ] ( ع ص ) آهن گرم شده. ( آنندراج ). آهن گرم شده در آتش. تافته. آهن تفته. || حمایت کرده شده. نگاهداشته شده. || گرفتار تب. ( ناظم الاطباء ).
محمی.[ م َ ی ی ] ( ع اِ ) شیر بیشه. ( ناظم الاطباء ). اسد. ( از اقرب الموارد ). شیر که اسد باشد. ( از منتهی الارب ).
محمی . [ م َ می ی ] (ع ص ) آهن گرم شده . (آنندراج ). آهن گرم شده در آتش . تافته . آهن تفته . || حمایت کرده شده . نگاهداشته شده . || گرفتار تب . (ناظم الاطباء).
فرهنگ عمید
حمایت شده.
کلمات دیگر: