همه چيز خور , وابسته بجانوران همه چيز خور
ملتهم
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
ملتهم. [ م ُ ت َ هََ ] ( ع ص ) رنگ برگردیده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). برگشته رنگ. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به التهام شود.
ملتهم. [ م ُ ت َ هَِ ] ( ع ص ) همه شیر پستان مکنده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). بچه ای که خالی می کند پستان را و همه آن را می مکد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || کسی که به چابکی و به یک بار می خورد. ( ناظم الاطباء ).
ملتهم. [ م ُ ت َ هَِ ] ( ع ص ) همه شیر پستان مکنده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). بچه ای که خالی می کند پستان را و همه آن را می مکد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || کسی که به چابکی و به یک بار می خورد. ( ناظم الاطباء ).
ملتهم . [ م ُ ت َ هََ ] (ع ص ) رنگ برگردیده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). برگشته رنگ . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به التهام شود.
ملتهم . [ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص ) همه شیر پستان مکنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). بچه ای که خالی می کند پستان را و همه ٔ آن را می مکد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کسی که به چابکی و به یک بار می خورد. (ناظم الاطباء).
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی مِلَّتِهِمْ: طریقهی انتخاب و اتخاذ شده آنان - آیین آنان
ریشه کلمه:
ملل (۱۹ بار)
هم (۳۸۹۶ بار)
ریشه کلمه:
ملل (۱۹ بار)
هم (۳۸۹۶ بار)
wikialkb: مِلّتِهِم
کلمات دیگر: